شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه
۰۵
خرداد
۹۱
مراسم سالروز شهادت دهمین اختر تابناک امامت و ولایت روزجمعه پنجم خرداد ماه درمهدیه مزینانیهای مقیم مرکز برگزار می شود.

به گزارش شاهدان کویر؛ در این مراسم بنابراعلام روابط عمومی مهدیه شرق تهران مزینانیهای مقیم پایتخت که ازطریق سامانه پیامک برای اغلب شهروندان ارسال شده است ازمزینانیها خواسته شده است تا درپاسخ به اهانت عوامل صهیونیست به ساحت مبارک امام هادی (ع) روزجمعه با حضور درمهدیه برائت خویش را باشرکت دراین مراسم عزاداری اعلام نمایند.متن پیام ارسالی به این شرح است:

«شیعیان بزم عزا بر پا کنید     ناله ازداغ گل زهرا کنید. به مناسبت (سالروز)شهادت دهمین اختر تابناک امامت حضرت امام هادی (ع)صبح جمعه همزمان بادعای شریف ندبه در مهدیه اقامه عزا می گردد. حضور فعال شما در مراسم عزاداری سیلی محکمی بردهان یاوه گویان صهیونیست می باشد. سخنران : دانشمند محترم حجت الاسلام باقری. مهدیه شرق تهران مزینانیها.»

این گزارش می افزاید:مراسم دعای شریف ندبه، صبح جمعه هرهفته با حضور جمعی ازشهروندان مومن ومتعهد مزینانی درمهدیه شرق تهران واقع درخیابان پیروزی کوچه کلینی ، برگزار می شود وهیئت امناء با راه اندازی سامانه پیامک، برگزاری این مراسم ودیگرمناسبتها رابه اطلاع مزینانیهای مقیم مرکزمی رساند.

  • علی مزینانی
۰۴
خرداد
۹۱
از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه واله روایت شده که ماه رجب ماه بزرگ خداست و ماهی در حرمت و فضیلت به آن نمی رسد. کسی که یکروز از ماه رجب را روزه بگیرد مستوجب خشنودی خدا گردد و غضب الهی از او دور، و دری از درهای بهشت بر روی او باز می شود. و هر که سه روزِ آن را، روزه بدارد بهشت او را واجب گردد. ...

بسم الله الرحمن الرحیم
«در فضیلت ماه مبارک رجب»


1-    از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه واله روایت شده که ماه رجب ماه بزرگ خداست و ماهی در حرمت و فضیلت به آن نمی رسد. کسی که یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد مستوجب خشنودی خدا گردد و غضب الهی از او دور، و دری از درهای بهشت بر روی او باز می شود. و هر که سه روزِ آن را، روزه بدارد بهشت او را واجب گردد.
2-    حضرت رسول صلی الله علیه واله فرمودند: ماه رجب ماه استغفار امّت من است پس در این ماه بسیار بگوئید: «اَستَغفِرُاللهَ و أسئَلُهُ التّوبَةَ»
3-    از حضرت رسول صلی الله علیه واله روایت است هر کس در یک شب از شبهای ماه رجب ده رکعت نماز بخواند و در هر رکعتی حمد و سوره قل یا ایها الکافرون یک مرتبه و سوره توحید سه مرتبه، خداوند هر گناهی که کرده است را بیامرزد.
4-    هر گاه در ماه رجب صد مرتبه بگوید«اَستَغفِرُاللهَ الذی لا اِلهَ الاّ هُو وَحدَهُ لا شَریکَ لَهُ و اَتُوبُ اِلیهِ» و آنرا به صدقه ختم نماید، ختم فرماید حق تعالی برای او رحمت و مغفرت، (رحمت و مغفرت را در حق وی به آخر رساند) و هر که چهار صد مرتبه بگوید، بنویسد برای او اجر صد شهید.
5-    مرویست کسی که بگوید در ماه رجب هزار مرتبه « لا اِلهَ اَلاّ اللهُ» بنویسد خداوند عزوجل برای او صد هزار حسنه و بنا فرماید برای او صد شهر در بهشت.
6-    روایت است کسیکه در رجب در وقت صبح هفتاد مرتبه و در وقت پسین(عصر) نیز هفتاد مرتبه بگوید:
«اَستَغفِرُاللهَ و اَتُوبُ اَلیه» و چون تمام کرد دستها را بلند کند و بگوید: «الّهُمَّ اغفِرلی وَ تُب عَلَیَّ» پس اگر در ماه رجب بمیرد خدا از او راضی باشد و آتش او را مسّ نکند ببرکت رجب.
7-    در جمیع این ماه هزار مرتبه بگوید« اَستَغفِرُاللهَ ذالجلالِ و الاِکرامِ مِن جمیع الذّنوُبِ والاثام» تا خداوند رحمن او را بیامرزد.
8-    از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه واله فضیلت بسیار نقل گردیده برای خواندن «قُل هُوَاللهُ اَحدً» ده هزار مرتبه یا هزار مرتبه و یا صد مرتبه در رجب، و نیز روایت کرده هر که در روز جمعه ماه رجب صد مرتبه «قُل هُوَاللهُ اَحدً» بخواند برای او نوری باشد در قیامت که او را به بهشت بکشاند.

منبع: سایت جامعه الزهرا(س)

doa-dast-rajab

شاهدان کویر؛حلول ماه مبارک رجب المرجب را به همه مسلمین جهان به خصوص مردم خداجوی مزینان تبریک عرض می نماید .توفیق بندگی وعبادت خالصانه رابرای مومنین این خطه آرزومند است.

التماس دعا

  • علی مزینانی
۰۳
خرداد
۹۱
تقارن میلاد فرخنده پنجمین اختر تابناک آسمان ولایت وامامت ،حضرت امام محمدباقر (ع) وسالروزآزادسازی خرمشهر برتمامی رزمندگان ،خانواده معزز شهدا و ایثارگران ومزینانیهای مومن وولایتمدار مبارک باد.

خصایل نیکو و سیره امام محمد باقر(ع)


 
 خدایى که جز او خدایى نیست

 

عبدالله بن سنان از پدرش نقل مى کند که : خدمت امام ابو جعفر علیه السلام رسیدم ، مردى از خوارج بر آن حضرت گفت : اى ابو جعفر! چه چیزى را عبادت مى کنى ؟

حضرت فرمود: خدا را.

پرسید: آیا او را دیده اى ؟

فرمود: آرى ! چشمان او را با مشاهده نمى بینند، ولى قلبها با حقایق ایمان مى بینند. با قیاس شناخته نمى شود و با حواس درک نمى گردد و شبیه مردم نیست . موصوف به آیات و شناخته شده با نشانه هاست . در حکمش ستم نمى کند؛ این است خدایى که جز او خدایى نیست .

در این هنگام مرد خارجى (برخاست ) و رفت ، در حالى که مى گفت : خدا داناست که رسالتش را کجا قرار دهد!
ابو نعمان گوید:

شنیدم که ابو جعفر علیه السلام فرمود: اى ابا نعمان ! مردم تو را فریب ندهند و از نفست غافل نکنند؛ هر چه به تو رسد، همراه تو خواهد بود نه همراه آنان . روزت را به بیهودگى سپرى مکن ؛ چه همراه تو کسانى هستند که عمل تو را ثبت مى نمایند. پس نیکوکارى کن که هیچ چیزى را به جستجو و طلب نمى بینم که از عمل نیک ، که گناه پیش را از میان مى برد، بهتر باشد.

 

امام، وارث علم انبیاء

 

مفید - ره - در ارشاد مى گوید: از هیچ کدام از فرزندان حسن و حسین علیه السلام ، چنین علم دین و آثار و سنت و علم قرآن و سیره و فنون آداب که از ابو جعفر علیه السلام ظاهر گشت ، به ظهور نرسید.
و نیز عبدالله عطاى مکى نقل کرده است که او گفت :


کسى ندیدم که علما نزد او چنان که نزد ابو جعفر بن على بن الحسین علیه السلام کوچکند، اظهار عجز و کوچکى نمایند.
حکم بن عتیبه را دیدم که با آن عظمت و عزتى که در مردم دارد، مانند طفلى که جلوى معلمش زانو مى زند، در پیش او نشسته است و جابر بن یزید جعفر چون از محمد بن على علیه السلام قولى را نقل مى کرد، مى گفت : وصى اوصیا و وارث علوم انبیاء محمد بن على بن الحسین علیه السلام مرا گفت .

 

امام محمد باقر(ع) در مقام رضا


آورده اند که :

جابر بن عبدالله انصارى که یکى از اکابر صحابه بود، در آخر به ضعف پیرى و عجز مبتلا شده بود، محمد بن على بن الحسین علیه السلام ، المعروف بالباقر به عیادت او رفت و او را از حال او سوال فرمود، گفت : در حالتى ام که پیرى از جوانى و بیمارى از تندرستى و مرگ از زندگانى دوست تر دارم .

محمد گفت که :


من با وى چنانم که اگر مرا پیر دارد، پیرى دوست تر دارم و اگر جوان دارد، جوانى دوست تر دارم و اگر بیمار دارد، بیمارى و اگر تندرست دارد، تندرستى و اگر مرگ دهد، مرگ و اگر زندگانى زندگانى ، را دوست تر مى دارم .

جابر چون این سخن را شنید، به روى محمد علیه السلام بوسه داد و گفت : صدق رسول الله صلى الله علیه وآله که مرا گفت مه یکى از فرزندان مرا ببینى همنام من و هو یبقر العلم بقرا کما یبقر الثور الارض و به این سبب او را باقر علوم الاولین و الاخرین گفتند.

و از معرفت این مراتب معلوم شود که جابر در مرتبه اهل صبر بوده است و محمد علیه السلام در مرتبه رضا.

 

باقر آل محمد (ع)  شکافنده علوم

 

ابن الحجر در الصواعق المحرقه مى گوید:

ابو جعفر، محمد باقر، او را باقر خواندند، چون باقر از بقر الارض است به معناى شکافتن زمین و آشکار ساختن پوشیدگیهاى و مکامن آن . از این رو، او چنان گنج هاى مخفى معارف و حقایق احکام و لطایف را ظاهر ساخت که بر کسى جز آن که چشم بصیرتش کور است و یا باطن و نهادش فاسد، پوشیده نماند. از این جهت است که گفته اند: آن بزرگوار، شکافنده و جامع علم است و صفاى قلبش ، او را رفعت داده و علم و عملش را پاک ساخته و نفسش را طهارت و خلقتش را شرافت بخشیده و عمرش را در طاعت خدا سپرى کرده است . او به مقاماتى عرفانى واصل بود که زبان وصف کنندگان از وصفش عاجزند و او را کلماتى است بسیار، در سلوک و معارف که در این مختصر نمى گنجد.

 

 روح القدس 

حجت کافى از جابر از ابو جعفر علیه السلام روایت شده که : جابر گفت : از علم عالم(امام ) پرسیدم ، در پاسخ به من فرمود: اى جابر! در انبیاء و اوصیاء پنج روح است : روح القدس و روح ایمان ، روح حیات و روح قوه و روح شهوت. اى جابر! آنها به روح القدس از تحت عرش تا تحت ثرى را مى دانند.


سپس فرمود: اى جابر! این چهار روح ، ارواحى اند که حوادث به آنها دسترسى دارد، مگر روح القدس که لهو و لعب نمى کند .

 

لطف و کرم خداوند


در کتاب شریف کافى ، زراره از امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام نقل مى کند: خداى تبارک و تعالى براى آدم در فرزندانش ‍ چنین مقرر فرمود که چون کسى همت به انجام کارى نیک بندد و آنرا به انجام نرساند، یک حسنه برایش نوشته شود و چون آنرا به انجام رساند، ده حسنه برایش نوشته شود، و چون کسى همت به انجام کارى زشت بندد و آنرا انجام ندهد، چیزى بر او نوشته نشود، و اگر آنرا به انجام رساند، تنها یک گناه بر او نوشته شود.

 

بهشت آفرین

 

وقتى ، به حضور شریف علامه طباطبایى (رضوان الله تعالى علیه ( تشرف حاصل کرده بودم و عرض حاجت نمودم ، فرمود: آقا سحر حضرت باقر علوم نبین علیه السلام را فراموش نکن که در آن ، بهاء و جمال و جلال و عظمت و نور و رحمت و علم و شرف است و حرفى از حور و غلمان نیست .

اگر بهشت شیرین است ، بهشت آفرین شیرین تر است !

 

در آداب مسح

 

از قیس بن ربیع روایت شده است : ابو اسحاق سبیعى را درباره مسح از روى کفش پرسیدم ، که آیا جایز است یا نه ؟

او پاسخ داد: من دیده بودم که مردم از روى کفش مسح مى کنند؛ تا آن که مردى از بنى هاشم را دیدم که تا آن زمان کسى چون او را ندیده بودم و او محمد بن على بن الحسین علیه السلام بود، مساله را از او پرسیدم ، ایشان مرا از این کار نهى فرمود و گفت : امیرالمؤمنین علیه السلام ، چنین مسح نمى کرد.
و فرمود: مسح بر کفش جایز نیست !

وقتى این را از ابو اسحاق شنیدم ، دیگر هیچ گاه از روى کفش ، پاى را مسح نکردم .

 

ذکر خدا در چهل روز

 

ثقه الاسلام کلینى - رضوان الله تعالى علیه - در جامع کافى از ابى جعفر امام محمد باقر علیه السلام روایت کرده است که : ما اخلص  عبدالایمان بالله اربعین یوما او قال ما اجمل عبد ذکر الله اربعین یوما الا زهده الله فى الدنیا و بصره دائها و دوائها و اثبت الحکمه فى قلبه وانطق بها لسانه .یعنى امام علیه السلام فرمود: هیچ بنده اى ذکر خدا را در چهل روز نیکو نگردانیده است ، مگر این که خداوند وى را از دنیا بیزارى دهد و به درد و دوایش بینایى ؛ و حکمت را در دلش ثابت گرداند و زبانش را بدان ناطق .


دعاى افتتاح 


از امام باقر علیه السلام (و شکافنده ) علوم پیامبران علیه السلام در دعاى افتتاح چنین آمده است : اللهم انى اساءلک من اسماءک باکبرها و کل اسماءک کبیره ، اللهم انى اساءلک من کلماتک باتمها و کل کلماتک تامه ؛ یعنى بار خدایا! من از تو به بزرگترین اسماى تو خواهانم ، و همه اسماى تو بزرگند. خدایا! از تمام ترین کلمات تو، از تو خواهانم و همه کلمات تو تمامند.

 

سخاوت امام محمد باقر(ع)

 

مفید مى گوید:

علاوه بر آن چه از فضل و علم و سیادت و آقایى و ریاست و امامتش  گفتیم ، او از نظر جود و بخشش در خاص و عام شهرت داشت و همگى بر کرم و سخاوتش آگاه بودند و او به فضل و احسان - علیرغم کثرت عیال و متوسط بودن وضعیت مالى اش - معروف بود.

منبع: کتاب فضائل و سیره چهارده معصوم (ع) در آثار استاد علامه حسن زاده آملی

  • علی مزینانی
۰۳
خرداد
۹۱

با خریداری یکصدوپنجاه متر ازساختمان مجاور هیئت الغدیر، بنای این مرکزدرمشهدمقدس افزایش یافت

 

به گزارش شاهدان کویر؛ مدت دوسال است که با تلاش جمعی ازشهروندان پرتلاش وخیّرمزینانی مقیم مشهدمقدس،هیئت الغدیر درخیابان امام رضای 60 پذیرای زائرین مزینانی می باشد.

پس ازگذشت سه دهه از عدم حضور هیئت مزینانیها درایام شهادت امام هشتم شیعیان جهان به دلیل دراختیار نبودن مکان استقرار شهروندان مزینانی ،جمعی ازطلاب وروحانیون ودیگر اقشار ساکن در مشهد مقدس برآن شدند که این امکان را فراهم آورند تا مشتاقان زیارت حرم مطهر رضوی برای اسکان در این شهر مشکلی نداشته باشندوانشاء الله باپیگیری این عزیزان  هیئت عزاداران مزینانی به صورت دسته جمعی درایام چهل وهشتم درعزای معصومین(ع) شرکت نمایند. لذا باپیگیری مستمر وهمیاری اهالی مزینان امکان خرید مکان فعلی هیئت مهیا گردید واز آن پس درطول سال کاروان زیارتی وخانواده های مزینانی به صورت گروهی ویا خانوادگی باخیالی آسوده به مشهدمقدس  مسافرت می نمایند وبا هماهنگی یکی ازخادمان صدیق ومتعهد هیئت الغدیر به صورت رایگان دراین مکان اسکان داده می شوند؛ که این امر موجب رضایت وخشنودی تمامی زائرین مزینانی می باشد.

این گزارش می افزاید ؛هیئت امنای  محترم وخدوم الغدیر درتلاشند تا باکمک وهمراهی شهروندان مزینانی  بنای ساختمانی این مرکز را افزایش دهند ودراین راستا به حول وقوه الهی با خرید یکی ازساختمانهای مجاور، حدود یکصد وپنجاه متر به این بنا اضافه شده است . امیدواریم با همیاری شهروندان شریف مزینانی روز به روز این بنای معنوی وبستر حضور گسترده مزینانیها برای مشرف شدن به حرم مطهر ثامن الائمه (ع)فراهم شود.

  • علی مزینانی
۰۲
خرداد
۹۱

مردم مزینان طی درخواستی کتبی وارسال به رسانه های رسمی، خوهان اجرا شدن دستور رئیس جمهوری اسلامی ایران برای اعلام رسمی مزینان به عنوان شهرشدند.


متن درخواست > در هشتاد کیلومتری شهر سبزوار و در انتهای حوزه استحفاظی استان سمنان دهستان مزینان با قدمت چندین هزار ساله و با 48 پارچه آبادی و روستا قرار دارد که می توان به گواه کتب مختلف مانند حدود العالم من المغرب الی المشرق و تاریخ بیهق ابن فندق آن را یکی از مناطق قدیمی ایران نامید.

کویر مزینان با اثر فرزند اندیشمند این خطه،زنده یاد دکتر علی شریعتی برای قشر تحصیل کرده و فرهنگی از ویژگی خاصی برخوردار است.

مزینان به لحاظ لغوی یعنی زادگاه اندیشمندان ودانشمندان که عالمانش در طول تاریخ ،خوش درخشیده اند. گاه شهری بوده و دارای برج و بارویی محکم که در مقابل هجوم یاغیان ایستادگی کرده و آن را شهر مرزبان خوانده اند.

و گاه گذر بعضی از سلاطین و حکام ایران زمین مانند ناصرالدین شاه قاجار بر این سرزمین افتاده و از برج و بارو و مردان رشیدش سخن ها گفته اند.

و باز سیلی ویرانگر این دیار را به خرابه ای مبدل ساخت و مردمان سخت کوشش آن را از نو ساختند و بناهای مقاوم و به جا مانده اش در رصد سیاحان قرار گرفته و در این روزگار ثبت آثار ملی می شود.

 و در طول تاریخ مردانی از دل این روستای با فرهنگ و ادب بر می خیزند و در پیشانی اندیشه و تفکر این مرزوبوم می درخشند.

 و در دوران طلائی دفاع مقدس طلایه داران جبهه و جهادش،گروه گروه عازم میادین نبرد می شوند و در این راه بیش از پنجاه و شش شهید و دهها ایثارگر تقدیم به نظام مقدس جمهوری اسلامی می نمایند. کم نظیرترین خانواده های 3 شهید و دو شهید در این دیار مفتخر به مدال ملی ایثار می شوند.

