بایگانی بهمن ۱۳۹۴ :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۲۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

۳۰
بهمن
۹۴

همه چیز شنیده بودیم و همه ی حرف ها را درباره بعضی از کارهای مسئولین محترم داورزن خوانده و دیده بودیم اما این یکی نوبره و تحملش سخت! شاید ما اشتباه می کنیم اما امیدواریم شهردار محترم پاسخ بدهند تا این شبه برطرف شود.

به گزارش شاهدان کویرمزینان؛ چندی پیش در پی اعتراض مردم مزینان و پیگیری مستمر شورای اسلامی و دهیاری مزینان مبنی بر ترمیم جاده مزینان به داورزن ، خبر خوشحال کننده ای از طرف شورا دریافت و در شاهدان کویرمنتشر شد که جاده مزینان به داورزن آسفال مجدد می شود و اتفاقاً این اتفاق افتاد و لودر ها و بولدزرهای راه سازی آمدند و قیر ریزی بر روی این جاده مالرو که حدود سی و اندی سال از اولین آسفالت آن می گذرد آغاز شد. اما در کمال ناباوری در میانه ی راه این کار قطع و طبق خبر دریافتی ، مصالح اختصاصی که 566تن قیر می باشد  در حومه ی شهرستان داورزن توسط شهردای محترم استفاده گردید.حال سئوال این جاست که جناب شهردار و فرماندار محترم که خودشان بارها بر روی این راه رفت و آمد کرده اند و شنیده اند که در همین چند سال اخیر بعضی از شهروندان مزینانی و غیر مزینانی به خاطر خرابی جاده جان خود را از دست داده اند نمی خواهند فکری بکنند و نمی دانند سلامتی فقط در پیرامون داورزن نیست و مزینان بزرگ هم سهمی در این منطقه دارند؟

ظاهراً با این 566 تن قیر رایگان که در اختیار شهرداری قرار گرفته می توان 16 کیلومتر را آسفالت کرد که با توجه به مسافت 6 کیلومتری مزینان به داورزن در داخل مزینان نیز می توانست حدود 10 کیلومتر آسفالت ریخت تا در زمستان ها شاهد راه افتادن سیل و گل و لای شدن کوچه و خیابان ها نباشیم ما مزینانی ها از این هم می گذریم اما شما را به خدا جاده را دریابید...

تمامی مکتوبات شورای اسلامی با مسئولین برای روشنگری بیشتر در این وب منتشر می گردد و امیدواریم مسئولین محترم داورزن پاسخگوی شورای اسلامی و دهیاری و افکار عمومی باشند.

  • علی مزینانی
۲۷
بهمن
۹۴

با کمک و همراهی خیران نیکوکار ، موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون(س)مزینان در ایام سال جدید   بین مددجویان تحت پوشش خود سبد کالا توزیع می کند.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ این موسسه همانند سنوات گذشته با هدف  کمک به مددجویان تحت پوشش خود ، در شروع سال جدید اقدام به توزیع سبد کالا محتوی گوشت مرغ ، گوشت گرم گوسفندی ، ماکارونی ،برنج ،شکلات ،روغن و...می نماید که ارزش تقریبی هر سبد مبلغ یکصد هزار تومان خواهد بود.

فاطمه گلستانی مدیر عامل موسسه در همین ارتباط گفت:همانگونه که مردم عزیز و خیّر در جریان هستند این موسسه علاوه بر اینکه در حال ساخت یک مجتمع چند منظوره خدمات رفاهی درمانی برای مددجویان می باشد همواره نسبت به کمک های مالی،درمانی و خدماتی برای عزیزان تحت پوشش خود تلاش می نماید و در مناسبت های مختلف نسبت به توزیع سبد کالا نیز اقدام کرده و در همین ارتباط برای ایام نوروز امسال قصد توزیع سبد کالا را نیز دارد به همین منظور از تمامی همراهان موسسه که همیشه یاری رسان ما در این گونه امور بوده اند درخواست می شود  با کمک به تهیه ی سبد کالا  بازهم در عیدی دیگر  لبخند را برل بان مستمندان  بنشانند .

وی افزود: نحوه ی کمک رسانی به موسسه با دو روش انجام می شود:1- وجوه نقدی 2- اهداء بخشی از اقلام که برای دریافت مبالغ نقدی شماره حساب بانک صادرات شعبه مزینان با شماره حساب:0104796105000 و کارت:6037691990029407 معرفی می شود، برای تأمین اقلام نیز همشهریان و خیرین محترم می توانند با مدیر روابط عمومی موسسه با شماره تلفن 09123392960 جناب آقای نورالله مزینانی تماس بگیرند.



  • علی مزینانی
۲۵
بهمن
۹۴

ای زینب! ای زبان علی در کام! ای رسالت حسین بر دوش!

ای که از کربلا می آیی و پیام شهیدان را در میان هیاهوی همیشگی قدّاره بندان و جلادان همچنان به گوش تاریخ می رسانی .

ای زینب! با ما سخن بگو .
جهل از یک سو به اسارت و ذلتشان نشانده است و غرب از سوی دیگر به اسارت پنهان و ذلت تازه شان می کشاند . و از خویش و از تو بیگانه شان می سازد .

به نیروی فریادهایی که بر سر یک شهر؛

شهر قساوت و وحشت می کوبیدی و پایه های یک قصر

قصر جنایت و قدرت را می لرزاندی برآشوب!

تا در خویش برآشوبند و تاروپود این پرده های عنکبوت فریب را بدرند و تا در  برابر این طوفان بر باد دهنده ای که به وزیدن آغاز کرده است، ایستادن را بیاموزند.

و خود را از حرم های اصالت قدیم و بازارهای بی حرمت جدید به امامت تو ای زینب! نجات بخشند!

ای زینب! ای زبان علی در کام! ای رسالت حسین بر دوش!

ای زینب! با ما سخن بگو .

مگو که بر شما چه گذشت ؟

 مگو که در آن صحرای سرخ چه دیدی ؟

 مگو که جنایت در آنجا تا به کجا رسید ؟

مگو که خداوند آنروز عزیزترین و پرشکوه ترین ارزش ها و عظمت هایی را که آفریده است

یکجا در ساحل فرات و بر روی ریگزارهای تفتیده بیابان تف چگونه به نمایش آورد

و بر فرشتگانش عرضه کرد تا بدانند که چرا می بایست بر آدم سجده کنند .

تو خود شهیدی هستی که از خون خویش کلمه ساختی،

همچون برادرت که با قطره قطره خون خویش سخن می گوید.

آری زینب! مگو که در آنجا بر شما چه رفت؟

مگو که دشمنانتان چه کردند؟ و دوستانتان چه کردند ؟

آری ای پیامبر انقلاب حسین! ما می دانیم. ما همه را شنیده ایم .

تو پیام کربلا را، پیام شهیدان را، به درستی گذارده ای .

اما بگو ای خواهر! بگو که ما چه کنیم ؟

لحظه ای بنگر که ما چه می کشیم ؟

دمی به ما گوش کن تا مصایب خویش را با تو بازگوییم .

با تو ای خواهر مهربان!

این تو هستی که باید بر ما بگریی.

ای رسول امین برادر!