چندی است که شورای اسلامی و دهیاری مزینان به رئیس جمهور محترم اسلامی ایران نامه نوشته اند و درخواست نمودند که مزینان با این پیشینه تاریخی تبدیل به شهر شود وایشان نیزدر پاسخ به این درخواست ، خطاب به وزیر محترم کشور نوشتند که با نظر مساعد اقدام شود. این دستور در یازدهم اردیبهشت ماه سال جاری طی شماره نامه 1664 توسط دفتر ریاست جمهوری برای جناب آقای نجار وزیر محترم کشور ارسال می شود و در خواست می گردد که با نظر مساعد رسیدگی و اقدام شود. در سفر اخیر ریاست جمهوری و هیئت دولت به خراسان رضوی، این موضوع از لسان رئیس جمهورمحترم بیان می شود که این امرموجی از شور و شعف در بین مردم خداجوی مزینان ایجاد می کند. ولی با گذشت یکماه از این نامه نگاری ها و اعلام شفاهی هنوز به صورت رسمی شهر مزینان اعلام نشده است که امیدواریم با این دلنوشته مقامات مسئول با ابلاغ رسمی دوباره مزینان جایگاه مدنی خود را به دست آورد و دل خانواده معزز شهدا و ایثارگران و قشر زحمت کش مزینان شاد شود.انشاء الله

درخاتمه برخود لازم می دانیم ازجناب آقای دکتر احمدی نژاد رئیس جمهور محترم اسلامی ایران که عنایت ویژه ای به مزینان دارندوهمچنین دفتر ریاست جمهوری محترم که در ابلاغ دستور رئیس جمهوری اقدام لازم رامبذول داشتند واززحمات نمایندگان محترم وفرماندار شهرستان سبزوار که در این راه یاروپشتیبان مردم مزینان می باشند ودیگرمسئولین مربوطه تشکروقدردانی نماییم

  • علی مزینانی
۰۱
خرداد
۹۱
استانها - خراسان رضوی
شماره : 13910231001394
91/03/01 - 07:23
با انتشار بیانیه‌ای به خبرگزاری فارس
مردم روستای مزینان خواستار تبدیل این روستا به شهر شدند

خبرگزاری فارس: مردم روستای مزینان با انتشار بیانیه‌ای خواستار تبدیل شدن این روستا به شهر شدند.

به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، متن کامل این بیانیه که از طرف روابط عمومی ستاد یادواره شاهدان کویر مزینان به دفتر این خبرگزاری با عنوان "درخواست مردم مزینان" ارسال شده است به شرح زیر است:

در هشتاد کیلومتری شهر سبزوار و در انتهای حوزه استحفاظی استان سمنان دهستان مزینان با قدمت چندین هزار ساله و با 48 پارچه آبادی و روستا قرار دارد که می‌توان به گواه کتب مختلف مانند حدود العالم من المغرب الی المشرق و تاریخ بیهق بن فندق آن را یکی از مناطق قدیمی ایران نامید.

کویر مزینان با اثر فرزند اندیشمند این خطه زنده یاد دکتر علی شریعتی برای قشر تحصیل‌کرده و فرهنگی از ویژگی خاصی برخوردار است.

مزینان به لحاظ لغوی یعنی زادگاه اندیشمندان و دانشمندان که عالمانش در طول تاریخ خوش درخشیده‌اند، گاه شهری بوده و دارای برج و بارویی محکم که در مقابل هجوم یاغیان ایستادگی کرده و آن را شهر مرزبان خوانده‌اند و گاه گذر بعضی از سلاطین و حکام ایران زمین مانند ناصرالدین شاه قاجار بر این سرزمین افتاده و از برج و بارو و مردان رشیدش سخن گفته‌اند.

و باز سیلی ویرانگر این دیار را به خرابه‌ای مبدل ساخت و مردمان سخت‌کوشش آن را از نو ساختند و بناهای مقاوم و به جا مانده‌اش در رصد سیاحان قرار گرفته و در این روزگار ثبت آثار ملی می‌شود.

و در طول تاریخ مردمانی از دل این روستای با فرهنگ و ادب برمی‌خیزند و در پیشانی اندیشه و تفکر این مرز و بوم می‌درخشند.

و در طول دوران طلایی دفاع مقدس طلایه‌داران جبهه و جهادش، گروه گروه عازم میادین نبرد می‌شوند و در این راه بیش از 56 شهید و ده‌ها ایثارگر تقدیم به نظام جمهوری اسلامی می‌نمایند، کم‌نظیرترین خانواده‌های 3 شهید و دو شهید در این دیار، مفتخر به مدال ملی ایثار می‌شوند.

چندی است که شورای اسلامی و دهیاری مزینان به رئیس‌ جمهور اسلامی ایران نامه نوشته‌اند و درخواست کردند که مزینان با این پیشینه تاریخی تبدیل به شهر شود و ایشان نیز در پاسخ به این درخواست خطاب به وزیر کشور نوشتند که با نظر مساعد اقدام شود.

این دستور در یازدهم اردیبهشت‌ماه سال جاری در نامه شماره 1664 توسط دفتر ریاست جمهوری برای وزیر کشور ارسال می‌شود و درخواست می‌گردد که با نظر مساعد رسیدگی و اقدام شود.

در سفر اخیر ریاست جمهوری و هیئت ‌دولت به استان خراسان‌رضوی، این موضوع از لسان رئیس‌ جمهور بیان می‌شود که این امر موجی از شور و شعف در بین مردم خداجوی مزینان ایجاد می‌کند، ولی با گذشت یک ماه از این نامه‌نگاری‌ها و اعلام شفاهی هنوز به صورت رسمی شهر مزینان اعلام نشده است که امیدواریم با این دل‌نوشته مقامات مسئول با ابلاغ رسمی دوباره مزینان جایگاه مدنی خود را به دست آورد و دل خانوده معزز شهدا و ایثارگر این و قشر زحمت‌کش مزینان شاد شود.

شاهدان کویر:قسمت انتهایی بیانیه مزینان که تشکر از رئیس جمهوری محترم ودفتر ایشان و همچنین فرماندار ونمایندگان محترم شهرستان سبزوارحذف شده است.

  • علی مزینانی
۲۷
ارديبهشت
۹۱

http://s3.picofile.com/file/7371262903/naghi_hadi_0161.jpg


به بچه خفاشی که به ساحت امامان مظلوم شیعه اهانت کرد و به بچه های سرراهی "بالاترین" که کارگردانان این بازی اند :


بسم رب النور

بسم رب العشق

بسم رب الهادی المهدی

آن که شعر و هرچه موسیقی ست

نذر درگاهش

آن که پاکان هنر در پای او سجاده افکندند

بسم رب العشق

آن که حافظ ها و سعدی ها

عشق او و آل او را بر زبان دارند

بسم رب الهادی المهدی

صاحب عصری که عالم وامدار اوست

گرچه دجالان بدآهنگ

گرچه شیطان های بد ترکیب

داردار و واق واق خویش را آواز می گویند

این نه موسیقی ست

این نه شعر و نه ترانه

این همه فحش است

این فضیحت نامه ی صهیون و آمریکاست

بچه های نطفه هایی از لجن روییده در مرداب

کارگردان

استخوانی پرت خواهد کرد

پیش دم جنبانی چلپاسه ای بدبو

آن دو حرف اول در انزلی افتاده

آن خنزیز

آن دَل هرجایی یابو

 

مزد وق وق کردن سگهای بی اصل و نسب این است

مزد سگدوخوانی این از شغالان بدصداتر

مزد این چندین دهان بی چاک

استخوانی

مزد این مزدورهای مست عیاشش

فکر چندین جایزه از دست خام چند خاخام اند

جایزه در راستای  فکرهایی از جنابت تا جنایت پُر

 جایزه در راستای گنده گویی ها و چیزی از همین هایی که می دانید و می دانند

پولهای هرزه سهم حنجر بدبوی فحاشش

 

مرتدند اینان نه یک تن شان

مرتد اول همین بالاترین با بچه های تخس بی مادر

با همان اصحاب یک پاشان به اسرائیل

با همان  مسئول کلاشش

مرتد دوم

کارگردان چنین آهنگ بد آهنگ

مرتد سوم همین خفاش عیاشش ...

مانده آن سو مادری چشم انتظار راه

انزلی شرمنده ی  شاهین...

                           نه ،  خفاشش!


- علیرضا قزوه


http://s3.picofile.com/file/7376947632/nn.jpg

شاهدان کویر:شیعیان خطه مزینان ،حکم توهین کنندگان به معصومین رامرگ می دانندوکسانی که ازآنها حمایت کنندهمین حکم رادارند .


http://up98.org/upload/server1/02/j/zrd2o1mpl67b5xepf7cc.jpg


شاهین نجفی ...

او سالها پیش از دانشگاه اخراج و سپس با گروه موسیقی زیرزمینی ادامه حضور داد اما سپس به آلمان رفت و با تشکیل گروهی بنام تپش۲۰۱۲ با افکار مارکسیستی موسیقی های بعضاً سیاسی ارائه کرد. در جریان فتنه ۸۸ از او چندین اثر علیه جمهوری اسلامی و در حمایت از جنبش سبز ارائه شد. “ترانه ندا” برای ندا آقا سلطان، “آلبوم توهم”، ترانه “وقتی خداخوابه” که تصویر تجاوز به ترانه موسوی!! است. در چندین ترانه او بدگویی وسخره کردن ولایت فقیه و ولی فقیه وجود دارد. سر در آوردن نامه های جمکران از جماران و… مضمون برخی ترانه های قبلی اوست در ” شر اعظم “ قیافه ای شیطان پرست از خود نشان می دهد و در ترانه “حاجی ما آخر خطیم” پدر و مادرها را سرزنش میکند که چرا فرزندانشان را به سکوت و غیر سیاسی بودن دعوت می کنند. و در آلبوم جدیدش “نقی” که اردیبهشت ۹۱ در اینترنت و… منتشر شده به ائمه علیهم السلام توهین کرده است. پوسته این آلبوم توهینهای زیادی به گنبد رضوی دارد. (آن را بشکل ... درآورده، روی آن پرچم همجنس بازان زده و بجای کبوتر، کلاغ ها در گردش و پروازند!)


و در متن آن با اشاره به برخی مسائل اجتماعی سیاسی ایران، با سخره گرفتن امام هادی (علیه السلام) و امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) به شکل ترجیع بند تکرار می کند: ”حالا که مهدی خوابه ما تو رو صدا میزنیم : آی نقی!!!”

منبع:سایت ماسون تیوب




  • علی مزینانی
۲۶
ارديبهشت
۹۱

ب اتلاش دهیاری وشورای اسلامی مزینان وپیگیریهای مستمربعضی ازشهروندان مقیم مرکز مبنی بردستور گرفتن ازرئیس جمهوری اسلامی ایران، مزینان پس ازسالها تبدیل به شهرشد.

بنابراعلام دهیارمزینان ،پس ازدریافت دستورازدکترمحمود احمدی نژاد رئیس جمهور اسلامی ایران وابلاغ آن توسط دفترایشان به محمدنجار وزیرکشور ،صبح روز بیست وپنجم اردیبهشت ماه سال جاری جلسه ای باحضورمسئولین محلی شهرستان سبزوار تشکیل ومحسنی فرماندار این شهرستان، مزینان وچندروستای دیگر را به عنوان شهرهای جدید معرفی کرد.

این گزارش می افزاید درتصمیم گیری جدید داورزن ،به عنوان شهرستان معرفی شد

.

شاهدان کویر ؛این موفقیت رابه تمامی شهروندان مزینانی دراقصی نقاط گیتی تبریک می گویدوامیدواراست معضل مهاجرت جوانان به کلان شهرها به خصوص تهران بزرگ ،با ایجاد مراکزدولتی وکارگاه وکارخانه برای همیشه حل شود وفرزندان مزینانی درشهرخود ودرکنار والدین باسلامتی کامل زندگی نمایند.


  • علی مزینانی
۲۰
ارديبهشت
۹۱

«وزیرمحترم بهداشت همچنان منتظر عنایتیم»


دهستان مزینان نیازمند توجه است

نویسنده: علی مزینانی
روزنامه کیهان، شماره 19854, سه شنبه دوازدهم بهمن ماه 1389 ، صفحه 11   


دهستان مزینان با 48 پارچه آبادی در 80 کیلومتری شهرستان سبزوار و با جمعیت تقریبی 1824 خانواری برابر با 6000 نفر و پیشینه تاریخی هزار ساله اش، زادگاه معلم انقلاب مرحوم دکتر علی شریعتی و 58 شهید و ایثارگر جنگ تحمیلی، متاسفانه از داشتن کمترین تجهیزات درمانی محروم است.
    هر سال در عاشورای حسینی و عید باستانی نوروز هزاران نفر از شهروندان مزینانی که در شهرهای دیگر زندگی می کنند راهی این روستا می شوند اما گاه به خاطر عدم امکانات تخصصی بهداشتی، عزیزی از این مسافران به دیار باقی می شتابد.
    در گذشته همیشه یک نفر دکتر داخلی یا خارجی با یک دستگاه آمبولانس و امکانات و تجهیزات دارویی مناسب در درمانگاه روستا مستقر بود؛ دکتری که اگر نیمه شب هم مراجعه می کردی با آغوش باز بیماران را پذیرا بود. ولی در حال حاضر وقتی به درمانگاه مراجعه می کنی با کاغذی روبرو می شوی که روی آن نوشته شده است: «در صورت داشتن بیمار اورژانسی به درمانگاه داورزن (6کیلومتری) مراجعه کنید» و متاسفانه در همین یک ماهه اخیر 5الی 6 نفر از همشهریانمان به خاطر کمبود جزئی ترین امکانات مانند کپسول اکسیژن که گاهی خالی و گاه نیمه پر می باشد و شاید هزینه آن به ده هزار تومان هم نرسد به رحمت خدا رفته اند.
    امید است که وزیر محترم بهداشت و درمان که نگاه ویژه ای به روستاها و شهرستانها دارند این دل نوشته را ببیند و با اقدام به موقع، کویرنشینان مزینانی را خوشحال کنند. همچنین تحقیق و تفحصی بشود که چرا روستایی که در جوارش چندین روستا و آبادی وابسته دارد باید با این بی مهری روبه رو شود.


شاهدان کویر: یک سال واندی ازانتشاراین نامه  در روزنامه وزین کیهان می گذرد .هنوزمزینان درانتظار عنایت خانم وزیر ومسئولین بهداشت ودرمان هستند .بااین پیشینه وقدمت تاریخی که این دیار دارد صدافسوس که مسئولین مملکتی درباره کمک رسانی به مردم مظلومش کم لطفی می نمایند!

   

  • علی مزینانی
۱۸
ارديبهشت
۹۱

کاروانسرای مزینان ( شاه عباس )



کاروانسرای مزینان  شاه عباس

کاروانسرای مزینان

این رباط در ناحیه جنوب روستای مزینان حدود 75کیلومتری جاده آسفالته تهران – سبزوار واقع شده است که جزء بخش داورزن و حومه سبزوار است.از انتهای داورزن و در جهت جنوب ، جاده ای خاکی جدا می شود که اگر این جاده را در پیش بگیریم بعد از پیمودن تقریباً 5 کیلومتر به قریه مزینان می رسیم که در سمت جنوب غربی این قریه کاروانسرای بزرگی و نسبتا سالم بنا شده که بنان رباط شاه عباس معروف است.
شرح بنا
این بنا از خارج دارای یک پلان مستطیل شکل است که اضلاع شمالی و جنوبی آن طولانی تر از اضلاع شرقی و غربی آن است. ورودی بنا در میان یک ایوان رفیع واقع شده است که این ایوان در ضلع شمالی بنا قرار دارد ودر طرفین ایوان در هر طرف سه طبقه طاقنما واقع شده که طاقنمای وسطی و آخری بصورت مربع می باشد.حال اینکه طاقنماهای طبقه اول و سوم بصورت مستطیل بوده که از طریق وروردی باریکی که این قوس هلالی روی آن زده شده به اطاقک انتهای آن راه پیدا می کنیم .در طرفین این طاقناها در هر طرف یک غرفه دو طبقه وجود دارد که هر دو دارای طاقنماها و قوسهای جناغی هستند.
از انتهای دیوار غرفه ها در طبقه دوم دو در گاهی به اطاق پشت غرفه ها نورمی دهند.قوس این در گاهی ها نیز هلالی  هستند.در طرفین این غرفه ها نیز در هر طرف دو غرفه یک طبقه وجود دارد که در دیوار انتهای هر کدام از غرفه ها یک یا دو سراخ مستطیل شکل 20*10است که به طاقنمای غرفه نور می دهند.
در داخل ایوان بالای سر در کتیبه مربع شکل به ابعاد 1*1متر در وسط و داخل قاب ورودی در روی هر لچکی یک لوحه مستطیل به ابعاد25*60سانتیمتر نصب شده است.لوحه بزرگ وسطی و لوحه سمت راست از سنگ مرمر سفید و لوحه سمت چپ از سنگ خاکستری رنگ است.در طرفین ایوان دو سکو وجود دارد که هرکدام حدود یک متر از زمین ارتفاع دارند.
وضعیت داخلی

ورودی بنا در انتهای ایوان واقع شده که 315سانتیمتر عرض و حدود 5/4متر ارتفاع دارد.درب چوبی دولنگه کاروانسرا بوسیله  پاشنه گردهای سنگی در پایین و پاشنه گردهای قطور چوبی در بالا در وسط ورودی مستقر شده است.طاق ورودی اندکی از قوس آن بالاتر رفته و بصورت هلالی است.
بعد از ورودی به هشتی بنا می رسیم که بصورت مربع ساخته شده و از انتهای هر غرفه در گاهی کوتاه و بازی به اطاقهای پشت غرفه ها راه دارد ودر پای دیوارهای غرفه ها سکوهای پهن به ارتفاع تقریبا ً 80سانتیمتری از زمین قرار گرفته اند و از روی سکوهای شمالی غرفه هایدر گاهی های بلندی در طرفین وجود دارند که هر دو با تالارهای باریک به بام راه دارند در هر کدام 15ردیف پله وجود دارد و به بام کاروانسرا هدایت می شود تعبیه شده است . حیاط کاروانسرای مستطیل شکل و5/35*5/30طول و عرض دارد و 24اطاق بطور قرینه و به یک اندازه درا طرا ف حیاط وجود دارد.اندازه هر اطاق 80/2*80/3متر است.طول هر اطاق نیز ایوان کوچکی وجود دارد که اندازه آن 80/1*10/3متر است.
روبروی دروازه ورودی ایوان اصلی کاروانسرا قرار دارد که دارای 35/6*75/4متر طول و عرض و شامل دوطبقه ساختمان است.در هر گوشه و در سمت مقابل ورودی چهار ستون با هم تشکیل یک چهار طاقی را داده و سکوئی را در میان گرفته است.از هر گوشه سالن های اشترخانه ها به مشرق و غرب و شمال و جنوب به پشت غرفه ها کشیده شده اند.این سالن ها در طرفین دارای غرفه های باطاق جناغی هستند.در بعضی از قسمت ها از جمله دو جبهه شرقی و غربی وسط سالن ها با دیوار نازکی بسته شده است.در تمامی غرفه های موجود در این کاروانسرا روی سکوها ور تا دور ارتفاع یکنواختی مستقر بوده است.

قدمت

بر اساس اولین گزارش منتشر شده باستانشناسی ، این بنا به سال 1064هجری قمری توسط حاج محمد طالب فرزند حاج معین الدین محمد اصفهانی برسم سنت حسنه وقف ، بر بازماندگان راه احداث گردیده است در سال 1283هجری قمری توسط حاج علی تقی تاجر کاشانی مرمت گردیده وسپس به سال 1318توسط حاج محمد علی آقا فرزند حاج علی تقی کاشانی ترمیم گردیده است.


داشتن ایوان های قرینه در مقابل یکدیگر و غرفه ها و طاقنماهای جناقی این بنارا مربوط به دوران صفویه کرده است.از آثار باقیمانده این کاروانسرا آجرهای بزرگ آن است که احتمالاً متعلق به دوره ساسانی بوده ودر اوایل دوره اسلامی احتمالاً دوره عباسیان با مصالح آن کاروانسرای بزرگی در این منطقه ساخته اند ، آن را به زمان هارون الرشید نسبت می دهند.


منبع:

خانه فرهگ دانشجو



  • علی مزینانی
۱۸
ارديبهشت
۹۱
            به نام خدای شهیدان


چشمهای میشی براساس خاطرات مادر شهید محمد اسدی مزینانی

پدید آورنده : طیبه مزینانی

                     

چشمهای میشی            

می نشینیم کنار سینی بزرگ پر از برنج. شروع می کنم به پس و پیش کردن آنها. سنگریزه های کوچک بین برنجها را برمی دارم و می ریزم توی باغچه. ربابه می گوید: خاله، برای مراسم عروسی، برنج خریدین؟

- عموت چند کیسه خریده.

- خودتونو به زحمت انداختین. مثل همه ی مردم، آبگوشت می دادین!

- نه خاله جان! دوستای محمد، از شهر مییان! باید آبروداری کنیم!

- اگه محمد نیاد چی؟ همه ی زحمتامون به هدر میره!

- بیخود خودتو ناراحت نکن! به زور هم که شده، عروسیتونو می گیریم، بعد، هر جا خواست بره!

بلندبلند می خندیدیم. از پشت سر، صدای مردانه ای می گوید: خوب عروس و مادر شوهر نشستین و غیبت منو می کنین!

هر دو از جا میپریم و ...

                                      *****

علفها را می ریزیم گوشه ی طویله گاوها. به طرف علفها هجوم می آورند. در چوبی طویله، صدایی می کند. محمد، سرش را از لای در تو می آورد و می گوید: با من کاری نداری مادر؟ می گویم: کجا؟ می گوید: کردستان. فرمانده ام زنگ زده، باید زود برگردم. به طرفش میدوم ، رو به رویش میایستم و می گویم: پس عروسیت چی؟ می گوید: باشه یه وقت دیگه. می گویم: نه مادرجان! نمیبینی پونصد تا مهمون دعوت کردیم؟ نمیشه که بذاری و بری! امروز عید قربونه. می خوایم برا مجلست، گوسفند بکشیم! تا فردا که طوری نمیشه. صبر کن ... حرفم را قطع می کند و می گوید: باید برم مادر! باید برم! بچه ها منتظرن ... سرش را میاندازد پایین، راهش را می کشد و می رود ...

                                       *****

به مردمی که جلوی شرکت تعاونی صف کشیده اند، نزدیک می شوم و بلند سلام می کنم. چند نفر جوابم را میدهند، بقیه هم سرهایشان را به هم نزدیک می کنند و پچ پچ می کنند. یکی می پرسد: بی بی! چیزی لازم داری اومدی شرکت؟ می گویم: اومدم ببینم شکر آوردن یا نه؟ می گوید: نه نیاوردن. می گویم: حیف شد! می خواستم برا محمدم مربا درست کنم. چند روز دیگه بچه ام از جبهه برمی گرده!

کسی حرف نمیزند. خداحافظی می کنم و راهی خانه ی خواهرم می شوم. توی راه، چند نفر آشنا را می بینم. اما همین که چشمشان به من میافتد، سرشان را میاندازند پایین و راهشان را کج می کنند!

از توی کوچه، صدای هق هق گریه ی خواهرم را می شنوم. وارد حیاط خانه می شوم. او را می بینم که روی لبه ی سیمانی حوض، نشسته و لباس می شوید. می پرسم: چی شده که اینقدر داد و بیداد راه انداختی؟

تکانی می خورد، بلند می شود و می گوید: هیچی! می پرسد: از کجا میای؟ می گویم: رفته بودم شکر بخرم تا برای محمد مربا درست کنم! دوباره می زند زیر گریه. لباسی را که دستش است، رها می کند توی آب حوض و می گوید: دیگه منتظرش نباش، میگن محمد اسیر شده! زل می زنم به موجهای کوچک و بزرگی که روی آب، ایجاد می شوند.

                                      *****

مرد جلویم میایستد و می گوید:مادر! این ساک محمده! عملیات که تموم شد، ساکشو فرستادن عقب. حتی پلاکشو گذاشته بود تو ساک. یه دفعه گفتن باید بریم یه منطقه ی عملیاتی دیگه. محمد برامون حنا درست کرد و گذاشت کف دستمون. می گفت: از این عملیات، زنده بیرون نمی یایم. وصیتنامه هاتونو بنویسین ... می دونی مادرجان! حتّی اگه جنازه اش پیدا بشه، کسی نمی فهمه محمده یا یه نفر دیگه.

انگار توی سینه ام آتش روشن کرده اند. به دیوار سفید اتاق تکیه می دهم و آرام آرام روی زمین می نشینم. نفس عمیقی می کشم و می گویم: من که دیگه نای تکون خوردن ندرام. مادر جان! بیا ساکشو ...

                                      *****

روبه رویم می نشیند و زیپ ساک را باز می کند. کارت سبز رنگی را از روی لباسها بر می دارد. می پرسم: چیه مادر؟

می گوید: کارتِ اعزامشه! می گویم: توش چی نوشته؟ می گوید: مشخصاتشو: گروه خون B+، رنگ مو: مشکی، رنگ چشم: میشی، قد: 185، وزن :... می گویم: بسه مادر! دیگه نخون که دلم آتیش گرفت.

از توی کیسه، لیوانی پر از برنج بیرون می آورم و با خودم زمزمه می کنم: اینم برا محمدم که اگه یه وقت، نصفه شب رسید، گرسنه نمونه و یه چیزی برا خوردن داشته باشه!

                                       *****

نگاهی به دخترم می اندازم. کاغذهای رنگی را یکی یکی می گذارد روی فرش و نگاهشان می کند . می پرسم: اینارو برا چی خریدی؟

می گوید: برا داداش محمدم خریدم. میخوام همین که خبر آزادیش رسید، خونه رو براش تزئین کنم! می گویم: حواست باشه توی اون شلوغی ها، یادمون نره براش گل بخریم! می گوید: چشم! می گویم: صدای رادیو رو بلند کن. شاید اسمشو اعلام کنن! دست دراز می کند و پیچ کنار رادیو را می چرخاند. گوینده ی رادیو می گوید: امروز، آخرین دسته از آزادگان سرافرازِ میهن اسلامیمان به وطن باز می گردند. داد میزنم: زیادترش کن!

و میدوم سمت رادیو و پیچ آن را تا آخرین حد، می چرخانم. صدای گوینده ی رادیو، تمام خانه را پر م یکند: اسامی این عزیزان بدین شرح است: علی امیری، محمد امجدی، اکبر احمدی...

نفس، توی سینه ام حبس شده است. منتظرم اسم محمدمان را بگوید و بزنم زیر گریه. با خودم می گویم: الان میگه! این یکی، دیگه خودشه!

امّا...

به دخترم نگاه می کنم. می گویم: اسم بچّهمو نگفت!

صورتش قرمز می شود. می گوید: مردم میگن محمد شهید شده، امروز و فردا جنازه شو مییارن... میزنم زیر گریه؛ بلند بلند.

                                      *****

تابوت را جلوی پاهایم می گذارند. می گویند: بیا باهاش خداحافظی کن!

می گویم: پونزده سال پیش ازش خداحافظی کردم... می گویند: نمیخوای ببینیش؟ می گویم: چشمای میشی بچّهمو ببینم یا موهای سیاهشو؟ وقتی می رفت، قد و بالاش مثل رستم دستان بود، اما الان ...

                                      *****


برگی اززندگینامه شهید  محمداسدی مزینانی

محمد اسدی مزینانی فرزندحاج علی درسال1342ه.ش درمزینان سبزواربه دنیا آمد . شخصیت معنوی اودر دامان والدینی  شکل گرفت که سراسر زندگیشان برای رضای خداوند و شرکت درمجالس مذهبی بوده ومی باشد. پدرمحمد انسانی خوش برخورد و خوش صحبتی است که علی رغم زحمات طاقت فرسایش درکشاورزی هیچگاه لبخند ازلبانش محو نمی شود او از طرف مادری وابسته سلسله جلیله سادات است ومادری نمونه وبه شدت معتقد داشت که کراماتش همیشه درذهن فرزندان ونوه هایش متبادراست.محمد خوش خلقی ومهربانی را از والدین وجده اش به ارث برده بود.

مادرمحمد زنی مهربان، زحمتکش ومذهبی است که درعشق به فرزندوعلاقه به آنها زبانزد است اما به هنگام خبرشهادت پسرارشدش چنان  صبروشکیبایی زینب وارازخود نشان داد که دیگران را به حیرت واداشت.

 محمد درچنین خانواده ای رشدکرد.وباهمین اعتقادپس ازسپری کردن دوران تحصیلی ابتدایی وراهنمایی واردسپاه پاسداران شد وداوطلبانه ب عازم میادین نبردشد.

تازه داماد بود و دخترخاله اش را برای نامزدانتخاب  کرده بود ولی جبهه راترجیح دادوبه منطقه جنگی رفت ودرآخرین روز ازآبان هزاروسیصدوشصت ودو،درمنطقه پنجوین به فیض شهادت نائل آمد ولی پیکرمطهرش پس ازده سال توسط گروه تفحص کشف وپس ازتشییع درسبزوار درزادگاهش مزینان ودربهشت حضرت علی (ع) به خاک سپرده شد.

                                      *****

سفارش شهید محمد اسدی مزینانی:

برادرانم بدانید که من آگاهانه دراین راه قدم برداشتم،چرا که خون شهیدان ازصدر اسلام تا کنون صدا می زنند که برای چه نشسته اید؟

اکنون انقلاب اسلامی به پیش می رود تا اسلام را در سراسر جهان گسترش دهد

 

 نوشته شد به قلم :علی مزینانی عسکری                                                         

                   تهران اردیبهشت 1391هش


منبع:

*مرکزکامپیوتری تحقیات علوم اسلامی-پایگاه حوزه

*کتاب مزینان،عشق آبادی کوچک.نوشته احمدباقری مزینانی

 

  • علی مزینانی
۱۸
ارديبهشت
۹۱
سئوال مردم مزینان

آقایان مسئول دراستانداری خراسان رضوی، مجتمع فرهنگی دکترشریعتی چی شد؟!!

اختصاص 770 میلیون ریال برای تکمیل مجتمع فرهنگی مزینان


مسئول دفتر فنی اداره کل فرهنگ وارشاد اسلامی خراسان رضوی از اختصاص 770 میلیون ریال اعتبار برای تکمیل مجتمع فرهنگی هنری دکتر شریعتی روستای مزینان خبر داد.

مهندس حاتمی در بازدید از این مجتمع که با حضور رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان سبزوار و بخشدار داورزن و اعضای شورای اسلامی روستای مزینان صورت گرفت گفت : تکمیل و  بهره برداری از  این پروژه  یکی از اهداف اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی است

وی با اشاره به گذشت بیش از 11 سال از آغاز این پروژه تصریح کرد : متاسفانه اعتبارات اختصاصی سالانه این پروژه بیشتر صرف نگهداری و ترمیم برخی قسمتهای در حال تخریب می گردد.

وی اختصاص 600 میلیون ریال اعتبار طی سال گذشته را خاطر نشان کرد و گفت : از این مبلغ پس از کسر کسورات قانونی تنها 270 میلیون ریال آن  جذب گریده است .

مسئول دفتر فنی اداره کل فرهنگ وارشاد اسلامی خراسان رضوی ادامه داد: با احتساب  این اعتبار که از محل اعتبارات دولتی سال 89 است و با اختصاص 500 میلیون ریال از محل اعتبارات  سال 90 این رقم به مبلغ 770 میلیون ریال خواهد رسید .

وی اولویت اول این پروژه را  تکمیل واحدهای تجاری و نمای این بنا دانست و گفت : بخشداری داورزن و شورای اسلامی روستای مزینان بایستی بعد از تکمیل این اقدامات نسبت به تحویل واحدهای تجاری برای استفاده اقدام نماید .

وی اظهار امیدواری کرد تحویل واحدهای تجاری و استفاده بهینه از ان باعث ایجادرغبت  در مسئولان استانی برای تکمیل مابقی این مجتمع گردد .

مهندس حاتمی به انتخاب پیمانکار طرح برای شروع پروژه اشاره کرد و گفت : خوشبختانه این شرکت ظرف هفته آینده مقدمات کار خود را آغاز خواهد کرد

این مسئول خرید امتیازات مربوط به اشتراکات آب ، برق ، گاز برای این واحدهای تجاری را خاطر نشان کرد و گفت : با تکمیل این واحدها این اشتراکات نیز واگذار خواهد شد .

بخشدار داورزن نیز در این بازدید طولانی شدن این پروژه را به صلاح ندانست و گفت : متاسفانه کم کاری برخی مسئولان پیشین به حساب مسئولان حال حاضر گذاشته می شود.

عباس شم آبادی گذشت بیش از 11 سال از آغاز این پروژه را خاطر نشان کرد و گفت : اداره آموزش و پرورش منطقه داورزن نیز با همکاری اداره کل نوسازی و تجهیز مدارس استان خراسان رضوی آمادگی خود را جهت تکمیل این پروژه اعلام کرده بودند.

وی به قول مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان در خصوص اختصاص اعتبار ملی به این پروژه را یادآور شد و گفت : نمایندگان مردم سبزوار در مجلس شورای اسلامی و فرمانداری سبزوار نیز قول اعتبار اختصاصی برای این پروژه را  داده اند.

عضو شورای اسلامی روستای مزینان با اشاره به اعتبارات قطره چکانی این پروژه گفت : متاسفانه بیشتر این اعتبارات صرف مرمت و نگهداری بنای قبلی می گردد.

حسن مزینانی در عین حال گفت : شورای اسلامی روستای مزینان و دهیاری این روستا آمادگی دارد تا اجرای فضای سبز و ورودی این مجتمع فرهنگی هنری را برعهده گیرد

این پروژه دارای ساختمان کتابخانه، آمفی تئاتر، فضاهای سبز، آب نما، سالن اجتماعات و رستوران می باشد گفتنی است  بیش از ۱۰ سال از آغاز ساخت مجتمع فرهنگی هنری دکتر علی شریعتی در محل زادگاهش روستای مزینان می گذرد و این بنا با وسعتی بیش از ۳هزار هکتار بدون استفاده رها شده بود .این بنا که هم اکنون نزدیک به ۳۰ درصد عملیات ساختمانی آن انجام شده است در دوره اول دولت هفتم ساخت آن آغاز و پس از اقداماتی رها شد و هم اکنون بدون استفاده و به صورت یک خرابه تاریخی درآمده است.
منبع: وبلاگ داورزن

منتشر شده در تاریخ ۱۳۹۰ سه شنبه ۱۱ مرداد
کدخبر:3063منبع:تاریخ انتشار:۱۳۹۰ یازدهم مردادلینک خبر: http://www.www.sabzevartoday.ir/Pages/News-3063.html

*شاهدان کویر: ازانتشاراین خبرکه حدودیک سال می گذرد هنوز هم اقدامی برای تکمیل پروژه نشده. اماصبرمازیاد است شایدنسل دوم ،سوم، چهارم ویا... تکمیل آن راببینند!!!!!!!
  • علی مزینانی
۱۸
ارديبهشت
۹۱
مزینان

موقعیت و تاریخچه
روستای مزینان از توابع دهستان مزینان، بخش داورزن شهرستان سبزوار، با مختصات جغرافیایی 56 درجه و 49 دقیقه طول شرقی و 36 درجه و 18 دقیقه عرض شمالی، در 9 کیلومتری جنوب غربی شهر داورزن و در 295 کیلومتری شهر مشهد قرار دارد. این روستا با ارتفاع 810 متر از سطح دریا و اقلیم نیمه بیابانی، تابستان‌های گرم و خشک و زمستان‌های سرد دارد.
این روستا از شمال غربی به روستای بهمن آباد، از جنوب به روستای غنی آباد و از شرق به ارتفاعات پیرامون محدود می‌شود.
قدمت روستای مزینان به دوره‌های قبل از اسلام می‌رسد. محوطه باستانی، مسجد جامع و کاروانسرا، در داخل روستا و همچنین بافت قدیمی روستا نشانگر تاریخ کهن آن است.
ریشه کلمه مزینان، مزن و مزنا است. در زبان کردی، «مزن» به معنای دانشمند و «مزنا» به معنای جایگاه دانشمندان است و از این رو، لغت مزینان به معنای جایگاه دانشمندان ترجمه شده است.
مردم روستای مزینان به زبان فارسی سخن می‌گویند، مسلمان و پیرو مذهب شیعه جعفری هستند.
الگوی معیشت و سکونت
براساس نتایج سرشماری سال 1375، روستای مزینان 1794 نفر جمعیت داشته است که سال 1385، به حدود 1835 نفر افزایش یافته است.
درآمد اکثر مردم روستای مزینان از فعالیت‌های زراعی و دامداری تأمین می‌شود. گروهی از مردم در امور خدماتی و صنایع دستی فعالیت دارند. محصولات عمده زراعی روستا، شامل گندم، جو، یونجه، کنجد، پنبه، زیره، فلفل، چغندرقند و هندوانه است. دامداری و پرورش گاو و گوسفند در روستا رونق دارد. شیر، پنیر، روغن حیوانی و ماست مهمترین فرآورده‌های دامی این روستاست. گروهی از زنان روستای مزینان، همراه با فعالیت‌های زراعی و دامداری به تولید صنایع دستی مانند قالی‌بافی و فردبافی نیز می‌پردازند.
روستای قدیمی مزینان در دشت استقرار یافته و بافت مسکونی متمرکزی دارد. منظره خانه‌های روستا با سقف‌های مسطح و دیوارهای گلی با محیط طبیعی پیرامون روستا پیوستگی یافته است.
مصالح به کار رفته در ساخت بناهای قدیمی شامل گل، سنگ، خشت و چوب است. در ساخت خانه‌های جدید از مصالح سیمان، گچ، تیرآهن و مانند آن نیز استفاده می‌شود.
جاذبه‌های گردشگری
چشم‌انداز باغ و گندم‌زارهای روستای مزینان به خصوص در فصول بهار و تابستان از زیباترین جاذبه‌های طبیعی روستا است. حرکت مواج خوشه‌های طلایی گندم در فصل برداشت، بینندگان را مسحور می‌کند.
برخی از جاذبه‌های روستای مزینان عبارتند از:
مسجد جامع روستا: این مسجد که در عهد سلجوقیان یا دیلیمیان ساخته شده است، دارای شناسنامه ثبتی از سازمان میراث فرهنگی است و از ابنیه بسیار قدیمی روستاست.
تپه و محوطه باستانی: این تپه و محوطه، در داخل روستا قرار دارد و هنوز کاوشی در آن صورت نگرفته است.
کاروانسرای مزینان: این کاروانسرا، در دورة صفویه و در داخل روستا ساخته شده است. مصالح به کار رفته در آن شامل آجر، ساروج و ملاط است.
یخچال‌های موجود در روستا: از این یخچال‌ها، برای ذخیره و تأمین یخ مورد نیاز، در فصل تابستان استفاده می‌شده است. این یخچال‌ها، سقف گنبدی دارند و از مصالح خشت و آجر ساخته شده‌اند. یخچال‌های روستا، در عمق زمین احداث شده‌اند و قسمت گنبدی شکل آن‌ها، بر روی زمین قرار دارد.
امام‌زاده روستا: امام‌زاده، مزینان مورد احترام مردم روستای مزینان است و مراسم مذهبی مردم در جوار آن برگزار می‌شود.
مدرسه شریعتمدار: این مدرسه قدیمی و تاریخی در داخل روستا قرار دارد.
مردم روستای مزینان در اعیاد ملی و مذهبی نوروز، قربان، غدیر و فطر به جشن و سرور و در ایام محرم و وفات و شهادت ائمه به عزاداری می‌پردازند.
عزاداری در ایام محرم و صفر، با آئین خاصی برگزار می‌شود.
مراسم سالگرد شهادت دکتر علی شریعتی جامعه‌شناس و از متفکرین اسلام سیاسی، هر سال در روستای مزینان برگزار می‌شود.
از بازی‌های رایج در میان مردم روستای مزینان می‌توان به گوی و راه، قایم باشک، هفت سنگ، عمو زنجیرباف، طناب بازی، طناب کشی، گیلی گیلی و گرگم و گله می‌برم اشاره کرد.
مردم روستای مزینان در عروسی و جشن‌ها، با خواندن نغمه‌ها و ترانه‌های محلی، که با ساز و دهل همراهی می‌شود، به رقص و پایکوبی می‌پردازند.
پوشاک اغلب مردان روستا کت و شلوار است. برخی از آن‌ها از کلاه و نیم‌تنه (جلیقه) استفاده می‌کنند.
زنان روستا، به خصوص کهنسالان و میانسالان از لباس محلی نیز استفاده می‌کنند.
قالی‌بافی و فردبافی صنایع دستی مردم روستای مزینان است.
معروف‌ترین سوغات محلی روستای مزینان شامل قالی، نان خراسانی، ادویه‌جات و فلفل است.
از انواع غذاهای محلی روستای مزینان می‌توان به ماست جوش، گوجه جوش، دانه جوش، کمه جوش، قورمه جوش، انواع اشکنه و نان محلی اشاره کرد.
دسترسی: روستای مزینان از طریق شهر داورزن در مسیر جاده اصلی شاهرود - سبزوار، با جاده‌ای آسفالت قابل دسترسی است.