که از کربلا می آیی و در طول تاریخ بر همه نسل ها می گذری و پیام شهیدان را می رسانی.

ای که از باغ های سرخ شهادت می آیی و بوی گلهای نوشکفته آن دیار را هنوز به دامن داری!

ای دختر علی! ای خواهر!

ای که قافله سالار کاروان اسیرانی!

ما را نیز در پی این قافله با خود ببر...

دکتر علی مزینانی شریعتی

  • علی مزینانی
۲۲
بهمن
۹۴


  • علی مزینانی
۲۱
بهمن
۹۴

امام خمینی در نوفل لوشاتوسی و هفت سال از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در مقابل رژیم ستمشاهی و دنیای استکبار می گذرد ، یادش بخیر روزهای بهمن 57 که مردم حماسه آفرین ایران در سرتاسر کشور اسلامی مان برای ورود امام خمینی(ره) به میهن لحظه شماری می کردند و سرانجام آن روز موعود رسید و امام ، نوفل لوشاتو را به مقصد تهران ترک کرد و وقتی در هواپیما نشست تمامی همراهان دل نگران بودند اما آن پیر فرزانه که آیات نورانی قرآن را زمزمه می کرد آرام بر روی صندلی نشسته بود و از آرامش او تلاطم درونی یاران نیز  فرو نشست و وقتی سرود خمینی ای امام در فرودگاه طنین انداز شد ایران به یمن قدوم رهبرش گلباران شد و پس از آن ملت مقاوم ایران 37 سال در مقابل تمامی توطئه های استکبار که چشم دیدن پیروزی ایرانیان را ندارند ایستاد.

خمینی ای امام سروده ی شاعر انقلاب استاد حمید سبزواری است که اکنون در بستر بیماری است و برماست که در این شب های بهار انقلاب برای سلامتی او دعا کنیم. به پاس قدردانی از این استاد دیار سربداران و در وصف بهار پیروزی ملت ایران؛حجت الاسلام حاج شیخ حبیب الله  عسکری مزینانی شعر زیبایی را سروده و برای شاهدان کویرمزینان فرستاده اند که تقدیم می شود به تمامی رهروان راه حضرت روح الله(ره).


بهار انقلاب

سال نو در مذهب ملی است آغاز بهار
بوستان سر سبز می گردد و صحرا لاله زار

سال شمسی از بهار آغاز و اسفندش تمام
روزها و هفته ها و ماه های هشت و چهار

تا دوازده روز گذشت از بهمن پنجاه و هفت
شد هویدا در زمستان فصل زیبای بهار

سر زد از مغرب زمین این بار خورشید منیر
از تن ما دل ربود و ار کف ما اختیار

موج جمعیت پی دیدار رهبر آمدند
از شمال و از جنوب از یمین و از یسار

کی توان وصف وصال رهبر و ملت نمود
خاصّه با آن سرودِ شاعری از سبزوار

تا خمینی ای امام را ملت ما می شنید
اشک شوق می ریختند از محتوای این شعار

از دیار سربداران است شاعر مرحبا
سربداران را چه باکی گر دهند سر را به دار

سی و هفت سال بگذرد از بهمن پنجاه و هفت
گوئیا دیروز بوده آن ورود ماندگار

انقلاب حق یقین دارای جذب و دافعه است
جذب دوستان می کند با دفع قوم نابکار

غرب و شرق و ارتجاع منطقه با ما نبود
اتحاد است رمز پیروزی و لطف کردگار

دفع کردیم هشت سال آن دشمن خونخوار را
با کمال عزت و با همت و با اقتدار

هر چه دشمن دشمنی کرد عزم ما شد بیشتر
تا که امروز سربلندیم با تمام افتخار...

آنچه امروز لازم است در سالگرد انقلاب
صحنه را خالی نباید کرد و این است انتظار

جشن پیروزی بگیریم و نشاط آریم به دست
کسب قدرت می کنیم با اتحاد و اعتبار

انتخابات جدید است هفتم اسفند ماه
مجلس شورا بُوَد با خبرگان هوشیار

پای صندوق می رویم و هرچه آرا بیشتر
دوستان را شاد سازیم ، دشمنان را خوار و زار

شاعر : حجت الاسلام حاج شیخ حبیب الله عسکری مزینانی

  • علی مزینانی
۲۰
بهمن
۹۴

پس از گذشتن  رزمندگان اسلام از اروند رود و پدافند و استراحت نیروها در پشت خاکریز نیمه های شب صدای گریه ای همسنگران را از خواب بیدار کرد . من جزو اولین کسانی بودم که بیدار شدم و به سراغ آن رزمنده رفتم و دیدم که موسی الرضا تاجفرد است که در حالتی معنوی مشغول خواندن نماز شب و راز و نیاز خاصی با معبود خود بود . پس از اتمام نماز به سراغش رفتم و گفتم:«چرا این قدر گریه کردی؟»

گفت:« قبل از نماز خواب می دیدم که همراه فرشتگان الهی در نزد پرودگار حاضرهستم . پس از این که از خواب بیدار شدم نماز شب و شکر به جا آوردم و فهمیدم که شهید می شوم. از خداوند می خواهم که این قربانی را از خانواده ام قبول کند.»(همرزم شهیدتاجفرد  مرحوم ابراهیم موهبتی)

برگی از زندگینامه بسیجی شهیدموسی الرضا تاج فرد:

بسیجی شهید موسی الرضا تاجفرد فرزند علی اکبر سال 1346 در مزینان به دینا آمد . در کودکی به خاطر شغل پدر در شهرستان سبزوار ساکن شدند و دوران تحصیلی ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان را در این شهرستان گذراند.

باشروع انقلاب اسلامی موسی الرضا که در سال دوم راهنمایی درس می خواند در راهپیمایی های انقلابی مردم سبزوار شرکت می کرد و پس از آغاز جنگ تحمیلی به عضویت بسیج در آمد و پس از چند بار حضور در جبهه های حق علیه باطل عاقبت در عملیات سرنوشت ساز والفجر هشت و در یوم الله 22 بهمن نام پاکش در طومار مجاهدان راه خدا و شهدای کربلای ایران ثبت گردید و پیکر مطهرش در گلزار شهدای سبزوار به خاک سپرده شد.

پیام شهیدموسی الرضا تاج فرد:

هر انسانی که به دنیا می آید باید به سوی خدا بازگردد، پس چه خوب است که این بازگشت به سوی پروردگار همراه با شهادت باشد اگر راهمان فی سبیل الله باشد، مورد آمرزش و مغفرت خدا قرار می گیریم.

...............................................

 نشانی تلگرام شاهدان کویرمزینان:https://telegram.me/shahedanemazinan

ارتباط با مدیر تلگرام :mohsenmazinani22

  • علی مزینانی
۲۰
بهمن
۹۴

همیشه یک کپسول ۱۰ کیلویی همراهش بود و بدون آن نمی‌توانست جایی برود. جانبازان شیمیایی چون تنفس‌‌شان دچار مشکل می‌شود در رفت ‌و آمد و نشستن‌ها با مشکل مواجه می‌شوند. خاطرم هست در خیلی از رفت‌ و آمد‌های با فامیل و بستگان محروم بود و سخت بود برایش جایی دوام بیاورد. در زمان جانبازی سختی‌های زیادی را متحمل شد و این دید و بازدیدها برایش مشکل بود. حتی به کوچک‌ترین بوی عطر و ادکلنی حساسیت داشتند و آژانس‌هایی که برای بردنش می‌آمدند می‌دانستند که داخل ماشین نباید بوی عطر بدهد. لحظات پایانی عمرشان ایست تنفسی کرده بودند و دیگر دستگاه‌های تنفسی که بهشان وصل بود جواب نمی‌داد.

شاهد کویر سردار رشید اسلام سرتیپ دوم پاسدار  جانباز شهید حاج محمد مزینانی  فرزند مرحوم کربلایی اسدالله (خسروی شاد) در سال 1341 در مزینان به دنیا آمد و پس از تحصیل در دوره ابتدایی و راهنمایی برای تأمین معاش و ادامه تحصیل راهی تهران شد و در سال 1359 به عضویت سپاه پاسداران در آمد و لباس سبزپاسداری را برتن کرد.

این جانباز شهید پس از پیوستن به سپاه پاسداران راهی جبهه های نور علیه ظلمت شد و در عملیات والفجر 8 به مقام جانبازی  نائل شد و پس از مدتها درد و رنج در اثر صدمات شیمیایی دشمن ،در بیمارستان ساسان تهران باتنفس مصنوعی به حیات جاودانه خود ادامه می داد و عاقبت در سی و پنجمین فجرانقلاب اسلامی و در سالگرد عملیات غرور آفرین والفجر 8 نامش در دفتر و کتاب شهادت ثبت شد.پیکر مطهرش پس از تشییع در تهران و  شهرستان داورزن در یوم الله 22 بهمن در گلزار شهدای بهشت علی (ع) زادگاهش مزینان به خاک سپرده شد.

(بخشی از مصاحبه محسن رفیعی مزینانی در باره سرتیپ پاسدار شهید حاج محمدمزینانی منتشر شده در روزنامه جوان)

...............................................

 نشانی تلگرام شاهدان کویرمزینان:https://telegram.me/shahedanemazinan

ارتباط با مدیر تلگرام :mohsenmazinani22

  • علی مزینانی
۱۹
بهمن
۹۴

باد چادرم را توی هوا به بازی می گیرد. خواهرم صدایم می زند: «بیا بریم خونه ی ما، نزدیکتره!»
بر می گردم تا نگاهش کنم، خاک چشمهایم را پر می کند. می گویم: «سید حسن می خواد بره جبهه. باید برم کمکش کنم یه وقت چیزی جا نذاره.»
می گوید: «پس منم میام ازش خداحافظی کنم!»
وارد کوچه می شویم. باد پرچم سبز رنگی را که روی دیوار نصب کرده ایم می کند و توی هوا می چرخاند. جلوی در می ایستم و آن را باز می کنم.
هر دومان وارد حیاط می شویم. چشمم می افتد به سید حسن که گوشه ای ایستاده و دستهایش را به سمت آسمان بلند کرده است. زیر لب چیزهایی می گوید. دلم هری می ریزد. می گویم: « سید حسن هم مثل اون دو تای دیگه شهید می شه!»
خواهرم می گوید : «این چه حرفیه خواهر؟ سیدحسن فقط چهارده سالشه!»
می خندم و می گویم :« وقتی مثل اون دوتای دیگه، جنازشو بیارن، باورت می شه.»
می پرسد: «چرا فکر می کنی شهید می شه؟»
می گویم: « چون مثل برادراش با خدا راز و نیاز می کنه. نگاش کن، اصلاً از دنیا یادش نمی آد. از صورتش نور می باره!»
سیدحسن بلندبلند با خودش می خواند:
«خورشید عاشورا دمیده بر سر ما
یا کربلا گردیده مرز کشور ما؟»
می گویم: «بسه مادرجان! اینقدر اینا رو نخون، دلم ضعف رفت» می خندد و می گوید «چشم!»
کتابهایش را جمع می کند و روی تاقچه می گذارد. صدایش را می شنوم که زمزمه می کند: «خورشید عاشورا دمیده بر سر ما ...»

برگی اززندگینامه شهید سیدحسن حسینی مزینانی:

شاهد کویر مزینان نوجوان شهید شهید سیدحسن حسینی مزینانی فرزند سیداحمد درسال 1351ه.ش در دیار تاریخی مزینان به دنیا آمد. او همچون برادرانش رشید و نیرومند بود به گونه ای که وقتی برای اولین بار وارد مدرسه شد مورد تعجب دانش آموزان و مدیران قرار گرفت و قدش ازسنش بزرگتر نشان می داد.

سیدحسن ازهمان طفولیت علاقه وافری به ورزش و علوم قرآنی داشت .در فوتبال بسیار چالاک و تکنیکی عمل می کرد و بازدن گل های زیبا به تیم های شرکت کننده در مسابقات محلی و دانش آموزی بارها مورد تشویق مردم مزینان قرار می گرفت.

سیدحسن چون از صدای خوبی بهرمند بود و درحفظ احادیث و آیات قرآنی کوشا بود در مسابقات دانش آموزی سبزوار و استان خراسان حائز رتبه اولی شد و درمسابقات کشوری نیز خوش درخشید. پس ازتشکیل پایگاه بسیج مزینان به عضویت این نهاد مردمی در آمد وشب هادر کنار دوستانش به نگهبانی از زادگاهش می پرداخت.

وی در رزم های شبانه یکی از افرادی بود که این گونه فعالیت ها را جدی می گرفت و در آن همیشه شرکت می کرد. ازشرکت در اردوهای دسته جمعی و آموزش های سخت نظامی نیز هیچ هراسی نداشت و پیشتاز  دوره های آموزشی بود. گاهی در دعاهای توسل و کمیل که در روستاهای مجاور مزینان برگزار می شد باصدای زیبایش نوحه خوانی می کرد و دیگران را تحت تاثیر قرار می داد.

سیدحسن هنوز به سن تکلیف نرسیده بود که چند بار برای اعزام به جبهه اقدام کرد ولی هر باربه دلیل سن کم نتوانست به سرزمین های نور راه پیدا کندتا این که پس ازشهادت برادرش سیدحسین با تلاش و سختی های فراوان عازم میادین نبرد شد و در اولین حضورش در جبهه در عملیات والفجر8 به فیض شهادت نائل آمد و پیکر مطهرش درکنار مزار برادرانش سیدمحمد و سیدحسین درگلزار شهدای مزینان به خاک سپرده شد.

 دو برادر دیگر این نوجوان شهید ؛ سیدمحمد سال 1361 در رقابیه و سیدحسین  سال 1364 در منطقه عملیاتی مهران به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.

پدر بزرگوار این شهدا حاج سید میرزا احمد حسینی ،دردوم اردیبهشت 1391 همزمان با روز شهادت حضرت فاطمه (س) ازدنیا رفت این سید بزرگوار  نیز از رزمندگان و جانبازان دفاع مقدس بود که درسال ۸۵  مدال ایثار توسط رئیس جمهور وقت ایران به وی تقدیم شد.

سفارش شهیدسید حسن حسینی مزینانی:

به مردم حزب الله سفارش می کنم که همیشه گوش به فرمان ولایت فقیه باشند.وحدت کلمه راحفظ کنید و باهم برادر و مهربان باشید.