منبع:
سایت تخصصی سازمان گردشگری

*دراین مطلب بعضی ازاطلاعات درباره بازیهای محلی وغذاها صحیح نمی باشد.(مزینانی)
  • علی مزینانی
۱۸
ارديبهشت
۹۱


زنده یاد دکتر علی شریعتی مطلبی در باره طرز تفکر همولایتی های خودش در زمانی که ایشان در فرانسه تحصیل می کردند دارد که برای ما مردم فراهان و مسئولین این شهرستان بسیار آموزنده است .

در ابتدا باید عرض کنم که آدم هایی که در محیط های بسته زندگی می کنند و مهاجر نیستند جهان و جهان بینی شان در حد همان محیط بسته است و معمولا تصوری غلط در باره جهان پیرا مو نیشان دارند .

هرچه محیط بسته تر باشد تفکرات مردم هم  به همان نسبت بسته هستند.

اما داستان دکتر شریعتی و مردم مزینان از این قرار است که  ایشان مدتی برای  تحصیلات به فرانسه می رود و در بازگشت سری به روستای خود در مزینان می زند . و مردمی که تحصیلکردهایشان فقط پاریس را در نقشه جغرافیایی جهان دیده بودند از دکتر درباره فرانسه و پاریس می پریسدند . صحبت های دکتر را عمو ما" نمی فهمیدند و نمی توانستند ارزیابی درستی از فرانسه 45 سال قبل داشته باشند زیرا در آن دوران وسایل ارتباطی در حد امروز نبودنه رادیویی ، نه تلویزیونی ، نه اینتر نتی ونه ماهواره ای  و مردم معمولا" اطلا عاتشان در باره خارج فقط منحصر به کتاب بود و نقل و قول ها .

دکتر می گوید هرچه که من به مردم در باره شانزه لیزه و شبهای پاریس تو ضیح دادم متو جه نشدند ودر آ خر هم یکنفر از اهالی مزینان از من پرسید که دکتر علی  آیا در فرانسه هم دوغی  هست که به خوش مزگی دوغ مزینان باشد ؟؟؟

منبع؛

وبلاگ؛فراهان آنلاین

  • علی مزینانی
۱۷
ارديبهشت
۹۱
شورای اسلامی ودهیاری مزینان به نیابت از شهروندان مزینانی طی درخواستی کتبی به دکتراحمدی نژاد رئیس جمهوراسلامی ایران خواستاردستورایشان برای تبدیل این روستا به شهرشدند.


به گزارش شاهدان کویر؛ دکترمحمود احمدی نژادرئیس جمهور اسلامی ایران، درپاسخ به این درخواست به حق مردم مزینان ، به وزیرکشوردستوررسیدگی دادند.درمتن نامه درخواست دهیاری ودستوررئیس جمهور ،چنین آمده است:

جناب آقای دکتراحمدی نژاد رئیس جمهورمحترم جمهوری اسلامی ایران

باعرض سلام وادب

احتراما ،مزینان زادگاه اندیشمندان بزرگی همچون خاندان محترم شریعتی به ویژه متفکراندیشمند  دکتر علی شریعتی با مردم روشن بین و انقلابی که 56 شهید تقدیم اسلام وانقلاب نموده اند و دهها ایثارگردارد که یادگاران هشت سال دفاع مقدس می باشد. باسوابق درخشان علمی وفرهنگی و قدمت چندهزارساله کهن تاریخی که باعث به ثبت رساندن تمام وکمال روستا را درآثار ملی داشته است دارای دههااثرتاریخی،فرهنگی واجتماعی که اسناد آن درسازمان مربوطه موجوداست سالهاست بحث شهرشدن مزینان در وزارت محترم کشورموجود است حتی قبل از دولت خدمتگزار حضرتعالی قرار بود توسط استاندار وقت شهریت مزینان اعلام واین امتیازتقدیم خانواده های معظّم شاهدشود ولی نشد.اخیرا نیز بحث آن بین مسئولان زیربط ونمایندگان محترم سبزوارمطرح ولی تاکنون نیزمسکوت مانده گویا عالمی خواهد ازاین عالم بدر، ونمی شود مگر بادستور قاطعانه دولت عدالت محور حضرتعالی در سایه عنایت حضرت بقیـه الله الاعظم (عج).امیدآنکه برمردم خستگی ناپذیر این روستا رحمت نموده بادست کریمانه خود این امتیاز ارزشمند رابه خانواده معززشاهد مرحمت فرملئید.

                                         با تشکر

                   شورای محترم اسلامی ودهیاری مزینان


گیرندگان رونوشت:

1- جناب آقای نجار وزیر محترم کشور

2- جناب آقای دکترصلاحی استاندار محترم خراسان رضوی

3- جناب آقای شعبانی معاونت محترم استانداروفرماندار شهرستان سبزوار

4- جناب آقای دکترمحسنی نماینده محترم مردم شهرستان سبزوار در مجلس شورای اسلامی

5- جناب آقای بروغنی نماینده محترم مردم شهرستان سبزوار در مجلس شورای اسلامی

6- جناب آقای شم آبادی بخشدارمحترم بخش داورزن

               

دستور رئیس جمهورمحترم اسلامی ایران:

بسمه تعالی

جناب آقای نجار وزیر محترم کشور

خواهشمند است دستور فرمایید بانظر مساعد مورد رسیدگی قرارداده و اقدام لازم رابعمل آورید

2/2 /1391 احمدی نژاد



  • علی مزینانی
۱۶
ارديبهشت
۹۱

مراسم بزرگداشت پدرسه شهید ومادریک شهیددرمهدیه مزینانیهای مقیم مرکزروزجمعه پانزدهم اردیبهشت برگزارشد.

به گزارش شاهدان کویر؛دراین مراسم که به مناسبت درگذشت حاج میرزا احمدحسینی مزینانی پدر بزرگوار سه شهیدو مرحومه خدیجه محمدی مادرشهیدحسن صانعی برگزارشدحجت الاسلام بی آزارتهرانی ازاساتید برجسته حوزه علمیه قم درمقام شهیدگفت:شهدای ماهرکدامشان دائره المعارف معرفتند...آنها فهمیدند که کاردنیا هیچ است لذاازدیگران سبقت گرفتند ودرراه خدا و رسیدن به اوذوب شدند.حقیقت عصرماشهدابودندکه به خداباوری رسیدند.

ایشان درباره مقام والدین شهدااظهارداشت:مهمترین امتحان ،امتحان اولاد است وسخت ترین داغ مصیبت ازدست دادن اولاداست ولی خداوند درقلب ودل پدرومادرشهدا صبرقرارداده است این پدرومادران شهداباقربانی نمودن فرزندانشان درمقام ابراهیم قراردارند .پدری که دو فرزند فرزندش شهیدشده وقتی پیکرمطهرسومین شهیدش راتشییع می کنندفریادمی زند:این گل پرپر ازکجاآمده ازسفرکرببلا آمده ؛یقین مقامش ابراهیمی است.

درادامه این مراسم که باحضور شهروندان مزینانی وبسیجیان منطقه مشیریه برگزارشدلوح یادبود معاون رئس جمهور و مسئول بنیادشهیدوایثارگران به خانواده شهیدان حسینی مزینانی اهداشدودرخاتمه مداحان اهلبیت به ذکرمصیبت ونوحه خوانی پرداختند.

مرحوم حاج میزرا احمدحسینی مزینانی دارنده مدال ملی ایثار ورزمنده پیشکسوت دفاع مقدس ، پدرشهیدان سیدمحمد،سیدحسین وسیدحسن درایام فاطمیه وهمزمان باسالروزشهادت حضرت زهرا(س)درسن87سالگی به سوی خداپرکشید و همجوارفرزندان شهیدش شد.



  • علی مزینانی
۱۶
ارديبهشت
۹۱
درمراسم بزرگداشت مرحوم حاج میرزااحمدحسینی مزینانی پدرسه شهیددوران دفاع مقدس که روز جمعه پانزدهم اردیبهشت ماه درمهدیه مزینانیهای مقیم مرکز ،برگزارشدلوح یادبود مسئول بنیاد شهید وایثارگران به خانواده آن مرحوم اهداشد.

به گزارش شاهدان کویر؛درمتن پیام مهندس مسعودزریبافان معاون رئیس جمهور و مسئول بنیاد شهید و ایثارگران خطاب به خانواده شهیدان حسینی مزینانی آمده است:

                            انالله واناالیه راجعون

همزمان با ایام شهادت بزرگ بانوی عالم حضرت فاطمه زهرا(س) رزمنده ی فداکار دفاع مقدس مرحوم حاج میرزا احمد حسینی مزینانی پدر بزرگوار شهیدان سرافرازسید محمد ،سید حسن و سید حسین حسینی مزینانی سبکبال پر گشود و به سوی معبود خود شتافت و به روح این سفر کرده و ارواح تابناک فرزندان شهیدش درود می فرستیم .
پدری که خالصانه برای رضایت حضرت حق از عزیزترین سرمایه های خویش گذشت تا روح قدسی آن طائران ملکوت حافظ و پاسدار نظام و میهن اسلامی مان باشد.
اینجانب به نمایندگی از جامعه ایثارگری ضمن عرض تسلیت به امام زمان(عج) و نایب برحق ایشان مقام معظم رهبری (مدظله العالی)و امت شهید پرور و حزب الله و همدردی با شما خانواده محترم، از خداوند متعال علو درجات برای آن عزیز سفر کرده و صبر جمیل برای بازماندگان مسئلت می نمایم. به یقین روح بلند آن مرحوم در بالاترین مراتب بارگاه قدسی با سالار و سرورو شهیدان محشور و همجوار خواهد گردید انشاء الله.

         معاون رئیس جمهوری وخادم خانواده  معظم شهداوایثارگران

                                     مسعود زریبافان

  • علی مزینانی
۱۴
ارديبهشت
۹۱
فرهنگی - ایثار و شهادت
شماره : 13910214000636
91/02/14 - 15:18
توسط سپاه محمد رسول‌الله (ص)
مراسم بزرگداشت پدر ۳ شهید برگزار می شود

خبرگزاری فارس: مراسم بزرگداشت پدر شهیدان «حسینی مزینانی» و مادر شهید «حسن صانعی مزینانی» جمعه ۱۵ اردیبهشت در مهدیه مزینانی‌های تهران برگزار می‌شود.

به گزارش خبرگزاری فارس، مراسم بزرگداشت پدر شهیدان «حسینی مزینانی» و مادر شهید «حسن صانعی مزینانی» جمعه 15 اردیبهشت در مهدیه مزینانی‌های مقیم مرکز، برگزار می‌شود.

بر اساس این گزارش، مرحوم «سید احمد حسینی مزینانی» دریافت کننده مدال ایثار و از رزمندگان دفاع مقدس بود که در اثر بیماری ریوی و کهولت، در سن 87 سالگی به رحمت خدا رفت و پس از تشییع در شهرستان سبزوار در جوار سه فرزند شهیدش: سیدحسن، سیدحسین و سیدمحمد حسینی در زادگاهش مزینان به خاک سپرده شد.

همچنین، مادر شهید «حسن صانعی مزینانی» نیز در هفته جاری دعوت حق را لبیگ گفت و پس از تشییع در سبزوار، در روستای مزینان به خاک سپرده شد.

این گزارش می‌افزاید: مرحوم «سیداحمد حسینی مزینانی» در سال‌های دفاع مقدس بارها به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل اعزام شد و تا پایان عمر بسیجی باقی ماند. او مدافع راستین ولایت بود و چفیه را به عنوان نماد بسیجی و به اقتدای مولا و مرادش امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) بردوش داشت. این اسوء صبر و مقاومت در سال 85 از دست رئیس جمهور اسلامی ایران مدال ملی‌ ایثار دریافت کرد.

مادر شهید صانعی مزینانی، در تشییع جنازه پسرش سخنرانی کرد و گفت: چهار فرزند دیگر دارم که آماده شهادتند.

شهید سیدمحمد حسینی در سال 61 و شهیدان سیدحسین و سیدحسن حسینی و حسن صانعی در سال 64 به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

مراسم بزرگداشت این پدر 3شهید با سخنرانی حجت‌الاسلام بی‌آزار تهرانی است و علاقه‌مندان برای شرکت در این مراسم می‌توانند ساعت 16 جمعه پانزدهم اردیبهشت به نشانی: تهران، میدان شهدا، خیابان پیروزی، کوچه کلینی، مهدیه شرق تهران مزینانی‌های مقیم مرکز مراجعه کنند.

  • علی مزینانی
۱۴
ارديبهشت
۹۱
         مراسم بزرگداشت پدرسه شهید
                         

 مراسم بزرگداشت پدرشهیدان حسینی مزینانی ومادر شهیدحسن صانعی مزینانی؛ روزجمعه ساعت  شانزده در مهدیه مزینانی های مقیم مرکز واقع درخیابان پیروزی کوچه کلینی برگزار می شود.

   مرحوم سیداحمد حسینی مزینانی دریافت کننده مدال ایثار واز رزمندگان  دفاع مقدس می باشد که در اثر بیماری ریوی وکهولت، درسن87سالگی به رحمت خدارفت وپس ازتشییع درشهرستان سبزوار درجوارسه فرزندشهیدش؛ سیدحسن ،سیدحسین وسیدمحمدحسینی درزادگاهش مزینان به خاک سپرده شد.

مادرشهیدحسن صانعی مزینانی نیزدرهفته جاری دعوت حق رالبیک گفت وپس ازتشییع درسبزوار،درروستای مزینان به خاک سپرده شد.

مرحوم سیداحمدحسینی مزینانی درسالهای دفاع مقدس بارها به جبهه های نبردحق علیه باطل اعزام شدوتاپایان عمربسیجی باقی ماند. اومدافع راستین ولایت بودوچفیه رابه عنوان نمادبسیجی و به اقتدای مولا ومرادش امام خامنه ای (مدظله العالی) بردوش داشت. این اسوه صبرومقاومت درسال85ازدست رئیس جمهوری اسلامی ایران مدال ملی ایثاردریافت کرد.

مادرشهیدصانعی مزینانی ،درتشییع جنازه پسرش سخنرانی کردوگفت:چهارفرزنددیگردارم که آماده شهادتند.

شهیدسیدمحمدحسینی درسال61وشهیدان سیدحسین وسیدحسن حسینی وحسن صانعی درسال 64 به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

 

  • علی مزینانی
۱۱
ارديبهشت
۹۱

همایش شهروندان سبزواری مقیم مرکز درتالارامیران منطقه تهران پارس روزیکشنبه دهم اردیبهشت ماه نودویک برگزارشد.

به گزارش شاهدان کویر؛دراین همایش که به منظورگرامیداشت روزکارگر برگزارگردیدجمعی ازنمایندگان مجلس شورای اسلامی وکاندیداهای راه یافته به دوردوم انتخابات وروسای خانه کارگرحضورداشتند وآقایان علی مطهری ،علی رضامحجوب،دکترحسن غفوری فرد،دکترمحمد رضاراه چمنی ،حجت الاسلام عسکری،مصطفی کواکبیان وسرکارخانم سهیلاجلودارزاده سخنرانی کردند.

درادامه برنامه های متنوعی ازجمله موسیقی وشعرخوانی توسط هنرمندان صغاحب نام کشوری اجراشد

دراین همایش جمعی ازمزینانیهای مقیم مرکزبه نمایندگی ازشهروندان پایتخت نشین شرکت کردند.


  • علی مزینانی
۱۰
ارديبهشت
۹۱
مراسم بزرگداشت سالروزشهادت شهیدمرتضی مطهری درسپاه محمد رسول الله(ص) تهران بزرگ برگزارشد
به گزارش شاهدان کویر؛دراین مراسم حجت الاسلام عبدالعلی گواهی مسئول نمایندگی ولی فقیه سپاه تهران بزرگ ضمن عرض خیرمقدم، همگان رابه مطالعه آثارارزشمندشهیدمطهری توصیه کرد.
درادامه ازمربیان ومتربیان عقیدتی سپاه محمدرسول الله(ص)تقدیربه عمل آمد.
همچنین جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران نیزدرباره استاد شهید مطهری سخنرانی نمودکه گوشه هایی ازآن به نقل ازایرناتقدیم می شود

  • علی مزینانی
۰۶
ارديبهشت
۹۱
درسالروزشهادت بی بی دوعالم حضرت فاطمه زهرا(س)مادربزرگوارشهیدحسن صانعی مزینانی به پسرشهیدش پیوست.

                 

  بانوخدیجه محمدی پس ازتحمل یک دوره بیماری سخت عاقبت درسحرگاه ششم اردیبهشت نودویک درشهرسبزوار دعوت حق رالبیک گفت .

این مادرمقاوم وبردباردرشهادت فرزندش حسن صانعی که درعملیات والفجرهشت به شهادت رسید در گلزار شهدای مزینان وسویزسخنرانی کردوگفت :حسن اگررفت چهارفرزنددیگردارم که آماده شهادت می باشند.

مراسم تشییع جنازه مرحومه خدیجه محمدی مزینانی روزپنجشنبه درسبزوارومزینان برگزارمی شود.

                                                 روحش شاد

  • علی مزینانی
۰۵
ارديبهشت
۹۱

                                  به نام خدای شهیدان

                                 عضورسمی دوهیئت

                                    

          همیشه یه لبخندشیرین روی لبانش خودنمایی می کردطوری که دراولین نگاه مجذوبش می شدی . گاهی وقتهاباخودم فکرمی کردم که اواصلا ناراحت نمی شه حتی دربدترین شرایط.هیچ وقت برای هیچ کاری قسم نمی خورد اگرنکته ای نیازبه تاکیدداشت فقط می گفت : جداً.به همین خاطردرنزددوستانش به رضا جداً معروف بود.

ازنوجوانی به والیبال علاقه شدید داشت ودربسیاری ازمسابقات محلی ومنطقه ای ازنفرات ثابت تیم مزینان بود. باهراسپکی که می زدحتی پیرمردان برایش کف می زدند.

ماه محرم که می شدغلامرضا کاروکاسبی رادرتهران رهامی کردوراهی زادگاهش مزینان می شد. کسی نمی دونست که اوعضوکدام هیئته ،چون هم درهیئت زنجیرزنان علی اکبری اسم می نوشت وهم درهیئت سینه زنی ابوالفضلی(ع). می گفت:دوست دارم اسمم همیشه درطومارعزاداران شهدای کربلا باشد.

پس ازشهادتش همچنان اسم اودرلیست هردوهیئت نوشته می شودوجوانان عزاداریادش راگرامی می دارندو هیئت امناء هردوهیئت برای مادرش غذای سهمیه اورامی فرستند.