 زنده یاد میرزا احمدحسینی

  شهیدسیدمحمدحسینی      شهیدسیدحسین حسینی        شهیدسیدحسن حسینی


 نشانی تلگرام شاهدان کویرمزینان:https://telegram.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۸
بهمن
۹۴

به مناسبت سالروز عملیات غرور آفرین والفجر هشت و فداکاری جوانان ایران زمین در این عملیات هر روز زندگینامه یکی از شهدای مزینان را تقدیم می کنیم. تا یادمان باشد این آرامش و امنیت بعد از جنگ با خون چه کسانی به دست آمده است.

مزینان در سال 1364 بیش از 30 رزمنده در لشکر های مختلف خراسان داشت که چهار نفر آن ها همزمان به شهادت رسیدند و پیکر مطهرشان با شکوه خاصی تشییع گردید.

برگی از زندگینامه شهیدحسن مزینانی (صانعی):

شاهد کویر نوجوان شهیدحسن مزینانی ملقب به صانعی فرزند احمد در سال1348ه.ش در خانواده ای کشاورز و زحمتکش به دنیا آمد.مادرش زنی صبور و از تبار فرهنگیان این خطه است که از همان کودکی فرزندانش را باقرآن و دین مبین اسلام آشنا می کرد.

حسن در نیمه اول سال تحصیلی سوم راهنمایی درحالی که هنوز پانزده سال از بهار زندگیش بیشتر نگذشته بود که از طریق بسیج به همراه جمعی از دوستان و همکلاسی هایش داوطلبانه به جبهه های جنوب اعزام شد و در بیست و دوم بهمن ماه 1364در عملیات بزرگ والفجر8 در اروندرود به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

پیکر مطهرش به همراه سه تن ازدوستان و همرزمانش به نام های شهیدان ؛سیدحسن حسینی ،محمد مزینانی (روس) و حاج محمد امین آبادی ، پس ازتشییع باشکوه دربهشت علی (ع)مزینان به خاک سپرده شد.

مبادا روی لاله پا گذاریم

پیام شهید:

سفارشم به مردم حزب ا...این است همیشه گوش به فرمان ولایت فقیه باشید و از روحانیت در خط امام و سپاهیان پاسدار این دو بازوی ولایت فقیه پیشتیبانی کنید.وحدت خویش را تحت رهبری پیامبر گونه امام خمینی حفظ نمایید و با هم برادر باشید. همه مابایدروزی از این جهان فانی به جهان ابدی برویم لذا تنهاچیزی که از انسان به جای می ماند اعمال نیک است .با منافقان بجنگید و ازکشتن وکشته شدن نهراسید..درنمازجمعه و جماعت شرکت کنیدکه دشمن از همین نمازهای جمعه و جماعت که مانند اسلحه ای در دست شماست می ترسد.

.................................................


در تلگرام به صورت آنلاین شاهدان کویرمزینان را ببینید: https://telegram.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۶
بهمن
۹۴

دهه ی پنجاهی ها  یادشان هست وقتی شمر وارد میدان قتلگاه می شد زن و مرد شرکت کننده در مراسم تعزیه خوانی عاشورا همه باصدای بلند لعنتش می کردند و ما بچه ها باورمان می شد که این شمر همان شمربن ذی الجوشن صحرای کربلاست و از ترس خودمان را پشت سرِ بزرگترها مخفی می کردیم تا چشم مان به او و همراهانش نیفتد ! چنان نقشش را اجرا می کرد که تا عصر عاشورا همه برمظلومیت حسین (ع) گریه می کردند او کسی نبود جز حاج محمد شمشیری. مرد گندمگونی که در میدان عاشورا شمر بود و در بیرون میدان ، انسان مهربانی که باز همین ما بچه های خردسال آن زمان به استقبالش می رفتیم و سلامش می کردیم و او با لبخندی که هرگز در تعزیه نشانی از آن بر روی چهره اش نبود به گرمی جواب می داد.

آخرین باری که او را دیدم در مسیر قبرستان مزینان و نزدیک پل چاپارخانه(چپر خنه) بود در حالی که کتش را روی دست انداخته بود یکی از پیرزن های همشهری ام گفت : حاج محمد امسال چه قدر خوب شبیه خواندی؟

مرحوم شمشیری خندید و گفت : چون امسال آخرین سال اجرای منه!

همین گونه هم شد و عکس شمر مزینان سال بعد روی نخل عاشورا قرار داشت و از آن سال خلف او مرحوم عبدالله شمشیری که انگار تمامی حرکات را از پدر به ارث برده بود همین نقش را برعهده گرفت .

عبدالله نیز دلی به وسعت دریا داشت و چهره ی مهربانش در میدان عاشورا شمر بود و در بیرون از میدان مردی آرام و متین با لبخندی همانند پدر. و پسر کو ندارد نشان از پدر...

در نوشته ای که محمد نوه ی  شمشیری برای شاهدان کویر مزینان ارسال کرده آمده است که حاج محمد شمشیری فرزند آقا عبدالله خواجوی یکی دیگر از خاندان صاحب نام مزینان ، در سال 1295 در این دیار تاریخی پا به عرصه ی وجود نهاد و بیش از سی سال ایفاگر نقش شمر بود.

نقل است که لقب شمشیری از زمانی به این خانواده رسید که مرحوم حاج محمدخواجوی؛ شمشیرش را به یکی از کولی هایی که برای کار به مزینان می آمدند سپرد تا آن را جلا بدهد و آن بنده ی خدا که نمی دانست اسم امانت دهنده را چی صدا بزند زمان تحویل او را شمشیری خطاب کرد. همین جریان عاملی شد تا خواجوی های تعزیه خوان در نزد مزینانی ها به شمشیری معروف شوند و حتی ساکنان خیابان شیوا(شهید داورزنی) در تهران قهوه خانه ی آن ها را که پاتوق مزینانی های جویای کار در پایتخت بود هنوزهم به نام قهوه خانه ی شمشیری به یاد داشته باشند.

حاج محمدشمشیری سرانجام در اثر بیماری کلیوی در تهران چشم از دنیا فرو بست و در گلزار بهشت علی (ع) مزینان برای همیشه آرام گرفت . مردم مزینان به پاس سال ها خدمت این پیر غلام اهلبیت علیهم السلام هرشب جمعه و در سحرگاه عاشورا برگرد مزارش جمع می شوند و صلوات و فاتحه نثارش می کنند .

عبدالله نیز در شناسنامه اش ثبت شده که در سال1330 هجری شمسی در دارالعارفین مزینان به دنیا آمد و در نوجوانی برای تأمین امرار معاش و کمک به پدر عازم تهران شد و بعداز گذشت یک دهه او که عاشق مزینان بود به زادگاهش بازگشت و با یکی از دختران سادات مرحوم میرزامحمود مزینانی ازدواج کرد و سال ها با کدیمین و عرق جبین کار کرد و با کارگری زندگی را گذراند. این خادم سید الشهدا(ع) که از همان نوجوانی همراه پدر در میدان عاشورا نقش آفرینی می کرد بعد ازدرگذشت شمشیری بزرگ این نقش را برعهده گرفت و در سال 1384 دعوت حق را لبیک گفت و در کنار مزار پدر به خاک سپرده شد.