                                       *****

آخرین بارکه به مرخصی آمد یه جوردیگه بود.برادرزاده هاوخواهرزاده هارابغل می کردومی بوسید البته همیشه با بچه های فامیل رفیق بودوباآنها شوخی  می کردوبرایشان هله هوله می خرید.بچه هاهم اون روخیلی دوست داشتندانتظارمی کشیدند که اوبه مرخصی بیاد. ولی این بارفرق می کردگاهی توی حرفاش ازدیگران حلالیت می طلبید. 

 بعدازچندروز استراحت به مشهدآمد.حاج آقاوقتی برخورداورادیدبه شوخی بهش گفت: عموجان بوی شهادت می دی ها مواظب خودت باش !

تبسمی کردوگفت:آره حاج عمو می دونم این سفرآخره که اومدم پیش شما. سپس باانگشت اشاره اش وسط پیشانیش رانشان دادوگفت :یه گلوله میادوبه همین جا می خوره وشهیدمی شم.واسه همین اومدم حلالیت بگیرم وخداحافظی بکنم.

 من ازاین قضیه خبرنداشتم ولی حاجی می ره جنازه رومی بینه وبعدها برایم تعریف کرد که دقیقا شب عملیات تیردشمن به همان جایی که رضاگفته بوداصابت می کنه وبه شهادت می رسه.

                                       *****

عموکربلایی محمدتقی خیلی به غلامرضاعلاقه داشت اوهم همین طوربودرابطه اشان یک نوع رفاقت بودتا پدر و فرزندی. البته رضاخیلی مودب بودبه والدینش احترام می گذاشت.وقتی به دلیل مشکلات مالی مجبورشددرس را رها کندوبه تهران برودهرموقع فصل درومی شدکارش راول می کردوبه کمک پدرمی شتافت.

ازروزی که غلامرضابه شهادت رسیدعموحاج محمدتقی ،دیگرآن شادابی قبلی رانداشت هرروزشکسته تر وپیرترمی شد وهمانطورکه خودش موقع دیدن جنازه پسرش گفته بودکه کمرم شکست .خمیده ترشدوبعدازگذشت چندماهی به دیدارپسرش رفت ودرکناراوبرای همیشه آرام گرفت.

                                       *****

برگی اززندگینامه شهیدغلامرضامزینانی (عسکری)؛

درسال 1343ه.ش درخانواده ای متدین ومذهبی وکشاورز،ازتبارکویرنشینان مزینان، کودکی به دنیا آمدکه پدرش محمدتقی اورابه عشق خادمی حرم مطهرامام رضا(ع)مفتخربه غلامی ارباب خراسانی ها نمود ونام غلامرضارابرایش انتخاب کرد..

غلامرضا تحصیلات ابتدایی وراهنمایی رادرمزینان سپری کردوبرای کمک به پدردرتامین هزینه های سخت زندگی درس رارهاکردوعازم دیارغربت شدوبه کاربنایی ومیوه فروشی درتهران مشغول شدولی درهرزمان که خانواده برای برداشت محصول کشاورزی نیاز به اوداشتندکار رادرپایتخت رها می کردوبه امدادپدرمی شتافت.

خلق خوش و برخورد مهربانانه و سیمای شاداب غلامرضا موجب شده بودکه اودربین دوستان ازمحبوبیت خاصی برخوردار باشد وچون درهیچ کاری که درست یانادرست بود قسم نمی خوردوازواژه  جداً استفاده می کردمعروف به رضاجداً بود.عاشق ورزش والیبال بودویکی ازافرادثابت تیم مزینان به شمارمی آمدکه درایام تعطیلی عید نوروز درسبزواروحومه مزینان مسابقه می دادند.

محرم هرسال  مزینان شاهدحضورعزادارانی است که خانه وزندگیشان رادرتهران ودیگرشهرها رهامی کنندوراهی زادگاهشان می شوندوغلامرضانیزیکی ازهمین افرادبودکه علی رغم نیازمالی ،درایام سوگواری سالارشهیدان به وطن برمی گشت وبه طورهمزمان دردوهیئت ابوالفضلی وعلی اکبری(ع) اسم می نوشت وداوطلبانه خادمی عزاداران رابرعهده می گرفت.

دوره خدمت سربازی اوفرارسیدوغلامرضادست ازکارکشیدوخودش رابه پاسگاه ژاندارمری داورزن معرفی کردوپس ازطی دوره آموزشی درپادگان  04بیرجندباجمعی ازدوستان مزینانیش ازطریق ارتش جمهوری اسلامی به جبهه سوماراعزام شدودرشب عملیات مسلم ابن عقیل(ع) همان گونه که خودگفته بودگلوله مستقیم دشمن برپیشانیش نشست ودرنهم مهرماه هزاروسیصدو شصت ویک به خیل شهیدان دفاع مقدس پیوست وپیکرمطهرش پس ازتشییع باشکوه دربهشت حضرت علی(ع) مزینان به خاک سپرده شد.

                                      *****

سفارش شهیدغلامرضامزینانی (عسکری)؛

ازقول من به دوستانم سلا م برسانیدوبگوییدغلامرضا راحلال کنید.ازقول من به مردم مزینان بگویید غم مخورید به همین زودی آقایمان ازپس پرده غیبت بیرون می آیدوجلادان وخونخواران رانابودمی کند.

به همه برادران وصیت می کنم که جهاددرراه خدارا فراموش نکنید،زیرا درراه خداکشته شدن افتخاری بزرگ است.

                            

                 

       نوشته شدبه قلم ؛علی مزینانی عسکری

                    تهران اردیبهشت 1391ه .ش

 

منابع؛

*مادربزرگواروبرادران گرامی و خواهرمکرمه شهیدغلامرضامزینانی

*حجت الاسلام حاج شیخ حبیب الله مزینانی عسکری

*محمدمهدوی مزینانی

*کتاب مزینان،عشق آبادی کوچک.نوشته احمدباقری مزینانی

  • علی مزینانی
۰۴
ارديبهشت
۹۱

پیکر مرحوم حسینی مزینانی پدر سه شهید در سبزوار تشییع شد

مشهد - خبرگزاری مهر: مراسم تشییع پیکر مرحوم احمد حسینی مزینانی، پدر سه شهید و دریافت کننده نشان ایثار از رئیس جمهور با حضور مسئولان و اقشار مختلف مردم در سبزوار برگزار شد.


به گزارش خبرنگار مهر،  قاسم شعبانی، فرماندار سبزوار قبل از ظهر یکشنبه در این مراسم طی سخنانی ولایتمداری و عینیت بخشیدن به مفهوم ایثارگری را بارزترین ویژگی مرحوم حسینی مزینانی عنوان کرد و افزود: حضور در جبهه های جنگ تحمیلی و تقدیم سه فرزند برومند به انقلاب اسلامی خود بهترین گواه بر این ادعاست.


وی در این مراسم پیام استاندار خراسان رضوی را قرائت کرد که در قسمتی از آن آمده بود:با نهایت تاثر و تالم در گذشت اسوه تقوی رزمنده 8 سال دفاع مقدس حاج میرزا احمد مزینانی پدر بزرگوار شهیدان والا مقام سید محمد، سید حسن و سید حسین حسینی مزینانی که پر پرواز گشود و سبکبال با دلی آرام، جسمی به خاک و روحی به افلاک سپرد را به سوگ نشستگان آن سفر کرده تسلیت عرض می کنیم.

محمود صلاحی افزوده است: بی گمان روح آن صالح پاک سیرت همواره در کنارمان، یادش جاودانه در خاطرمان و نامش تا ابد به نیکی بر سر زبان ها خواهد بود.

ضمن ابراز مراتب همدردی با بازماندگان ارجمند, از محضر باریتعالی آمرزش و غفران واسعه برای آن فقید سعید و همجواری با فرزندان رشیدش در بهشت برین را مسالت دارم.

گفتنی است، پیکر وی برای تدفین به زادگاهش، روستای مزینان، انتقال یافت.

ÊÇÑíÎ ÇäÊÔÇÑ¡ ÊåÑÇä: ۱۷:۱۴  ,  ۱۳۹۱/۰۲/۰۳

  • علی مزینانی
۰۴
ارديبهشت
۹۱
گزارش تصویری / تشیع پیکر پدر سه شهید
مشهد - خبرگزاری مهر : مراسم تشییع پیکر پدر سه شهید حاج میرزا احمد حسینی مزینانی صبح امروز یکشنبه در سبزوار برگزار شد.

                                                       

  • علی مزینانی
۰۴
ارديبهشت
۹۱

در سبزوار پیکر پدر 3 شهید دفاع مقدس تشییع شد

پیکر پدر بزرگوار سه شهید دفاع مقدس «حاج میرزا احمد حسینی مزینانی» دیروز در سبزوار تشییع شد.
به گزارش ایرنا، «حاج میرزا احمد حسینی مزینانی» پدر شهیدان سیدمحمد، سید حسن و سیدحسین حسینی مزینانی روز جمعه در 87 سالگی بر اثر کهولت سن دارفانی را وداع گفت و به جمع فرزندان شهیدش پیوست.
شهیدان سیدحسن حسینی مزینانی سال 1364 در منطقه عملیاتی اروند، سیدحسین حسینی مزینانی سال 1364 در منطقه عملیاتی مهران و سیدمحمد حسینی مزینانی سال 1361 در رقابیه به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
حاج میرزا احمد حسینی مزینانی رزمنده بسیجی بود که در مراسم تجلیل از ایثارگران خراسان رضوی مفتخر به دریافت نشان ملی ایثار شد

منبع:روزنامه کیهان ص۲روزدوشنبه۰۴/۰۲/۱۳۹۱

  • علی مزینانی
۰۴
ارديبهشت
۹۱
یکشنبه 3 اردیبهشت 1391 ساعت 15:25
  • تشییع پدر سه شهید در سبزوار

    حاج میرزا احمد حسینی مزینانی و پدر شهیدان "سیدمحمد، سیدحسن و سیدحسین مزینانی" روز گذشته بر اثر کهولت سن در 87 سالگی دار فانی را وداع گفت و به جمع فرزندان شهیدش پیوست.

    به گزارش حیات، پیکر پاک حاج میرزا احمد حسینی مزینانی رزمنده بسیجی و دارنده نشان ملی ایثار، امروز ساعت 9 صبح از مقابل مسجد جامع سبزوار تشییع و در زادگاهش روستای مزینان از توابع بخش داورزن این شهرستان به خاک سپرده شد.

    گفتنی است، شهیدان سیدحسن حسینی مزینانی سال 1364 درمنطقه عملیاتی اروند ، سیدحسین حسینی مزینانی سال 1364 در منطقه عملیاتی مهران و سیدمحمدحسینی مزینانی سال 1361 در رقابیه به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.


  • علی مزینانی
۰۴
ارديبهشت
۹۱
پیکر پاک پدر بزرگوار ۳شهید دوران دفاع مقدس در سبزوار تشییع شد
خراسان رضوی - مورخ دوشنبه 1391/02/04 شماره انتشار 18101

پیکر پاک حاج میرزا احمد حسینی مزینانی رزمنده مجاهد و پدر بزرگوار ۳شهید دوران دفاع مقدس با حضور جمع زیادی از مردم شهیدپرور دیار سربداران و برخی مسئولان یک شنبه از مقابل مسجد جامع سبزوار تشییع شد. در این مراسم معنوی پیام تسلیت دکتر صلاحی استاندار خراسان رضوی در آیینی که به همین مناسبت در مسجد جامع این شهرستان برگزار شد، توسط معاون استاندار و فرماندار ویژه سبزوار قرائت شد.حجت الاسلام والمسلمین دکتر وحید استاد حوزه و دانشگاه هم در بخش دیگری از این آیین با تسلیت ایام فاطمیه گفت: یکی از بزرگ ترین مصایب حضرت فاطمه زهرا(س) این بود که مقام حضرت را نشناختند و درک نکردند.در خور اشاره است پیکر زنده یاد «حسینی مزینانی» پس از اقامه نماز از مسجد جامع تا خیابان مدرس سبزوار تشییع شد و برای خاکسپاری در جوار فرزندان شهیدش به روستای مزینان بخش داورزن سبزوار انتقال یافت.در این مراسم، مدیر کل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان رضوی، فرماندهان نظامی و انتظامی، روحانیان معزز، خانواده های معظم شهدا و ایثارگران، شماری از مسئولان، جمع زیادی از بسیجیان و نیروهای انتظامی و دیگر اقشار مختلف مردم سبزوار حضور داشتند.حاج میرزا احمد حسینی مزینانی (پدر شهیدان سید محمد، سید حسن و سید حسین حسینی مزینانی) در ۸۷سالگی بر اثر کهولت سن، دار فانی را وداع گفت و به جمع فرزندان شهیدش پیوست.این رزمنده بسیجی در مراسم تجلیل از ایثارگران خراسان رضوی، مفتخر به دریافت نشان ملی ایثار از رئیس جمهور شد.فرزندان وی سید حسن حسینی مزینانی سال ۱۳۶۴ در منطقه عملیاتی اروند، سید حسین حسینی مزینانی سال ۱۳۶۴ در منطقه عملیاتی مهران و سید محمد حسینی مزینانی سال ۱۳۶۱ در رقابیه به درجه رفیع شهادت نایل آمدند. روستای مزینان از توابع بخش داورزن است که در ۸۰کیلومتری شهر سبزوار قرار دارد.

  • علی مزینانی
۰۴
ارديبهشت
۹۱

پدری دیگر آسمانی شد



پدری دیگر آسمانی شد

روستای مزینان یک باردیگر در سوگ پدری خواهد نشست که بی گمان آسایش امروزش را مدیون ایثارگری او در قربانی فرزندانش در راه دفاع ازاسلام و دین و قرآن بوده است.

پدر شهیدان حسینی مزینانی،روز گذشته در اثر بیماری ،دعوت حق را لبیک گفت.پدری که خود از رزمندگان هشت سال دفاع مقدس بوده ،به این کار بسنده نکرد و فرزندان بزرگوار خود:سیدمحمد،سیدحسن،سیدحسین حسینی مزینانی را نثار این انقلاب کرد.

منبع:خانه فرهنگ دانشجو

حاج میرزا حسن که در تجلیل از ایثارگران خراسان رضوی،نشان ملی ایثار را از دستان رئیس جمهور را دریافت نمود.فردا پس از طواف در مسجد جامع شهرستان سبزوار به زادگاهش مزینان و درکنارمزار فرزندان بزرگوارش به خاک سپرده خواهدشد.

  • علی مزینانی
۰۴
ارديبهشت
۹۱

تشییع پدر سه شهید در سبزوار
حاج میرزا احمد حسینی مزینانی و پدر شهیدان "سیدمحمد، سیدحسن و سیدحسین مزینانی" روز گذشته بر اثر کهولت سن در 87 سالگی دار فانی را وداع گفت و به جمع فرزندان شهیدش پیوست.

به گزارش روابط عمومی بنیاد شهید و امور ایثارگران، پیکر پاک حاج میرزا احمد حسینی مزینانی رزمنده بسیجی و دارنده نشان ملی ایثار، امروز ساعت 9 صبح از مقابل مسجد جامع سبزوار تشییع و در زادگاهش روستای مزینان از توابع بخش داورزن این شهرستان به خاک سپرده شد.

گفتنی است، شهیدان سیدحسن حسینی مزینانی سال 1364 درمنطقه عملیاتی اروند ، سیدحسین حسینی مزینانی سال 1364 در منطقه عملیاتی مهران و سیدمحمدحسینی مزینانی سال 1361 در رقابیه به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.


  • علی مزینانی
۰۴
ارديبهشت
۹۱
کد خبر: 80091849          (2542682)            تاریخ انتشار: 1391/02/03 - 17:18
 
پیکر پدر شهیدان حسینی مزینانی در زادگاهش به خاک سپرده شد.
 

سبزوار- پیکر پدر بزرگوار شهیدان سید محمد، سید حسین و سید حسن حسینی مزینانی ظهر امروز بر روی دستان مسوولان محلی و مردم قدر شناس بخش داورزن و روستای مزینان تشییع و در بین شهدای بزرگوارش به خاک سپرده شد .

 

به گزارش خبرنگار ایرنا،علیرضا فیلسرایی معاون مدیر کل و رییس بنیاد شهید انقلاب اسلامی نیز در این مراسم معنوی متن نامه همدری معاون رییس جمهور و رییس بنیاد شهید و امور ایثارگران را قرائت کرد.
مسعود زریبافان معاون رییس جمهوری در این پیام خطاب به خانواده معظم شهیدان گرانقدر حسینی مزینانی اعلام کرده است :همزمان با ایام شهادت بزرگ بانوی عالم حضرت فاطمه زهرا(س) رزمنده ای فداکار دفاع مقدس مرحوم حاج میرزا احمد حسینی مزینانی پدر بزرگوار شهیدان سید محمد – سید حسن و سید حسین حسینی مزینانی سبکبال پر گشود و به سوی معبود خود شتافت و به روح این سفر کرده و ارواح تابناک فرزندان شهیدش درود می فرستیم .
در بخش دیگری از این پیام آمده است : پدری که خالصانه برای رضایت حضرت حق از عزیزترین سرمایه های خویش گذشت تا روح قدسی آن طائران ملکوت حافظ و پاسدار نظام و میهن اسلامی مان باشد.
در پایان این پیام آمده است : اینجانب به نمایندگی از جامعه ایثارگری ضمن عرض تسلیت به امام زمان و نایب برحق ایشان مقام معظم رهبری و امت شهید پرور و حزب الله و همدردی با شما خانواده محترم از خداوند متعال علو درجات برای آن عزیز سفر کرده و صبر جمیل برای بازماندگان مسئلت می نمایم به یقین روح بلند مرحوم در بالاترین مراتب بارگاه قدسی با سالار و سرورو شهیدان محشور و همجوار خواهد گردید .
بعد از تدفین و مداحی و قرائت فاتحه برای آن مرحوم مراسم وی در حسینه حسینی روستای مزینان ادامه یافت .
در این مراسم فرماندهان نظامی وانتظامی ، روحانیون معزز ، خانواده معظم شهدا و ایثارگران ،شماری از مسوولان ، جمع زیادی از بسیجیان و نیروهای انتظامی و دیگر اقشار مردم سبزوار و داورزن حضور داشتند.
'حاج میرزا احمد حسینی مزینانی' پدر شهیدان سیدمحمد ، سیدحسن و سیدحسین حسینی مزینانی روز جمعه در 87 سالگی براثر کهولت سن دارفانی را وداع گفت و به جمع فرزندان شهیدش پیوست.
این رزمنده بسیجی در مراسم تجلیل از ایثارگران خراسان رضوی مفتخر به دریافت نشان ملی ایثار از رییس جمهوری ایران شد.
شهیدان سیدحسن حسینی مزینانی سال 1364 درمنطقه عملیاتی اروند ، سیدحسین حسینی مزینانی سال 1364 در منطقه عملیاتی مهران و سیدمحمدحسینی مزینانی سال 1361 در رقابیه به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
7499/659

  • علی مزینانی
۰۴
ارديبهشت
۹۱

کد خبر: 91020301512

یکشنبه ۳ اردی‌بهشت ۱۳۹۱ - ۰۳:۴۶


پدر شهیدان «حسینی مزینانی» دار فانی را وداع گفت

سرویس : فرهنگ حماسه - حماسه

امروز پیکر «حاج سیدمیرزا احمد حسینی مزینانی»، رزمنده بسیجی و پدر سه شهید سبزواری در دیار سربداران تشییع شد.

به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)ـ منطقه خراسان- در مراسم تشییع این پدر شهید که در مسجد جامع سبزوار برگزار شد، حجت الاسلام و المسلمین وحید استاد حوزه و دانشگاه، مأنوس بودن با نام و یاد شهید را نعمتی از جانب خداوند متعال دانست و تصریح کرد: شهید، نسل را تا ظهور امام زمان (عج) متصل نگه می‌دارد.

پیکر «حاج سیدمیرزا احمد حسینی مزینانی» از محل مسجد جامع سبزوار تا خیابان حمام حکیم این شهرستان با حضور مردم تشییع و برای خاکسپاری به گلزار شهدای روستای مزینان از توابع بخش داورزن سبزوار منتقل شد.