اکنون علی پسر حاج محمد نقش استادی را برای برادر زاده اش محمد که نام جدش را به یادگار دارد ایفا می کند و متواضعانه نقش شمر را به او تقدیم داشته و خود در میدان، وی  را با اجرای گوشه هایی از نقش یاری می کند .

نشانی تلگرام شاهدان کویرمزینان: https://telegram.me/shahedanemazinan

 

  • علی مزینانی
۱۶
بهمن
۹۴

اولین فیلم سینمایی ساخته شده بعد از پیروزی انقلاب اسلامی توسط هنرمند مزینانی استاد علی اکبر مزینانی فیلمبرداری شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ خونبارش نخستین فیلم سینمایی ساخته شده ی بعد از انقلاب است که داستانش مبنای واقعی دارد.در جریان، درگیری ارتش و مردم در میدان سبلان نظام آباد، طی روز 17 شهریور، سه سرباز گارد پادگان قصر، محمد محمدی خلص، علی غفوری سبزواری و قاسم دهقانی سنگستانی با اسلحه‌های خود میدان را ترک کرده و به مردم پیوستند  و فرار کردند.

گروهی، مأمور دستگیری این سه سرباز می‌شوند و با پیگیری، سرانجام یکی از سه سرباز «محمد محمدی خلص» شهید و دو سرباز دیگر مجروح و گرفتار می‌شوند.

این فیلم را مدیر فیلمبرداری و تهیه کننده ی سینمای ایران؛ فرزند مزینان استاد علی اکبرمزینانی که ما مزینانی ها او را علی می شناسیم فیلمبرداری کرد و نقطه ی عطفی در کارنامه سازندگان آن شد.

علی اکبر مزینانی در سال 1325 در مزینان متولد شد. در سن چهارده سالگی با ورود به کادر فنی شروع به کار کرد و پس از طی مراحل مختلف (نورپردازی و دستیاری) به عنوان فیلمبردار در فیلم مرگ در باران مشغول فیلمبرداری شد. بعد از مدتی به سمت مدیر فیلمبرداری انتخاب شد و در فیلمهای مرگ در باران، اضطراب، کوسه جنوب، شهر شراب به عنوان فیلمبردار به ایفای نقش پرداخت. او سپس به تهیه کنندگی نیز روی آورد و موفق به ساخت فیلم های خونبارش و رهائی شد.

در سال 1364 به طور مستقل کار تهیه کنندگی را با فیلم های عقاب ها، خواستگاری، دو همسفر، قربانی، شب بخیر غریبه و دنیا شروع کرده و در کنار دو حرفه فیلمبرداری و تهیه کنندگی در امر پخش فیلم نیز به فعالیت پرداخت. جدیدترین فیلم استادعلی اکبر مزینانی که تهیه کنندگی آن را برعهده دارد صبح بخیر نیاگارا می باشد که به کارگردانی آرش معیریان در کشور ایران و کانادا ساخته شده است.اولین فیلم سینمایی انقلاب اسلامی را یک مزینانی فیلمبرداری کرد

  • علی مزینانی
۱۵
بهمن
۹۴

مزار 25 شهید گلگون کفن خفته در گلزار بهشت علی (ع) مزینان با حضور مردم ولایتمدار مزینان غبارروبی و عطرافشانی شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان؛ همزمان با چهارمین روز از دهه ی مبارک فجر با حضور خانواده معزز شهدا و مردم ولایتمدار دارالعارفین مزینان و همچنین بخشدار مرکزی داورزن مزار 25شهید دفاع مقدس در گلزار بهشت حضرت علی (ع) مزینان غبار روبی و گل باران شد.

در این مراسم یاد و خاطره مرحوم غلامرضا مزینانی پدر شهید حمیدرضا مزینانی که مصادف با اولین سالگرد این پدر آسمانی می باشد گرامی داشته شد.

برای دیدن تصاویر به ادامه مطلب بروید.

این خبر را در کانال تلگرام شاهدان کویرمزینان ببینید.https://telegram.me/shahedanemazinan


  • علی مزینانی
۱۵
بهمن
۹۴

به رسم بی مزه ی روزمرگی انگشت شصت را بر صفحه گوشی بازی می دادم تا شاید نکته ای جدید و جالب در این شبکه های به اصطلاح اجتماعی بیابم.یکی از دوستان مجازی ام عکس دست قطع شده ای را برایم فرستاده بود که مربوط می شد به یکی از رزمنده های دوران جنگ تحمیلی .کنجکاو شدم بدانم چه کسی در اینجا دست از دنیا کشیده است اما هرچقدر به این ذهن مخدوش فشار آوردم چیزی نصیبم نشد،خب حق دارد بیچاره از بس که فضایش را با افکار دنیوی و مادی شلوغ کرده ام دیگر جایی برای اندیشیدن به غیر دنیا نمانده است.نشستم پای درد و دل قلم تا شاید او جواب سئوالم را بگوید.آهی کشید و دستم را موج وار بر کرانه ی دریای کاغذ لرزاند و نام عباس را نوشت.چه زیبا بازی می کنند قلم و سر انگشتانم .

مردی با قامت رشید چون سرو را محکم بر صفحه ی کاغذ ترسیم می کند .او استوار ایستاده؛قطرات آب التماسش می کنند که دست هایش را لحظاتی به دست فرات بدهد،دریا آرام می گیرد.مرد دست های پر آبش را به کویر خشک لب هایش نزدیک می کند .قلم دوباره دست به کار شد و در چشمان مرد گلهایی را نقش زد که منتظر باریدن باران بودند،آب با دیدن این صحنه چون عرق شرم از میان انگشتان ساقی به دریا باز گشت.ابرهای تیره هجوم آوردند؛صدای چکاچک شمشیرها چون رعد و برق فضای صحرا را پر کرده بود.نعره ی والله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابدا عن دینی پسر شیر خدا تن دشمن را به لرزه انداخته بود.

قلم در حالی که می گرید نقش دیگر می زند،در میان انبوه گرد و غبار نبرد بانویی با قدی خمیده چون کمان یک دست برسینه می کوبد و با دست دیگر چیزی را از روی زمین برمی دارد که گویی آیه های قرآن اند،بانو می خواند: « و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون».بانو اما آیه هارا با خود نمی برد تا روز موعود فرا رسد ،روزی که همه ی اولاد انسان هراسان منتظر دستور و اتفاق جدید اند.بانو وارد می شود همراه با دست های ساقی .لحن سوزناکش اهالی یوم القیامه را به گریه وا می دارد.

قلم با کشیدن این تابلوی پر حماسه و با شکوه به من می فهماند آن دستی که در کربلای ایران جا مانده بود میراث ماندگار همه ی عباس های وطنم است که راه ساقی کربلا را در پیش گرقتند و دست از دنیا کشیدند برای نجات آدمیان.                                                                  (محسن مزینانی.دانشجوی عکاسی خبری)https://telegram.me/shahedanemazinan

  • علی مزینانی
۱۵
بهمن
۹۴

دست قطع شده ی یک شهید در عملیات والفجر8

دوستان عزیز، اگر می توانید با این دست بیعت کنید و برعهد خود استوار باشید پس نماینده شوید.