این رزمنده بسیجی در دفاع مقدس سه فرزند خود به نام‌های «سیدمحمد»،«سیدحسن» و «سید حسین حسینی مزینانی» را تقدیم انقلاب کرده بود.

  • علی مزینانی
۰۳
ارديبهشت
۹۱
IRNA 
کد خبر: 80089473          (2539713)            تاریخ انتشار: 1391/02/02 - 13:58
 
پدر سه شهید والامقام در سبزوار آسمانی شد
 
سبزوار- پدر سه شهید والامقام (حاج میرزا احمد حسینی مزینانی) در شهرستان سبزوار آسمانی شد.
 
معاون مدیر کل و رییس بنیاد شهید امور ایثار گران سبزوار گفت :حاج میرزا احمد حسینی مزینانی و پدر شهیدان سیدمحمد ، سیدحسن و سیدحسین روز گذشته براثر کهولت سن در 87 سالگی دارفانی را وداع و به جمع فرزندان شهیدش پیوست .
به گزارش خبرنگار ایرنا، علیرضا فیلسرایی روز شنبه در جلسه ای که به همین منظور در فرمانداری سبزوار برگزار شده بود، اعلام کرد : پیکر پاک حاج میرزا احمد حسینی مزینانی رزمنده بسیجی و دارنده نشان ملی ایثار فردا راس ساعت 9 صبح از مقابل مسجد جامع سبزوار تشییع و در زادگاهش روستای مزینان از توابع بخش داورزن این شهرستان به خاک سپرده می شود.
رضا مدرسی معاون سیاسی ،اجتماعی فرماندار سبزوار هم در این نشست خواهان حضور گسترده مردم در مراسم تشییع و خاکسپاری این زنده یاد شد.
گفتنی است: شهیدان سیدحسن حسینی مزینانی سال 1364 درمنطقه عملیاتی اروند ، سیدحسین حسینی مزینانی سال 1364 در منطقه عملیاتی مهران و سیدمحمدحسینی مزینانی سال 1361 در رقابیه به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.
روستای مزینان از توابع بخش داورزن بوده و در 80 کیلومتری شهر سبزوار قرار دارد.
7499/659
  • علی مزینانی
۰۲
ارديبهشت
۹۱

اسوه صبروایثاروشهادت به فرزندان شهیدش پیوست                     

  

 حاج سیدمیرزا احمدحسینی ،پدرشهیدان سیدمحمد،سیدحسین وسیدحسن حسینی مزینانی پس ازگذراندن یک دوره بیماری ریوی ناشی ازصدمات شیمیایی ،صبح امروزشنبه دوم اردیبهشت ماه نودویک ،درسن هشتادوهفت سالگی به لقای پروردگاررسید.

سیداحمدحسینی اسوه صبروایثاروشهادت درهشت سال دفاع مقدس بارهابه جبهه های نبرد اعزام شدودراین راه سه تن ازفرزندانش راتقدیم به انقلاب اسلامی نمود.

مرحوم حسینی ازسوی رییس جمهوری اسلامی ایران دکتر احمدی نژاد درسال ۸۵موردتفقدقرارگرفت ومدال ایثارتوسط رئیس جمهور به این بزرگوارتقدیم شد.

پیکرمطهرپدرشهیدان حسینی روزیک شنبه ساعت 9صبح باحضورخانواده معززومسئولین سبزوار ازمسجدجامع این شهرتشییع ودردرزادگاهش مزینان درجوارفرزندان شهیدش به خاک سپرده می شود.   روحش شاد

  • علی مزینانی
۳۰
فروردين
۹۱
 

شهیدمحمدامین آبادی (مزینانی)   شهیدمحمدعلی مزینانی     

                                                

 

شهیدعلی اکبرامین آبادی(مزینانی)شهیدعلی اکبرمزینانی(هاشمی)                     

  

 شهیدعلی مزینانی فرزنداکبر        شهیدمحمدمزینانی(روس)

  

شهیدغلامرضامزینانی (عسکری)  شهیدابراهیم مزینانی(عسکری) 

                          سه برادرشهیدحسینی(مزینانی)   

    

 شهیدسیدمحمدحسینی شهیدسیدحسن حسینی شهیدسیدحسین حسینی 

 

  

شهیدسیدعلی اکبرحسینی(مزینانی) شهیدسیدعلی حسینی(مزینانی)

 

  

شهیدسیدیحیی حسینی راد      شهیدسیدعلی مزینانی(طالعی)

 

 

شهیدمحمدرضامزینانی(تاج)شهیدموسی الرضاتاجفرد (مزینانی)

 

 

 شهیدعلی اکبرمزینانی(تاج)     شهیدحمیدرضامزینانی

 

 

شهیدحسن همت آبادی(مزینانی)  شهیدمحمداسدی(مزینانی)

   دوبرادرشهیدمزینانی    شهیدمحمدتقی                                           

  وشهیدحسین مزینانی

           

   

شهیدحسن مزینانی (صانعی) شهیدمحمدمزینانی(دایی قربان)

 

  

شهیدمحمد(بابک)طاهری مزینانی   شهید داوود مزینانی

            سه برادرشهیدمزینانی (شهیدی) 

   

شهیدعلی مزینانی(شهیدی)  شهیدمحمدمزینانی(شهیدی)   شهیدحسین مزینانی(شهیدی)

دوپسرعموی شهیدان شهیدی

   

 شهیدیدالله مزینانی (شهیدی)     شهیدمهدی مزینانی (شهیدی)   

 

 

    

شهیدپرویز(علی )صادقی منش          شهیدعلی رضامزینانی

 

 

شهیدحسین مزینانی (نیکدل)      شهیدحسن مزینانی(فخاری)

 

 

شهیدمهدی مزینانی زین العابدین شهیدمحمدحسین همت آبادی(مزینانی)

 

  

 شهیدمحمدسعیدمزینانی(منوچهری)        شهیدمحمدرضامزینانی

 

 

شهیدسیدمجیدافتخارزاده(مزینانی)            شهیدامیدمزینانی

 

دوپسرعموی شهید

  

شهیدجلال تیماجی(مزینانی)                 شهیدعباس تیماجی(مزینانی)                        

 

 

 شهیدحسین مزینانی(باشتنی)          شهیدغلامرضاشهیدی(بیزه)

              دوبرادرشهیدمزینانی

  

شهیدغلامرضاخصالی(مزینانی)          شهیدمحمدتقی خصالی(مزینانی)

 

 

شهیدمحمدسخاور(مزینانی)           شهیدحسن مزینانی(صدیقی)

 

 

شهیدمرتضی کلاته مزینانی        شهیدمحسن جاورتنی(مزینانی)

 

 

شهیدعباسعلی کلاته مزینانی              شهیدحسین مزینانی

 

    

شهیدعلی اکبرقوامی پور(مزینانی)         شهیدسعیداقدسی(مزینانی)

  • علی مزینانی
۲۵
فروردين
۹۱

                         به نام خدای شهیدان

                              

بیافلنگوببندیم

گفتم پسرما پول اضافی نداریم که برای شب نشینی های تو به کارخانه  برق بدیم. بلند شد و چراغ گردسوز و روشن کرد و بعدش هم کلیدبرق را خاموش کرد و گفت: این هم ازبرق .اون وقت نشست وتاصبح نقاشی کردویه چیزایی روی کاغذ نوشت که بعدها فهمیدم وصیتنامه است.صبح زود رفت حمام و غسل کردو بعدهم بابچه های مزینان رفت سبزوار. وقتی متوجه شدم سریع لباس پوشیدم و من هم رفتم سبزوارکه برش گردانم آخه اوسنش خیلی کم بود.نمی دونم چه کلکی زده بودکه قبولش کردند. درفلکه زند بهش گفتم:ببین بابا الان کسی متوجه نیست بیافلنگو ببندیم و فرارکنیم . گفت مگه کوری این همه رزمنده رونمی بینی که می خواهندبروندجبهه ،من حالا سربازحاج آقای فصیحی هستم!

صدای خنده مردم بلندشدتااینجاهمه داشتندبه دقت گوش می کردندوعده ای گریه می کردندوعده ای هم منتظر اشتباه این پدرشهید بودندتاحرف ناجوری بزندواونابخندندچون او نه سوادی داشت ونه سخنران بودامابا شجاعت میکروفون گرفته بود و سرقبر پسرش داشت برای مردم سخنرانی می کرد.سریع اشتباهش را اصلاح کرد و ادامه داد: من حالادیگه سرباز حاج آقای خمینی هستم گفتم:احسنت بابا بروخدانگهدارت....

                                                  *****

باچندنفر از رزمندگان مزینانی در پادگان شهیدبروجردی اندیمشک مشغول یادگیری آموزش نظامی بودند. یه روز مرخصی گرفتم ورفتم دیدنشان،محمدازاینکه توانسته به جبهه بیایدخیلی خوشحال بود.درلباس بسیجی چهره جالبی داشت گفتم:بالاخره خودتو رساندی آخه توبااین قدت چطوری تونستی ازدست پاسدارا فرارکنی ؟

لبخندزیبایی زد وگفت: مگه نمی دونی من چریکم

.باتعجب گفتم :چریک! توکه تاحالاازمزینان پاتوبیرون نگذاشتی کی آموزش چریکی دیدی!نکنه منظورت چلیکه ورویش نقاشی کردی.

گفت:باورنداری نگاه کن .

درعین ناباوری همان طورکه ایستاده بود بی آنکه خمی به زانوهایش بیایددرحالی که فقط دستهایش راروی سینه اش قرارداده بود باصورت خودش راروی زمین انداخت .دریک آن گفتم:محاله سالم دربره آخه چرااین حرفو زدی حتما صورتش خوردشد.همین طورکه داشتم خودم راسرزنش می کردم اوباچالاکی بلند شد وخاکهاراازروی لباسش تکاندوباخنده گفت:باورت شدآقا، می خوای چند تاحرکت دیگربکنم .

گفتم :نه جون جدت تونه تنها هنرمند بزرگی هستی بلکه پارتیزان هم بودی وماخبرنداشتیم.

واقعا استعدادشگرفی داشت نه کلاسی رفته بودونه استادی رادیده بوداماخط ونقاشی های زیبایی می کشیدکه هرکس آن رامی دید باورش نمی شدکاریک نوجوان کم سوادروستایی باشد.نقش پاسدارشهید بی سروچندنقاشی دیگرش هنوزبرروی دیوارهای بازارمزینان خودنمایی می کند  

                                                 *****

گفتم :دایی قربان ناراحت نیستی که پسرت شهیدشده ؟

به سختی جلوی سرفه اش راگرفت واسپری کوچکش رابه کمک دخترش برلبانش گذاشت ودوبارفشاردادوخس خس سینه اش که آرام شدگفت: مگه میشه دایی کسی پسرش بمیره وناراحت نشه امامن به خاطراینکه اودرراه خدا شهید شده افتخارمی کنم.

گفتم :چندسالته دایی؟

دخترش پیش دستی کردوگفت هشتاد.خودش جواب دادنودیانودوپنج سال.

کمی خودمانی شدیم وگفتم:اگه الآن دوباره یکی مثل صدام حمله کنه بازم...

عصایش رابرداشت وروبه دوربین کردوگفت:هرکی به این کشورحمله کنه من باهمین چوب پدرش رودرمیارم. خنده ام گرفت وازیه طرف ترسیدم نکنه راستی راستی بزنه دوربین اداره روداغون کنه گفتم :اگه محمدزنده بشه بازم اجازه می دی بره جنگ ؟

گفت: مگه اون باراجازه ندادم. الآن هم می گم بروباباخداپشت وپناهت. خودمم مثل اون دفعه هاکه رفتم جبهه، باهاش می رم خط مقدم ومی جنگم.

دوباره سرفه هاامانش رابریدوباز نیازبه اسپری داره می گم:بااین سن وسال کی تورومی بره دکتردایی؟

نمی تواندجواب بدهددخترش می گه:خودش.

 باتعجب می گم:خودش آخه این بایدهشتادکیلومترتاسبزواربره وبرگرده مگه ممکنه!

 یکی ازرفقا که برای کمک همراهم آمده می گه:اینکه چیزی نیست خودش چندین باررفته بیمارستان وبستری شده وبعدهم همه کارهای ترخیصش راانجام داده به هیچ کسی هم چیزی نگفت.

دایی قربان سرفه اش بند می آیدومی گوید:چرابگم دایی وقتی خودم می تونم چرادیگران رابه دردسربیندازم.

 می گم :آخه شماپدرشهیدی بادیگران فرق می کنی حداقل همین بنیادشهیدوبسیجی هابایدکمکی بکنند.

می گه:پسرمن درراه خداشهیدشده من هیچ توقعی ازکسی ندارم

                                                 *****

برگی اززندگینامه شهیدمحمدمزینانی دایی قربان:

محمدمزینانی فرزند قربان درسال 1350 ه.ش درخانه ای به دنیا آمدکه درودیوارآن نشان ازرنج وزحمت وکاربود. پدرش رادرمزینان به نام دایی قربان می شناسندچون اوبه کوچک وبزرگ، زن ومرد می گفت:دایی.شایدهیچ وقت کسی حتی هنگام تشییع جنازه پسرش چهره اوراغمگین دیده باشد.

محمددر درس خواندن ضعیف امادرهنرخط ونقاشی ازذوق سرشاری برخورداربودهنوزدوره ابتدایی راطی نکرده بودکه به دعوت بسیج برروی دیوارهای مزینان شروع یه خط ونقاشی کرداگرکسی به روستاواردمی شدباورنمی کرد که این هنریک پسرده دوازده ساله روستایی باشد.

اودرکنارتحصیل درکارکشاورزی به کمک پدرمی شتافت وسپس به پایگاه بسیج محل می رفت وتاپاسی ازشب درکناردیگربسیجیان به فراگیری فنون اولیه نظامی ویاشرکت درمراسم مذهبی می پرداخت.پاییزسال1365 برای اعزام به جبهه به سبزواررفت وتوانست به سختی دربسیج ثبت نام کند وبه همراه خیل عظیمی ازدوستان مزینانیش درقالب سپاه محمد(ص)به جبهه های جنوب اعزام شدوعاقبت دربیست وچهارم دی ماه هزاروسیصدوشصت وپنج در عملیات بزرگ کربلای پنج درحالی که هنوزپانزده سال اززندگیش نگذشته بود که به فیض عظیم شهادت نائل آمد.

                                                 *****

سفارش شهیدمحمدمزینانی دایی قربان:

دوستان وعزیزانم؛سعی کنیدهیچ گاه زیربارظلم وستم سرخم نکنیدوتسلیم خواسته های دشمن نشویدوحق وعدالت راهمیشه سرمننشأوالگوی زندگی خودقراردهید

                         نوشته شدبه قلم ؛علی مزینانی عسکری

                              تهران بهمن1390ه.ش

 

منابع؛

*مرحوم دایی قربان پدربزرگوارشهید

*کتاب مزینان؛عشق آبادی کوچک.نوشته احمدباقری

  • علی مزینانی
۲۵
فروردين
۹۱

                                         به نام خدای شهیدان

                                       تویی که نمی شناختمت

 

     به محض اینکه شنیدیم توی گردان بغل دستیمان یه نفرمزینانی هست که مسئولیتی هم به اوداده اند وفرماندهان گردان روش خیلی حساب می کنندذوق زده شدیم ومنتظرفرصت بودیم که هرچه زودتر بریم پیداش کنیم وببینیم کیه؟خیلی زودبه این آرزورسیدیم بایکی ازرفقا رفتیم به گردان ولی الله وازبروبچه های رزمنده که اغلب سبزواری بودندسراغ مزینانی راگرفتیم. چادرفرماندهی رانشانمان دادندوگفتند:اسمش داوودمزینانیه. نزدیک چادرشدیم وصدازدیم : برادرمزینانی ملاقات! بعدازدقایقی یه جوان سبزه رویی سرش راازچادردرآوردودرحالی که چشمهایش نشان می دادکه خواب بوده اما سعی می کرد خودش راهوشیارنشان بدهدگفت :امری داشتید برادر                                

گفتم:ببخشید اخوی با مزینانی کارداشتیم تشریف دارند؟

لبخندی زد و گفت:درخدمتم.

رفیقم گفت: با خودشان کارداشتیم آخه ماازاقوامشان هستیم اگه می شه صداش بزنید.

متعجب نگاه عمیقی به هردو نفر ماکردوپس ازوراندازکردن سرتاپایمان دوباره لبخندی زدوگفت:ببخشیدازکدام اقوامشان ،دور یا نزدیک؟

 گفتم:ای بابااخوی شماهم وقت گیرآوردی وبیست سوالی می پرسیداگه تشریف دارند بگین یه لحظه بیان دم چادراگه هم ماموریت هستند که بریم بعدا بیایم                                      

گفت:آخه من خودداوود هستم ببخشیدکه شمارابه  جا نمی آورم.بفرماییدداخل چادریه چایی درخدمتتان باشیم

 بعد ازاینکه خودش را معرفی کردو ما هم به دوستان مزینانی گفتیم همگی شگفت زده شدند و به این خانواده که ازقشر مستضعف جامعه هستند آفرین گفتندکه چنین فرزندی را پرورش داده اندکه نه تنها موجب افتخارآنها که دیگرهمشهریانش نیزباشد                                                                                                                                                                                                                          

                                             *****                                                                                              

تازه آفتاب طلوع کرده بود.شوهرم طبق معمول بعدازنمازصبح رفته بودسرکار،داشتم کارهای خانه راانجام می دادم که صدای درشنیدم ابتدافکردم آقاغلامحسینه وچیزی فراموش کرده ولی وقتی دررابازکردم دیدم حاج خانم همسایه است.تعارفش کردم به داخل.بعدازاینکه یه چایی نوش جان کردگفت:دیشب خواب می دیدم باشوهرت درحالی که یک سفره نان روی سرتان گرفته بودیدرفتین زیارت امامزاده داوود !

گفتم:چه چیزی ازاین بهترکه آقاماراطلبیده انشاء الله می ریم

موضوع راباشوهرم درمیان گذاشتم.گفت:آخه توحامله ای می ترسم مشکلی برات پیش بیاد.

گفتم:یقین دراین سفرخیروبرکتی هست که حاج خانم چنین خوابی دیده.

بعدازکمی صحبت اوهم پذیرفت وعازم سفرشدیم درراه هرچی که حاج خانم گفت موبه موانجام دادم.موقعی که به مزارامامزاده رسیدیم وزیارت کردیم یه جای خلوتی نشستیم برای غذاخوردن ،سفره رابازکردم کمی نان وفلفل ونمک داشتیم به شوهرم گفتم:اگه کمی گوشت می آوردی خیلی خوب می شد!

لحظه ای نگذشته بوکه دیدم یه آقاسیدی درحالی که  ظرفی دردست داردبه طرف مامی آید.کاسه رابه شوهرم داد و گفت:مقداری گوشت نذری برایتان آورده ام.

                                              *****

برگی اززندگینامه شهیدداوودمزینانی؛

داوودمزینانی فرزندغلامحسین درسال1346ه.ش درمزینان به دنیا آمد.عدم درآمدکافی موجب شدتاپدراوبه سبزوار مهاجرت کندوپس ازآن خانه وزندگیش رابرای همیشه به این شهرمنتقل نماید.داووددرکنارتحصیل درسبزوارهمواره یارومددکارپدربودهمت بلندومقاومت دربرابرسختی رااز اومی آموخت همین آموزه ها موجب شده بوتادرجبهه های نبردحق علیه باطل شجاعانه سخت ترین کارهارابرعهده بگیرد.

باشروع انقلاب اسلامی حضورفعالی درمساجدداشت وباتشکیل بسیج اونیزبه عضویت پایگاه محل درآمدوباجدیت درکارهای فرهنگی ورزمی شرکت می کردچندباربرای اعزام به جبهه اقدام کردامابه دلیل قانونی نبودن سنش نمی توانست رضایت مسئولین راکسب کندولی بالاخره پس ازتلاش فراوان وطی کردن آموزش نظامی به آرزوی دیرینه خود رسیدوعازم سرزمین های نورشد.درجبهه به عضویت گروه تخریب درآمدودرماموریتهای ویژه داوطلبانه شرکت می کرد .به دلیل خلق خوش وبرخوردمهربانانه اش ازاحترام خاصی نزدرزمندگان وفرماندهان برخورداربود.