عکاس: رزمنده جانباز یدالله مزینانی (تهرانچی)

  • علی مزینانی
۱۴
بهمن
۹۴

معاون پشتیبانی و منابع انسانی بهزیستی خراسان رضوی به همراه هیئتی از پروژه جامع توانبخشی در حال ساخت مزینان بازدید کرد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از روابط عمومی موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون(س)مزینان؛در سومین روز از ایام ا.. دهه مبارک فجر ، محسن توحیدی مقدم معاون پشتیبانی و منابع انسانی بهزیستی خراسان رضوی از پروژه جامع توانبخشی مزینان بازدید کرد.

در این سفر که خالدی ریاست پشتیبانی ، فاضل ریاست عمران اداره کل بهزیستی خراسان رضوی ،شایان دوست سرپرست اداره بهزیستی شهرستان داورزن وی را همراهی می کردند توحیدی مقدم ضمن تشکر از زحمات مدیریت موسسه نرجس خاتون (س)در ارتباط با تجهیز فاز یک پروژه و مساعدت مالی یرای ادامه ساخت فازهای بعدی تا مرحله تکمیل و همراهی بهزیستی خراسان رضوی قول مساعد داد.

فاطمه گلستانی مدیر عامل موسسه  ضمن قدردانی از حضور توحیدی مقدم و هیئت همراه ؛ گزارشی از روند پیشرفت ساخت مجتمع و فعالیت های انجام شده ارائه کرد.

مجتمع بهزیستی جامع توانبخشی واقع در مزینان از توابع شهرستان داورزن در زمینی به وسعت 1550 متر زیر بنا در چهار فاز مجزا توسط موسسه خیریه حضرت نرجس خاتون (س)در حال ساخت بوده که فاز یک آن به وسعت 500 متر مربع بعد از تکمیل  پذیرای سالمندان خواهد بود.

  • علی مزینانی
۱۲
بهمن
۹۴

کتاب "مذاهب و فرق" با قلم دکتر احمد باقری مزینانی  توسط انتشارات دانشگاه جامع امام حسین (ع) منتشر شد.

به گزارش شاهدان کویر مزینان ؛ دکتر احمد باقری مزینانی استاد دانشگاه که پیش از این کتاب مزینان عشق آباد کوچک را منتشر کرده است به تازگی از اثر جدیدش با عنوان مذاهب و فرق رونمایی کرد.

تاکنون نزدیک به 20 عنوان مقاله علمی ـ پژوهشی و ترویجی و یا همایش های ملی و چهار عنوان کتاب دیگر در موضوع های تخصصی از این نویسنده مزینانی  به چاپ رسیده است.

برخی از عناوین مقالات دکتر باقری که در محافل و گردهمایی هایی سیاسی نیز ارائه شده عبارتند از ؛1- کالبدکافی جریان سلفی معاصر از نوسلفی گرایی تا تکفیرگرایی؛2- پددیدارشناسی جریان تکفیری و ارزیابی امنیتی آن؛3- کالبد شکافی فرقه ها و شکاف های اجتماعی؛4- پارادایم شناسی فعالیت سازمان ها در فضای مجازی؛5- پدیدار شناسی امنیتی جنگ نرم؛6- وهم باوری و خرافه گرایی و تأثیر آن بر امنیت نرم جمهوری اسلامی ایران؛7- و....

شایان ذکر است که کتاب مذاهب و فرق به سفارش انتشارات دانشگاه امام حسین(ع) ویژه دانشجویان کارشناسی نوشته و به زیور طبع درآمده است.

 

  • علی مزینانی
۰۹
بهمن
۹۴

سخن از شاهد کویر ؛ادیب ، سخنران ، نویسنده ، شاعر و شهید زنده محمد مزینانی است که در همین فصل سرد در خانواده سرزنده قربانعلی ساعت ساز پا به عرصه ی وجود گذاشت تا گرمایی دیگر به کانون این خانواده ی زحمتکش ببخشد.

آن طور که در سجلدش نگاشته اند تاریخ تولد این فرهیخته مزینانی دی ماه 1345 می باشد که پدر موذنش اولین اذان و اقامه را با نامیدن اسم مبارک محمد در گوش او زمزمه کرد تا او همیشه حامد راستین خداوند عالم باشد و هرگاه می خواهد  آغاز کند نامِ یزدانِ مهربان را بر زبان جاری سازد .

با تمام شوخ طبعی و ملاحت که خاص این خانواده است؛ محمد همانند دو برادر بزرگترش دروس ابتدایی و راهنمایی را در مزینان به اتمام رساند و برای ادامه ی تحصیل راهی داورزن شد.  جنگ و اعزام های پی درپی بسیجیان از مزینان و شوق حضور در کنار رزمندگان این دانش آموز دهه ی شصتی را به جبهه کشاند و 31خرداد سال 1366 در سالروز شهادت شهید چمران او نیز پایش را در جزیره ی مجنون به یادگار گذاشت و مفتخر به نام جانباز شد.

محمد با تمام رنج مجروحیت عزم خود را جزم کرد تا درس و دانشگاه را ادامه دهد و با جدیت مثال زدنی اش سال 1367 در  دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی دکتر شریعتی مشهد مقدس پذیرفته شد و پس از دریافت مدرک کارشناسی در سال 1371به هنرِ معلمی ودبیری دبیرستان های شهرستان سبزوار مشغول شد.

سخن به گزاف نیست که گفته اند مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندان است و در تمامی ادوار مختلف مردانی بی ادعا از این دیار تاریخی برخاسته اند که جامعه را مبهوت مجاهدت خویش کرده اند ، محمد مزینانی یکی از همین اسطوره های به یاد ماندنی است او در کنار شغل معلمی که راه انبیاء و اولیاست علاوه بر تدریس به تحصیل و افزایش علم خویش افزود و  سال 1385 موفق به اخذ مدرک کارشناسی ارشد از دانشگاه آزاد اسلامیِ سبزوار شد. 

او که الطافِ الهی را شامل حال خود می داند همواره سعی در تبلیغ و ترویج دین مبین اسلام دارد و در همین سال ها ضمن سخنرانی به تفسیر آیات الهی می پردازد و با خلق اثری فاخر جامعه ی ادبی را مبهوت توانایی خود می کند و 130 خطبه ی مولای متقیان در نهج البلاغه را به نظم در می آورد و با عنوان حماسه ی علی علیه السلام  منتشر می کند . رساله ی پایان نامه ی کارشناسی ارشد این شاهد کویر مزینان با عنوانِ«عقل و نفس از دیدگاهِ قرآن کریم» بار دیگر نگاه ادب فارسی را به سوی او می کشاند تا باز هم جامعه ی ادبی کشور شاهد درخشش پسری دیگر از مزینان باشد.

شاهدان کویر مزینان ضمن تشکر از این استاد فرزانه که پس از ساعت ها التماس و درخواست توانست گوشه ای از زندگی نوشت وی را دریافت کند از این پس افتخار دارد تا اشعار حماسی و عرفانی او را تقدیم مخاطبان گرانمایه نماید و در همین راستا بازهم دست تمامی شهروندان مزینانی را برای شناساندن بیشتر فرهیختگان خاستگاه خود می فشاریم و منتظر دریافت مطالب شما به تلگرام 09339436933 با نام محسن هستیم تا هم در سایت های شاهدان کویر و هم در سامانه ی تلگرام منتشر نماییم. نشانی اینترنتی ماalimazinani@mihanmail.ir می باشد شما نیز با رجوع به نشانی کانال تلگرام شاهدان کویر مزینان ؛ https://telegram.me/shahedanemazinan  می توانید مطالب خود را مشاهده نمایید .

در پایان این نوشتار پاسخ شاهد کویر استاد محمد مزینانی به فرزندش را در قالب شعر تقدیم تمامی جانبازان هشت سال دفاع مقدس می کنیم.

کودکم پرسید : بابا چیست جنگ            گفتمش : دیوانه ای وچاه وسنگ

 گفت:دستت در کجا افتاده است          گفتم آنجا پشتِ سنگی روزِ جنگ

 راست گو بابا ، چرا کج می روی          گفتم  آن  سنگ آمده بر پایِ لنگ

گفت : از جایت  چرا  برخاستی            دادمش  پاسخ :  زِ سنگینیِ ننگ

قامتت  گفتا:  چرا گشته  کمان            گفتم: از دلهایِ سنگ وجایِ تنگ

گفت:موهایت سیاه است وسپید          نورِ  چشم :  از روزگارِ  رنگ رنگ

کِی پدر جان ،بشکند چنگال جنگ         گفتمش:وقتی که بر داریم چنگ

  • علی مزینانی
۰۸
بهمن
۹۴

 مصطفی صابری نسب ، جوان رعنای مزینانی ، راوی راهیان نور، خادم اهلبیت عصمت و طهارت و یار و یاور محرومین بیست و چهارم دی ماه به سوی معبود پرکشید و بسیاری از دوستان و همراهانش را به سوگ نشاند.
 رفیقان مصطفی در فراق او نوحه سرایی ها کردند و با فرستادن پیام ، همدردی  خود را با بازماندگان مصطفی ابراز داشتند و شاهدان کویر نیز سعی کرد با اطلاع رسانی سهمی در التیام درد مصیبت والدین او داشته باشد.

اکنون غلامرضای عزیز  تقدیر و تشکر خود را از همه ی کسانی که در این ماتم با او به سوگ نشستند به خصوص از همراهی شاهدان کویر در قالب پیامی تقدیم داشته اند که مانیز ضمن عرض تسلیت مجدد به این پدر داغدیده آن را منتشر می کنیم.

«قره العین من آن میوه دل یادش باد
که خود آسان بشد و کار مرا مشکل کرد

 هر آن چه که خداوند بزرگ مقدر می‌فرماید، هیچ بنده‌ای را توان تفسیر آن نیست
و بر آن چه که حکمت متعالیه‌اش تعلق می‌گیرد، هیچ کس را جرأت تعبیر و تعدیل نمی‌باشد
لذا بر آن چه که می‌دهد شاکریم و بر نداده‌هایش صبر می‌کنیم
چه سخت است باور نبودنش و قبول ندیدنش
و چه غم انگیز است چشم بر شب‌هایی داشتن که در آن فانوس تنهایی ما را با خود آتش می‌زند
اما تحمل این مصیبت با شرکت شما دوستان و همراهان و خانواده‌های دور و نزدیک که در مراسم تشییع، خاک سپاری، سوم و هفتم مرحوم مغفور شادروان فرزند دلبندمان مصطفی صابری نسب
که همگام و التیام بخش بودید و در این محفل تلخ مصیبت، بار از دوش همگی ما برداشتید، با قطره اشکی، کلامی، قلب‌های مهربانتان را بر روی اندوهمان گشودید و سبکبارمان کردید، سپاسگزاری کرده، باشد در ایامی به دور از رخت سیاه و نغمه عزا، بر خوان شادی‌های همگی شما پاسخگوی خوبی باشیم.
به ویژه تقدیر و تشکر از مدیریت محترم سایت شاهدان کویر که لطف مضاعف نموده و اطلاع رسانی وسیعی داشتند.
دعا گوی شما غلام رضا صابری نسب»

  • علی مزینانی
۰۸
بهمن
۹۴

مهندس فلاحی فرماندار شهرستان داورزن از برخی اماکن مذهبی و علمی مزینان بازدید کرد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان؛ فرماندار زحمتکش و پرتلاش شهرستان داورزن که نشستن در پشت میز و ریاست را برای خود حرام می داند و مدام به روستاها و آبادی محل خدمتش سرکشی می کند در یک ماه گذشته نیز چندین بار به مزینان سر زده و از نزدیک اماکن تاریخی و عمرانی و مذهبی این دیار تاریخی را مورد بازدید قرار داد.

در سفر اخیر این فرماندار پرتلاش که به همراه قربانی بخشدار مرکزی داورزن از مزینان صورت گرفت مدرسه ی علمیه صاحب الزمان(عج) که روزگاری طلاب فراوانی در آن تلمذ می کردند و همچنین هیئت علی اکبری مزینان مورد بازدید قرار گرفت.

مهدی مزینانی(آزاده) رئیس شورای اسلامی مزینان در باره نحوه ی مدیریت و همچنین ساخت و تاریخ این دو بنا توضیحاتی را ارائه کرد.

  • علی مزینانی
۰۵
بهمن
۹۴

یادمان هست یاد مردی که هرگاه از مزینان و مزینانی سخن می گفت چنان شوری در مخاطب به خصوص مزینان زاده ها ایجاد می کرد که دوست داشتی همان لحظه فریاد بزنی که « من هم یک مزینانی ام»

مردی که پدر و اجداد بزرگوارش در کسوت معلمی موجب رشد سواد و اندیشه در کویر تاریخی مزینان شدند. معلم دلسوز و توانا مرحوم محمدعلی فصیحی که همانند پسر مزینان فرزند شایسته ی کویر دکتر علی مزینانی شریعتی سخنوری توانمند بود و در شب های عاشورایی مزینان  قیام امام حسین (ع) را به زیبایی تفسیر می کرد. او گرچه در حوزه ی علمیه درس نخواند اما حشر و نشر و تلمذش در نزد عالمان دین مانند مفسر قرآن علامه محمدتقی شریعتی وی را استادی زبردست و بادانش ساخته بود که اگر قدرش بر جامعه ی دانشگاهی شناخته می شد بی شک کرسی نشین بی بدیل این محافل بود.

امروز دوشنبه پنجم بهمن مصادف با ششمین سالروز هجرت معلم فرهیخته ، معین البکاء و کارگردان با دانش تعزیه مرحوم محمدعلی فصیحی مزینانی است و میدان قتلگاه عاشورای مزینان قریب به یک دهه است که از تعزیه گردانی این استاد والامقام محروم است چرا که او به رسم ادب در واپسین روزهای زندگی اش این نقش را به معلم زحمتکش و توانمند دیگری به نام محمد شریفی مزینانی سپرد و فرزندان برومندش که همگی اهل علم و ادب هستند بر خواسته ی پدر سرتعظیم فرود آوردند و خود در سنگری دیگر به یاری مزینان و مزینانی شتافتند .