پس ازیک سال ونیم حضوردرجبهه عاقبت دراول اردیبهشت ماه هزاروسیصدوشصت وشش درحالی که هنوزبیست سال ازبهارزندگیش می گذشت دعوت حق رالبیک گفت ودرمنطقه عملیاتی غرب به شهادت رسیدوپیکر مطهرش در گلزارشهدای سبزواردرکنارهمسنگرانش  به خاک سپرده شد

                                                 *****


فرازی از وصیت نامه شهید داود مزینانی؛

 ای مادر عزیزم :

از همه مهمتر از تو مادر خوبم حلالیت می طلبم و امید وارم که حلالیت را بپذیری و من را عفو کنید . و از خداوند متعال و عظیم می خواهم که اجر عظیمی به تو مادر خوبم عنایت بخشد چون با چه سختی من را بزر گ کردید و از تو عاجزانه می خواهم اگر چنانچه ناراحتیهایی از من دیده ای که دیده ای من را حلالم کنی که در پیش فاطمه زهرا ( ص) رو سفید باشم . وای مادر عزیزم از تو می خواهم همانند فاطمه زهرا (ص) که تمام هستی اش را از دست داد ولی صبر کرد تو هم باید همانند او صبر کنی و چون در آزمایش خدا هستی و اگر چنانچه ناله ای زدی و یا گریه ای کردی از روی خوشحالی باشد و خو شحال باشی که فرزند ی داشتی که در راه خدا هدیه کردی  و خدا را درهمه حال شکر کن و دو رکعت نماز شکر بجای آور که این هدیه نا قابل را از تو قبول کرده . امیدوارم در مراسم من شیرینی و نقل پخش کنید و از مهممانانتان خوب پذیرایی کنید و به همه خوش آمد بگویید /در ضمن من خیلی خوشحال هستم که توانستم که قسمتی از نهال انقلاب را آبیاری کنم ، مادر جان اگر می دانستی چقدر شهادت شیرین است بخدا قسم گریه نمی کردید .. .

و حال پدر  عزیزم و مهربانم و دلسوزم ،

از تو می خواهم که صبور و پایدار و همیشه شکر گزار باشی و از توپدر عزیزم که تمام زحمتت برای ما بود و برای رفاه زندگی ما زحمت می کشی ، از تو می خواهم که گریه نکنی و بر سر بریده امام حسین (علیه السلام ) و مظلومیتش گریه کن ، باید افتخار کنی که  چنین فرزندی را برای انقلاب و اسلام پرورش دادی و تقدیم خدا کرده ای .

ای پدر و مادر مهربان از موقعی که انقلاب را درک کردم به فکرستیز با دشمن افتادم و تمام آرزویم شهادت در راه خدا و همیشه در دعاها و نماز هایم آرزوی شهادت می کردم و از خداوند می خواستم که مرا در بستر نمیراند بلکه مرگم را همانند انبیاء و در راه خودش قرار دهد .

و تو ای صدیق خواهر عزیزم : از تو می خواهم که تا حال اگراز من ناراحتی دیده ای ببخشی و من را عفو کنی همچنین تو ای اعظم خواهر عزیزم از تو می خواهم من را عفو کنی چون شمارا خیلی اذیت کردم و همچنین حسن ، حسن جان از تو می خواهم که مرا ببخشی و همچنین زهرا و علی و معصومه که اینها کوچکتر هستند اگر ازمن ناراحتی دیدید مرا عفو و مرا ببخشید و از شما علی و حسن می خواهم اگر به سن بلوغ رسیدید دنباله رو انقلاب و اسلام باشید در ضمن از خواهرانم می خواهم زینب وار و زینب گونه رفتار کنند و از ...............

دوباره می گویم از برادرانم حسن و علی از شما می خواهم تا مو قعی که زنده اید از اسلام و ا نقلاب و از امام پیروی کنید و همیشه در راه اسلام قدم بردارید .

 و از پدر و مادرم می خواهم هر وقت به زیارت عاشورا و دعای کمیل و دعای توسل و نمازها و غیره . ... می روید برادرانم و خواهرانم را هم ببرید که ببینند فکرشان باز شود و از خواهرم می خواهم که بیشتر با برادران و خواهران کوچکتر کار کنند یعنی آشنایی با قران و غیره .. ................   

در آخر از همگی شما حلالیت می طلبم بخصوص دوستانم و اقوام و معلمانم و آشنایانم . و از دوستانم می خواهم که اگر می توانند بیشتر به اسلام خدمت کنند و نگذارید اجرتان از بین برود و نگذارید که شیطان در درونتان نفوذکند.و از دوستانم تشکر می کنم که در مر اسم و غیره شرکت کردید و در ضمن از دوستانم می خواهم که اگر پولی و چیزی طلب دارند از پدرم بگیرند ودر ادامه همه شما را این دعا را دارم و از شما می خواهم که برایم دعا کنید تاگناهانم ریخته شود .

                          نوشته شدبه قلم؛علی مزینانی عسکری

                                       تهران فروردین  1391


منابع:

*ستادیادواره شهدای تخریب سبزوار

*کتاب مزینان،عشق آبادی کوچک.نوشته احمدباقری

  • علی مزینانی
۲۳
فروردين
۹۱

می خوام بمونم
 

 

بعد از ظهر یک روز بسیارگرم پاییزی در پادگان شهید برونسی مابین اندیمشک و اهواز توی چادر نشسته بودم و رملهای نرم و درختان سوزنی آن رانگاه می کردم دلم بدجوری گرفته بود البته من با این جور دلتنگی یه جورایی حال می کنم نمی دونم شاید چون خودم بچه کویرم و هر وقت که درمزینان باشم وقتی دلم می گیرد سر به بیابان می گذارم و بر روی تل خاکی زیر نور افشانی خورشید می نشینم اون هم جایی که خیلی به زمین نزدیک است آخه می گن این خاصیت کویره که هم ماه و ستاره ها و هم خورشید انگار در چند متری آدم هستند اگه دروغ نگم شاید بیش از هزار شب ستاره ها رو دونه دونه زیر سقف آسمون وقتی که شبا رختخوابو توی حیاط پهن می کنم شمرده باشم وقتی کوچکتر که بودم بیش از صدتا ستاره برای خودم داشتم و هر وقت یکی از آنها گم می شد کلی ناراحت می شدم و چندین شب دنبالش می گشتم و اگه برای همیشه پیداش نمی کردم سرظهر از خونه می زدم بیرون و سربه بیابان می گذاشتم و روی تپه ای نزدیک خورشید می نشستم و کلی براش درد دل می کردم من می گفتم و او می خندید،من می خواندم و خارهای بیابان با اندک وزشی خودشان را تکان می دادند وه که چه حالی داشت وقتی که صدای دلنواز نسیمی در لای علفهای وحشی کویر می پیچید و ناگهان چلپاسه ای از گوشه ای تند به طرف تو می دوید و تا بوی آدمیزاد به مشامش می خورد بر سرعتش می افزود و فرسنگ فرسنگ فرار می کرد ولی اینجا از این خبرا نیست البته کمی شباهت داره ولی به زیبایی کویر نیست!

همین طورکه به دوردستهای بیرون از چادر و به گرمای طاقت فرسا می اندیشیدم ناگهان چهره های آشنا ولی خسته ای را دیدم که لخ لخ کنان به طرف چادرها می آمدند باورم نمی شد که در این دلتنگی یک روز پاییزی اون هم اینجا اونا رو ببینم .اول فکر می کردم این هم تحت تاثیر همان فضاست شاید افراد دیگری باشندکه من فکر می کنم بچه های مزینان خودمان هستند ولی نه! انگارخودشان هستند صدایشان و شوخی هایشان هم آشناست سریع از جاپریدم و به طرفشان دویدم اونا هم تا چشمشان به من افتاد جان تازه ای گرفتند و به طرفم دویدند همدیگر رو بغل گرفتیم و حسابی از حال هم پرسیدیم سپس به داخل چادردعوتشان کردم  و کتری را از روی چراغ والوربرداشتم و برایشان در لیوانهای پلاستیکی چایی ریختم این هم یکی از خاصیت های کویری بودن است که در هوای داغ عوض نوشیدن آب سرد چایی داغ می چسبد.

روح تازه ای گرفتند بعد از اینکه ته کتری را در آوردیم و چندتاچایی داغ با هم نوش جان کردیم پرسیدم :شما کجا و اینجا کجاراه گم کرده اید؟

نگاهی به همدیگر کردند و مثل اینکه حرفم خیلی براشان جالب بود چون همگی زدند زیر خنده و من هاج واح نگاهشان می کردم. آخرش پسرخاله ام که بهت و حیرت مرا دید گفت: واقعیتش اینه که ما راه رو گم کردیم البته از اول می خواستیم بیایم پیش شما ولی اول رفتیم اهواز تا ابراهیم را بفرستیم بره قلعه ولی او به حرف نکرد و دنبالمان راه افتاد و برگشت. 

گفتم :آخه شما کی اعزام شدین و اومدین جبهه ؟!

گفت: یه هفته ای می شه که اومدیم و الان درپادگان شهیدچراغچی آموزش می بینیم این آق ابراهیم بدون پرونده دنبال ما راه افتاده و اومده حال امی گیم برگرد ولی او پاشو تو یه کفش کرده  می گه می خوام بمونم آخه شما بگو اگه خدای نکرده اتفاقی براش بیفته چطوری می تونن شناساییش بکنن.

ابراهیم لبخندی زد و گفت: مگه قرار بود نیفته خب جنگه و هزار اتفاق، زخمی شدن و اسارت و شهادت هم توش هست. پسرخاله که پسرعموی ابراهیم است دوباره شروع به نصیحت کرد و گفت:راست می گی ولی اگه شهید شدی نباید حداقل جنازه ات رو به پدر و مادرت برسونن!

ابراهیم که نمی خواست کوتاه بیاید گفت:ای بابا کو شهادت که نصیب ما بشه بعدشم تو هستی و من رو می فرستی مزینان.

صحبت های پسرعموها داشت به لج و لجبازی می کشید و کم مانده بود به هم بپرند و دعوایی بکنند که وارد ماجرا شدم و یکی دو تا جوک تعریف کردم پس ازاینکه فضا آروم شد گفتم:ببین آقا ابراهیم ،بچه ها راست می گن، تو اگه برگردی و مدارکت رو تکمیل کنی برای همه بهتره الان پدر و مادرت نگران هستند که کجاهستی اصلا رفتی جبهه یا جای دیگه بعدشم جنگ حالا حالا ادامه داره و ان شاءالله تو هم میای و در عملیات شرکت می کنی و...

کلی حرف زدم و پیش خودم فکر می کردم نفس گرمم حسابی اون رو نرم کرده و می گه چشم برمی گردم! ولی ابراهیم که سرش رو پایین انداخته بود و فقط گوش می کرد وقتی حرفام تموم شد چشمها را از رو گلهای پتوی فرش شده چادر برداشت و آهی کشید و گفت: همه شما درست می گویید ولی من می خوام بمونمو بجنگم!

                                                  *****

هر طور بود راضی شد که برگرده و رفت.به رفقای مزینانی گفتم: محاله که اون دیگه بتونه بیاد جبهه ، هم سنش قانونی نیست و هم قد و قواره اش کوچک است. اون دفعه هم مابودیم که زیر صندلی اتوبوس و قطار قایمش کردیم و تا اینجا آوردیمش که ای کاش این کارو نمی کردیم .

حمیدخیرخواه که ناراحتی مرا دید ،خواست مثلا کمی از ناراحتی من کم کنه و گفت:تو چه تقصیری داری خودش عاشق شده بود که هر جور شده بیاد... دستت هم درد نکنه که کمکش کردی تا بیاد و جبهه رو ببینه و آرزو به دل نمانه...

علی رضا باشتینی خنده ای کرد و گفت: زیاد ناراحت نباش این داش ابرامی که من می شناسم تا چند روز دیگه مهمون ماست می گی نه تو زنده و من هم زنده! اگه به همین زودی پیداش نشد من اسممو عوض می کنم...

گفتم:راست می گی، خدا نکنه این پسرعموی ما به چیزی گیر بده تا اونو بدست نیاره ول کن نیست

تازه حرفامون درباره ابراهیم گل انداخته بود و داشتیم از زرنگی ها و شیرین کاری های او می گفتیم که ناگهان حمید برگشت و گفت: بسم الله الرحمن الرحیم.

خندیدم و گفتم :چیه پسر مگه جن دیدی. با دست به ماشین لندکروزی اشاره می کرد که چند نفری از عقب آن پیاده شدند و گفت:واقعا که جنه؟

گفتم :کو کجاست؟

گفت: اونهاش، اون پسر عموی محترم شما آق ابراهیم نیست که می گفتین الان مزینانه! پس اینجا چکار می کنه؟

همگی از جا پریدیم و با تعجب به جثه ضعیف ابراهیم می نگریستیم که سر به زیر و سلانه سلانه به طرف سنگر ما می آمد...

                                                  *****

برگی از زندگینامه شهیدابراهیم مزینانی(عسکری):

ابراهیم مزینانی فرزند عبدالله اول شهریور سال 1350ه.ش در خانواده ای مذهبی و زحمتکش پا به عرصه خاکی گذاشت . پدرش انسانی وارسته و معتقد بود که در جوانی گاهی مداحی می کرد و به تبلیغ دین مبین اسلامی می پرداخت و به همین خاطر در بین مزینانی ها معروف به شیخ عبدالله است.

ابراهیم که اولین پسرخانواده است بسیار مورد توجه والدین بود و سعی می کردند او را از همان طفولیت، فردی مذهبی و کاری تربیت کنند و با همین نگاه پدرش در مجالس روضه خوانی و شبیه خوانی او را همراه خود می برد و در کار کشاورزی هر چند کوچک بود و کمک چندانی نمی توانست به پدر بکند ولی با تمام وجود یار و مددکار او بود.

تحصیلات ابتدایی را در مدرسه شیخ قربانعلی شریعتی مزینان به پایان رساند و به دلیل علاقه به کار از ادامه تحصیل باز ماند. او به بازی های محلی علاقه فراوانی داشت و گاه از همسن و سالهای خود پیشی می گرفت و با افراد بزرگتر از خودش مسابقه می داد.

باتشکیل بسیج در مزینان، به عضویت این نهاد مردمی در آمد و بارهابرای اعزام به جبهه اقدام کرد و به دلیل پایین بودن سنش و همچنین چهره معصومانه و لاغرش که او را نوجوان کم سن و سال نشان می داد نمی توانست اجازه حضور در جبهه را کسب کند ولی عاقبت با ترفندهای زیرکانه و کمک دوستانش خود را به سرزمینهای نور رساند و سرانجام 25 اسفند 1367 در عملیات بیت المقدس 3 و منطقه ماووت عراق به شهادت رسید و پیکر مطهرش در اول بهار 1367ه.ش پس از تشییع باشکوه در بهشت علی(ع) مزینان به خاک سپرده شد.

پس از شهادت ابراهیم ،پسردیگری درخانواده عسکری متولد شدکه نامش را ابراهیم گذاشتند تا یاد و نام شهید ابراهیم همیشه درخانه زنده باشد.

                                                  *****

سفارش شهیدابراهیم مزینانی؛

خانواده عزیزم:حجاب خود را حفظ کنید و از انقلاب و اسلام در برابر دشمن که چون سارقان به کشورمان حمله کرده اند دفاع کنید.

 نوشته شد به قلم؛علی مزینانی عسکری

   تهران فروردین 1391ه.ش

  

منابع:

*پدر و مادر بزرگوار و برادران و خواهرگرامی شهیدابراهیم مزینانی

*محمود عسکری پسرعموی شهید

 

  • علی مزینانی
۲۲
فروردين
۹۱

محمد رضا سوم خرداد سال 1346 در  مزینان به دنیا آمد. در شش سالگی به دبستان رفت و در نوجوانی در حین درس خواندن همواره پدر را در امور کشاورزی یاری می کرد. از همان اوان زندگی روحیه ای عجیب داشت. بسیار مظلوم و مهربان و انعطاف پذیر و حرف شنو بود. از پدر و مادر و خواهران و برادران روحانی خود که در قم بودند، بهترین ها را می آموخت و عمل می کرد. همه از او به خوبی یاد می کردند.

محمدرضا از آن جا که در خانواده ای مذهبی و معتقد به اسلام و امام پرورش یافته بود. از همان نوجوانی عاشق اسلام بود مدت ها قبل از بلوغش نماز و روزه اش ترک نمی شد. از همان ده سالگی و همزمان با آغاز انقلاب اسلامی در مراسم مذهبی و مبارزات و راهپیمائی ها شرکت می کرد. از مسائل سیاسی آگاهی داشت و در پخش اعلامیه ها به برادرانش کمک می کرد. رضا عاشق امام، اسلام و جبهه بود با شروع جنگ تحمیلی، او می خواست همانند دیگر رزمندگان، از اسلام و مملکت اسلامی دفاع کند. ولی به علت کمی سن، امکان اعزام نبود. لذا با تاسیس پایگاه بسیج مزینان، عضو فعال بسیج شد و به طور شبانه روزی در آن جا خدمت می کرد.

در اوائل سال 1363 به همراه پدر از طریق  جهاد سازندگی به سوسنگرد اعزام شد. اما پس از چند ماه، او که به کار در پشت جبهه قانع نبود با وجود کمی سن و با سعی و اصرار فراوان در اواخر همان سال وارد جبهه ها شد.

محمد رضا که درس را رها کرده و به جبهه رفته بود، در جبهه هم از درس خواندن و ادامه تحصیل غافل نبود و در ضمن جنگ، به تحصیلاتش نیز ادامه می داد. با عضویت در گروه تخریب  دوره غواصی را نیز فراگرفت. در اواخر سال1364 که برای آخرین بار به مرخصی می آید سعی می کند خانواده خود را برای شنیدن خبر شهادتش آماده کند. گو اینکه خود از شهادتش آگاهی داشت و این از سخنانش مشهود بود. او که در مراسم ختم شهادت پسر دایی اش موسی الرضا شرکت کرده بود و گریه اطرافیان را دیده بود، می گوید: شهید تاثّر و تاسّف ندارد، گریه ندارد، ما باید به حال خودمان گریه کنیم. پس از آن برای آخرین دیدار به قم می رود و با برادرانش خداحافظی می کند. در این سفر به دیدار بسیاری از فامیل نیز می رود. در نزدیکی های سال نو در حالی که چند روز از مرخصی اش مانده بود بی تابانه به جبهه بر می گردد و طبق نقل خواهرش گویا در خواب دیده بود که برخی از دوستانش که در والفجر هشت شهید شده بودند به او گفته اند هر چه زودتر به جبهه بیا، اسلام و انقلاب احتیاج به شما دارد. وی در جواب برخی از اقوام که به او می گفتند تا کی می خواهی در جبهه بمانی دیگر بس است و برگرد! با روحیه ای قوی و سرشار از عشق و ایمان گفته بود: من یک ساعت جبهه را به تمام دنیا نمی دهم. روزهای آخر درباره شهید و مقام شهادت بسیار سخن می گفت و با کلماتی ظریف و پر معنی پدر و مادر را برای شهادت خود آماده می کرد. وقتی سخن از ازدواج می شد، می گفت :من همسر خود را انتخاب کرده ام.

سر انجام پس از مدت ها حضور در جبهه ها ( اواخر 1363 تا اوایل 1365) در تاریخ 8/1/ 65  بعد از این که از عملیات مین گذاری بر می گشتند، به شدت مجروح شده او را به بیمارستان مصطفی خمینی (ره)انتقال می دهند. ولی بر اثر شدت جراحت دهم فروردین سال 1365 به مقام والای شهادت نائل می گردد و پیکر مطهرش به زادگاه او مزینان منتقل می شود و در کنار دیگر همسنگرانش در مکانی که خود تعیین کرده بود، به خاک سپرده می شود.

پدر و مادر شهید بنا به وصیت وی با صبر و بردباری عمل کردند و حتی دیگران را به صبر توصیه می کردند و با روحیه قوی می گفتند: خدایا این قربانی را از ما قبول فرما.

علاوه بر محمدرضا خاندان تاج دو شهید دیگر در جریان جنگ تحمیلی به نام شهیدان والامقام علی اکبر تاج و غلامرضا تاجفرد تقدیم کرده است.

                                        *****

در آیینه خاطرات



روزی که خبر شهادت محمدرضا را آوردند، پدرش از سرِ زمین به خانه برگشته بود و خوابید. من صدای در حیاط را شنیدم. وقتی رفتم در را باز کردم آقایی گفت: منزل محمدرضا تاج مزینانی است؟ من گفتم: بله بفرمایید. گفتند: با حاج آقا کار داریم. من گفتم: هر کاری دارید به من بگویید تحمل من از ایشان بیشتر است. آیا از محمدرضا خبری دارید شهید شده یا مجروح؟ به من بگویید. او قرار بود روز بیستم ماه بیاید و امروز درست بیستم است. گفتند: بله محمدرضا مجروح شده و در بیمارستان مصطفی خمینی است.

من به سراغ حاج آقا رفتم و او را بیدار کردم. حاجی آمد جلوی در حیاط و به آن برادر گفت: بفرمایید چه خبر است؟ گفتند: محمدرضا مجروح شده ولی نمی دانیم مجروحیتش زیاد است یا کم. او در حین خنثی کردن مین مجروح شده است. در آن لحظه من دستهایم را بلند کردم و گفتم: خدایا! امانتی را که به ما دادی، به خودت برگرداندیم، از ما قبول کن. در این هنگام یادم آمد که محمدرضا هنگام رفتن به من گفت: مادر جان! اگر خبر شهادت من را آوردند ابتدا برو غسل صبر کن.

وقتی با پیکر پاک محمدرضا روبرو شدم به او گفتم: پسرم اگر می خواهی به آنچه به تو قول داده ام عمل کنم چشم هایت را باز کن تا چشمهایت را ببینم. ناگهان دیدم شهید چشمانش را باز کرد و از گوشه چشم به من نگاه کرد و بعد آن را بست. دوباره به او گفتم: مادر! می خواهم ببینم داخل دهانت زخمی شده، دهانت را باز کن. به اطرافیان گفتم که سه تا صلوات بفرستید. ناگهان شهید دهانش را باز کرد و مثل غنچه کرد. من او را بوسیدم و اطرافیان اشک ریختند.

***

شبی بسیار سرد و بارانی که برای آبیاری به همراه برادرم محمدرضا، به صحرا رفته بودیم، او در ضمن آبیاری چشمش به بچه غازی افتاده بود که از سرما می لرزید. بلافاصله کتش را از تنش در آورده  و بروی حیوان پیچید. بعد هم آن را به خانه آورد و از او نگهداری کرد تا بهبود یافت. این پرنده در خانه بود و روز شهادت محمدرضا در خانه ناآرام بود و این طرف و آن طرف می رفت.

***

پس ازجنگ روحانی می شویم
 

بعد از نمازمغرب و عشا حاج شیخ محمدتقی معلمی فر امام جماعت مسجد جامع مزینان که خودش یک بار با شهید حاج محمد امین آبادی و تعدادی دیگر از اهالی مزینان به سوسنگرد اعزام شده بود و برای آوارگان جنگی خانه سازی کرده بودند؛اعلام کرد که به زودی مرحله جدید اعزام از طریق جهاد سازندگی آغازمی شود.

محمدرضا نگاهی به من انداخت و تبسمی کرد و بعد از صحبت های حاج آقا به سمتش رفتم و گفتم :چی شده؟ گفت :حالا که از طریق بسیج مارو نمی برند بیا جهاد را امتحان کنیم.

روز موعود فرا رسید اما از محمدرضا خبری نبود به خانه شان رفتم و خواهرش گفت: رفته صحرا. موتور سیکلت یاماهای125بابا را برداشتم و با سرعت به سمت صحرا رفتم و هنوز به کوچه باغ نرسیده بودم که دیدم او سوار بر الاغ دلی دلی خوان داره میاد گفتم:کجایی بابا چند دقیقه دیگه حاج آقا ایناراه میفتن!

سریع خودش را به خانه رساند و لباس عوض کرد یا نه نمی دانم فقط دیدم ساک کوچکش را حمایل کرده و داره میاد.
تعدادمان هفت هشت نفری می شد که به طرف سبزوار حرکت کردیم .حاج مندلی تاج پدر رضا هم برای بدرقه همراهمان آمد. یک نیم روز را در سبزوار بودیم .مراحل اعزام درست شد من که بدون اطلاع والدین آمده بودم مدارکم ناقص بود ولی آنقدر اصرار کردم تا قبولم کردند. با یک مینی بوس به سمت سوسنگرد حرکت کردیم. قرار شد حاج مندلی تا داورزن همراه ما باشد اما وقتی به مقصد رسیدیم او پیاده نشد و همسفرمان شد.

مدت چهل و پنج روز پدر و پسر در کنار هم کار می کردند. ولی محمدرضا شوق جنگیدن داشت و گاهی با هم دیگر به دور از چشم دیگران به سراغ مهمات به جا مانده ازعراقی ها که در سرتاسر منطقه پخش بود می رفتیم و بدون آنکه بدانیم چه خطری دارد آنها را در آتش می انداختیم تا بلکه ما هم گوشه ای از انفجارات را ببینیم و احساس کنیم که در جبهه هستیم. بعد از کار بنایی در گوشه ای می نشستیم و از آرزوهایمان می گفتیم و اینکه پس از جنگ چه بکنیم.
رضا می گفت: اگر تو بیای به قم می رویم و مثل اخویها در حوزه علمیه درس می خوانیم و در لباس روحانیت برای دین تبلیغ می کنیم .

 *****

پایگاه بسیج که در مزینان تشکیل شد خیل عظیمی از نوجوانان و جوانان روستابه عضویت آن در آمدند و تا پاسی از شب اوقات خود را در آنجا می گذراندند. به همت شهید حاج محمدامین آبادی هر شب کلاسهای آموزش قرآن کریم و نظامی و عقیدتی در پایگاه برگزار می شد. یکی از کسانی که بیشترین وقت خود را در آنجا سپری می کرد محمدرضا تاج بود. علاوه بر شرکت در کلاسها و نگهبانی و گشت شب وظیفه آشپزی را نیز داوطلبانه بر عهده داشت بیشتر اوقات به دلیل رسیدن مهمان غذا کم می آمد و چیزی برای آشپزباشی نمی ماند و او مجبور بود ته دیگ را بتراشد و رفع گرسنگی بکند و به همین خاطر دوستان با او شوخی می کردند و او را ته دیگ خور صدا می زدند. محمدرضا نه تنها ناراحت نمی شد که گاهی خودش هم با رفقا شوخی می کرد و می گفت: همش تقصیر شما بدشکمهاست.

  *****

احترام خاصی برای پدر و مادرش قائل می شد. وقتی خبر آوردند که به شهادت رسیده مادرش برای شناسایی و آخرین دیدار به معراج شهدای سبزوار رفت .به محض دیدن جنازه پسرش گفت: رضای من همیشه به من سلام می کرد سلامت کو پسر!. اگر تو رضای منی و برای خدا شهید شدی جواب مرا بده. ناگهان درمیان بهت و حیرت شاهدان اشکی از گوشه چشم شهید  چکید و مادر دوباره لبخند پسرش را دید و به حقانیت او شهادت داد...

  *****

 وصیتنامه شهیدمحمدرضا تاج مزینانی؛

محمدرضا قبل از عملیات والفجر هشت وصیت نامه ای می نویسد و آن را برای برادران خود در قم می فرستد. گو این که می داند در این عملیات به شهادت می رسد. متن وصیت نامه به این شرح است:

✍️بسم رب الشهداء و الصدیقین

ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون

گمان نکنید آن هایی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند بلکه زنده اند و در نزد پروردگارشان روزی می خورند.

شکر و سپاس خدای را که انسانم آفرید، مسلمانم کرد و به شیعه علی(ع) بودن، آراستم ،آگاهم ساخت و مسلّحم کرد و توفیق جهاد در راهش را عطایم کرد و سلام بر شهیدان راه فضیلت، سابقون این راه که بار مسئولیت بزرگی را بر دوش یکایک متعهدان تاریخ گذاشتند. و سلام و درود بر راهبران این راه از انبیاء تا پیامبر بزرگ اسلام(ص) و از علی(ع) تا حضرت حجت (عج) و نایب برحقش امام خمینی ( مد ظله العالی) که خداوند انشاء الله عمرش را به بلندای تاریخ گرداند تا این قافله پریشان را به صاحب اصلی اش امام زمان مهدی موعود( عج) تحویل بدهد و خداوند به ما انسان های ضعیف توانی عطا کند تا پیرو این راه خونین باشیم...

 

نوشته شد به قلم ؛علی مزینانی عسکری

تهران فروردین۱۳۹۱ه.ش بازنویسی و الحاقات شهریور 1402

منابع:

*زنده یادان حاج محمدعلی تاج و حاجیه خیرالنسامزینانی

*برادران و خواهران شهید

*ستادیادواره شهدای تخریب سبزوار

 

به جمع شاهدان کویرمزینان در تلگرام بپیوندید: https://t.me/shahedanemazinan

شاهدان کویرمزینان در #آپارات https://www.aparat.com/shahedmazinan

شاهدان کویر مزینان در پیام رسان ایتا https://eitaa.com/sh_mazinan

  • علی مزینانی
۲۱
فروردين
۹۱
 
                         مدیردانشگاهی:دکترسیدمجیدمزینانی
 

جزئیات رزومه سید مجید مزینانی


 


نام:

سید مجید

نام خانوادگی:

مزینانی

سال تولد:

1349

جنسیت:

مذکر

آخرین مدرک تحصیلی:

دکتری

دانشگاه اخذ فوق لیسانس:

دانشگاه تربیت مدرس

دانشگاه اخذ دکترا:

دانشگاه فردوسی مشهد

ایمیل:

mazinani@imamreza.ac.ir

وب سایت:

faculty.imamreza....




 

·         سوابق تحصیلی، مطالعاتی، پژوهشی

·         سوابق کاری

·         توضیحات فردی

  • کارشناسی : برق و الکترونیک دانشگاه فردوسی مشهد
  • کارشناسی ارشد: مخابرات دانشگاه تربیت مدرس تهران
  • کارشناسی ارشد: مخابرات با گرایش پردازش سیگنال های دیجیتال سنجش از راه دور
  • دکتری: برق- مخابرات دانشگاه فردوسی مشهد
  • دکتری: مخابرات  با گرایش شبکه های کامپیوتری سنجش از راه دور
  • بورسیه ی وزارت علوم در دوره ی کارشناسی ارشد
  • دارای مقالات ، کنفرانس متعدد و ژورنال
  • طرح پژوهشی در دانشگاه فردوسی مشهد
  • اجرای پروژه ها در مرکز تحقیقات مخابرات
  • اجرای پروژه ها کارخانه رینگ سازی
مصاحبه با آقای دکتر مزینانی مدیر گروه برق و کامپیوتر دانشگاه
رتبه کسب شده :
مصاحبه با آقای دکتر مزینانی مدیر گروه برق و کامپیوتر دانشگاه
 
در گفتگوی صمیمانه ای که با جناب آقای دکتر مزینانی ، مدیر گروه محترم برق و کامپیوتر دانشگاه امام رضا(علیه السلام) به عمل آمد سئوالاتی جهت آشنایی دانشجویان با زندگینامه و همچنین آگاهی در مورد اهداف و برنامه های در نظر گرفته شده برای رشته برق و کامپیوتر دانشگاه امام رضا (علیه السلام) پرسیده و در این مصاحبه ارائه شود.
زندگینامه:
آقای دکتر مزینانی دارای مدرک دکتری مهندسی برق از دانشگاه فردوسی مشهد می باشد. ایشان در سال 73 مدرک کارشناسی خود را در رشته برق گرایش مخابرات از دانشگاه فردوسی اخذ نموده و موفق به در یافت مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه تربیت مدرس شدند . در سال 88 مدرک دکتری خود را در رشته برق گرایش شبکه های کامپیوتری با عنوان پایان نامه بهبود پارامتر های کیفیت سرویس در شبکه های حسگر بیسیم دریافت نمودند. جناب دکتر از سال 74 تا کنون مشغول به تدریس در دانشگاه های مختلف می باشند. ایشان علاوه بر تدریس در سال 74 و 75 با مرکز با مرکز تحقیقات مخابرات تهران به صورت پروژه ای مشغول به همکاری بودند و در اواخر سال 78 در مجموعه سازمان صدا و سیما به مدت 6 سال مدیر فرستنده رادیویی شهرستان بجنورد بودند.
 
متن گفتگو:
 
1) جناب آقای دکتر انگیزه شما از آمدن به دانشگاه امام رضا(علیه السلام) چه بوده است؟
من برای ادامه تحصیل و کار می توانستم به دانشکده صدا و سیمای تهران بروم. همچنین امکان انتقال به دانشگاه امام رضا (علیه السلام) را نیز داشتم اما به علت شرایط زندگی شخصی علاقه ای به رفتن به شهر تهران را نداشتم و همچنین از آنجایی که دانشگاه امام رضا(علیه السلام) مجموعه ای بود که می توانستم انتقالی بگیرم تا سوابق خدمتم محفوظ بماند. از طرفی دانشگاه منتسب به ولی نعمتمان امام رضا(علیه السلام) است و چه توفیقی بهتر از خادم امام رضا(علیه السلام) بودن.
 
2) آیا از حضور در دانشگاه امام رضا(علیه السلام) و امکانات آن راضی هستید؟
بله از حضور در این دانشگاه راضی هستم. امکانات دانشگاه با توجه به محدودیت فیزیکی آن خوب است که انشاءالله با مدیریت کارآمد جناب آقای دکتر میرزایی ریاست محترم دانشگاه این امکانات بهتر هم می شود. ریاست دانشگاه با توجه به محدودیت های فیزیکی با جدیت به دنبال رفع کمبود امکانات است.یک سری تحولات اساسی و همه جانبه صورت گرفته که نوید بخش آینده ای بسیار روشن برای دانشگاه امام رضا(علیه السلام) می باشد. به طور مثال جذب اساتید و مسئولین خبره و کارامد همانند آقای دکتر اصغریان مدیریت تحصیلات تکمیلی، جناب دکتر هنری معاونت آموزشی دانشگاه و دیگر اساتید محترم که نقش اساسی در پیشبرد اهداف دانشگاه دارند. همچنین توسعه همه جانبه فیزیکی دانشگاه که برای آینده پیش بینی شده است و بین المللی شدن دانشگاه، همه این موارد گویای افق روشن بخشی برای دانشگاه می باشد .
 
3) از رشته هایی که برای ارشد در دانشگاه امام رضا (علیه السلام)در نظر گرفته شده کدامیک جز گرایش های برق و کامپیوتر می باشد؟
گرایش مخابرات برای رشته برق برای امسال قطعی شده است برای رشته کامپیوتر نیز گرایش نرم افزار برای سال آینده مورد بحث قرار گرفته است.
 
4) با توجه به حجم دانشجویان کامپیوتر که هر سال رو به افزایش است چرا تعداد اساتید ی که مدرک تحصیلی آنها کامپیوتر باشد، کم است و اکثر اساتید رشته کامپیوتر مشترک با رشته برق می باشد؟
برای گرایش سخت افزار رشته کامپیوتر بیشتر دروس بین 2 رشته برق و کامپیوتر مشترک است، بنابراین وجود اساتید مشترک برای این 2 رشته مشکلی را ایجاد نمی کند.
ولی برای گرایش نرم افزار صحبت شما درست می باشد .البته در این گرایش نیز اساتیدی مانند آقایان قاضی خانی،  محروقی، نیکوقدم بورسیه دانشگاه می باشند که پس از فارغ التحصیلی جذب هیئت علمی دانشگاه شده و به اساتید گرایش نرم افزار می پیوندند. همچنین اساتید معتبری مانند جناب آقای استثنایی و دکتر نیا منش برای گرایش نرم افزار نقش موثری در ارائه دروس این گرایش دارند.
 
5 ) چرا اکثر دانشجویان کامپیوتر پس از فارغ التحصیلی هنوز آمادگی وارد شدن به بازار کار را ندارند؟
دروسی که در دوره کارشناسی ارائه می شود دروس آکادمیک می باشد .در این دوره طیف گسترده ای از هر گرایش خاص بیان می شود تا دانشجو اطلاعات کلی در مورد رشته ای که در آن مشغول به تحصیل می باشد پیدا کند.پس طبیعتا این دروس برای وارد شدن به بازار کار کافی نیست وخود دانشجویان باید برای کسب آمادگی ورود به بازار کار دوره های فوق برنامه(محصول گرا) را بگذراند. به طور مثال در دانشگاه امام رضا(علیه السلام) بدین منظور دپارتمان IT تاسیس شده تا دانشجویان بتوانند با دروسی که در هر ترم می گذرانند در این موسسه ثبت نام کرده و مهارت هایی را در زمینه رشته خود بگذراند.
به نظر من یک دانشجوی زرنگ سعی می کند در هر ترم با یکی از این مهارت ها آشنا شود و در دوره کارآموزی به شرکت ها و موسساتی برود که کار مرتبط با رشته خود را در آنجا انجام دهد .بدین صورت است که دانشجو می تواند آمادگی لازم برای ورود به بازار کار را پیدا کند.
 
6 ) آیا تغییر چارت درسی رشته های مختلف میتواند توسط مدیر گروه آن رشته صورت گیرد؟
خیر. تازمانی که وزارت علوم مجوزی برای تغییر چارت ندهد این کار نمی تواند توسط مسئولین دانشگاه صورت گیرد.تنها دانشگاههایی که هیئت ممیزه دارند اجازه تغییر چارت را برای دانشگاه خود دارند .
 
7 )بهترین دانشجو از دیدگاه شما دارای چه ویژگی هایی می باشد.
با توجه به این که جذب دانشجو توسط دانشگاههای مختلف در سالهای اخیر رو به افزایش بوده و تقریبا همه رشته ها از نظر تعداد فارغ التحصیلان به اشباع رسیده اند پس در این میان دانشجویی موفق است که علاوه بر دروس آکادمیک در دوره کارشناسی ، در دوره های فوق برنامه شرکت داشته باشد.فراگیری زبان انگلیسی را از کارهای ضروری خود بداند ، به آزمایشگاه ها خیلی دقیق و موثر نگاه کند ، آنها را جدی بگیرد زیرا در آزمایشگاه ها مفاهیم برای دانشجو محسوس تر خواهد بود، دوره کاآموزی را جدی بگیرد و عنوان پروژه خود را خوب انتخاب کند و تلاش خود را برای انجام بهتر آن به کار گیرد.
فضای کار بیرون به دنبال فار التحصیلانی می گردد که توانمند باشند .
 
  8 )خاطره ای از دوران تحصیل یا تدریس خود بگویید.
چون از سال  74 مشغول به تدریس در دانشگاههای مختلف بودم اکنون بسیاری از دانشجویان خود را می بینم که همکار خود من شده وآنها نیز استاد هستند ، برخی نیز وارد بازار کار شده و به موفقیت دست پیدا کرده اند.هنگامی که حاصل کار خود را اینگونه می بینم بسیار خوشحال میشوم و این بهترین احساس رضایت بهترین خاطره برای من می ماند.

در پایان ضمن آرزوی موفقیت و سربلندی برای تمامی مسئولین دانشگاه از وقتی که برای انجام این مصاحبه گذاشتید کمال تشکر را داریم.     کریمی - مکرم 
منبع:سایت دانشگاه بین المللی امام رضا(ع)
  • علی مزینانی