شاهدان کویر مزینان ضمن گرامیداشت یاد فرزند ادیب مزینان استاد محمدعلی مزینانی افتخار دارد تا زندگی نوشت او را که به قلم محمد اسماعیل (مسعود ) فصیحی فرزند برومندش نگاشته شده است تقدیم روح پرفتوح او و پدربزرگوارش حاج محمود فصیحی که شاگردان بسیاری را پرورش داد تقدیم نماید.

«مهمترین ویژگی اش به اعتبار دوستدارنش آموزگاری اش بود و او این خصوصیت را از اجدادش به میراث داشت و چه چیزی مهمتر از این که کسی بتواند معلم خوبی باشد و این ویژگی را تا پایان عمر با خود همراه کند مرحوم حاجی محمدعلی فصیحی به اعتبار شناسنامه اش در ۲۵ تیر ماه ۱۳۱۰ و به تعبیر دکتر شریعتی در خانواده ای نیمه مالک نیمه عالم دیده به جهان  گشود.

در دوران کودکی اش کشور آبستن حوادث سیاسی واجتماعی خاصی بود که اثراتش را بتدریج بر زندگی مردم ایران می گذاشت. توسعه و ایجاد مدارس جدیدی که از سالهای پیش از تولد او آغاز شده بود پدرش را در جایگاه معلم و مدیر دبستان امیر شاهی مزینان نهاد و او نیز در جایگاه شاگردی تبعیت از پدر و کسب علم را بر خود واجب می شمرد .

سالهای تحصیلی محمدعلی  در مزینان و سبزوار فارغ از هیاهوی سیاسی روزگارش گذشت تا آنکه به اجباری (خدمت سربازی)فراخوانده شد سالهای ۳۰تا ۳۲ در تهران و خاطرات وقایعی که بر او گذشت روایتی خاص چون یک شاهد عینی را در سینه محفوظ داشت و حوادث و وقایع آن دوران و وجوه ممیزه اش را با دیگران در دوران خدمتش  با  گویش جذاب و شیرین معلمی اش هرازگاهی و به ضرورت  نقل می کرد.پایان خدمت و بازگشت اش به زادگاهش به توصیه پدر او را در کسوت معلمی همان مدرسه نهاد و پیشینه خانوادگی اش استعداد معلمی اش را بارور ساخت خصوصیت و خصلتی که تا پایان عمر ارمغان داشت.

این فرزند کویر خودش تعریف می کرد که :« پس از استخدام رسمی اش مجبور بود مسیر چند کیلومتری سربالایی مزینان به کمیز را با دوچرخه و گاهی پیاده طی کرده تا کودکان آن دیار را از نعمت سواد بهره مند سازد و در این مهم ذوقی بی بدیل داشت.» پدرش که مدیر و معلمی منضبط و تاحد زیادی سخت گیر و سخت کوش بود امور جاریه مزینان را به حد وسعش رتق و فتق می کردکه می توان به این موارد اشاره کرد؛ سرپرستی خانه های انصاف و تشکیل و تداوم هیات های مذهبی و مراسم سنتی تعزیه داری و شبیه خوانی در ایام محرم و صفر.

و پسر نیز در کنار پدر می آموخت و میدان داری می کرد. عشق و ارادتش به حسین (ع ) او را به خدمتی بی وقفه و بی ریا  که عرف و سنت و دیانت برایش تعریف کرده بودند فرا می خواند همزمانی اش با دیگر ارادتمندان سالار شهیدان ترکیبی همگون و خوش ساخت از تعزیه داران وشبیه خوانان فراهم کرده بود و او به یمن چنین ترکیبی و به همت بلند همقطارانش  مراسمی زبانزد از عاشورای مزینان را بر مزینانی ها و دیگرانی که آوازه آن را شنیده بودند کارگردانی و عرضه می کرد.وی این وظیفه را تا سالهای پایانی عمر بر خود فرض می داشت وحتی زمانی که در ابتدای میانسالی به واسطه خدمات ارزنده وصادقانه اش درحوزه  آموزش و پرورش به سبزوار به عنوان حسابدار و بعدها به عنوان رییس کارگزینی اداره و بازرس دانشسراهای پیش از انقلاب  و حسابرس فرمانداری و ادارات تابعه پس از انقلاب فراخوانده شد و نیز اقامت قریب به  سی ساله اش در مشهد او را لحظه ای از سودای خدمت به مزینان و هم ولایتی هایش و برگزاری مراسم محرم  فارغ نساخت.

استاد فصیحی در آموزه ها و سخنرانی‌هایش تاکید داشت که اندوخته و میراثی جز قناعت و صبر و صداقت به یادگار نخواهد گذاشت و بر انبوه شاگردانی که عاشقانه دوستش داشتند افتخار می کرد. مرحوم محمد علی فصیحی در پنجم بهمن ماه ۱۳۸۸در مشهد دیده از جهان فرو بست و در زادگاهش مزینان به خاک سپرده شد. در سالروز درگذشت آن معلم فرهیخته یادش را گرامی داشته و رحمت و مغفرت الهی را برایش آرزومندیم. »

استاد محمدتقی شریعتی مزینانی و مرحوم محمدعلی فصیحی

  • علی مزینانی
۰۴
بهمن
۹۴

عمو حسین را یادتان هست این پیر روشن ضمیر با آن قامت بلند بدون هیچ گونه ریایی سال ها خادم واقعی عاشورای مزینان بود.

صحبت از جسین حسن عباس است مردی که بیش از نیم قرن نخل مزینان را شبانه با فرزندان و بستگان و دیگر خادمان امام حسین (ع) آماده می کرد و صبح روز بعد پابه پای حمل کنندگان نخل تا مزار امام زادگان بهمن آباد می رفت و با صدای یا حسینش شور و حالی خاص به سوگواران اباعبدالله(ع) می بخشید.

عمو حسین کارش از اول محرم آغاز و تا روز دوازدهم ادامه داشت او برای شبیه خوانان اسب و شتر آماده می کرد و در روز تاسوعا به درب خانه ها مراجغه می کرد و پارچه های نخل را جمع آوری می کرد و شب تاصبح به تزئین نخل می پرداخت.

عصر عاشورا او افسار شتر حامل امام و علی اصغر  را می گرفت و دور میدان می چرخاند و شب پس از اتمام مراسم تعزیه خوانی باز او بود که نخل را به سمت جایگاهش هدایت می کرد.

این پیر غلام اهلبیت علیهم السلام صبح روز بعد پارجه های امانتی را به صاحبانش بر می گرداند و در دهه ی دوم بازهم به کمک عاشورائیان جوان می آمد و نخل آن ها را آماده می کرد .

هر گاه تعزیه ای در ماه محرم و یا صفر در مزینان اجرا می شد به یقین عموحسین یکی از دست اندرکاران این مراسم بود.مانیز به رسم قدردانی از این خادم عاشورایی که چند سالی است دیگر میدان قتلگاه مزینان او را به خود نمی بیند و عزیزان در خاک خفته اش صلوات می فرستیم. الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

  • علی مزینانی
۰۳
بهمن
۹۴

یادش بخیر با آن صدای رسا و دلسوزش هر موقع نقش امام (ع) را در میدان تعزیه خوانی مزینان اجرا می کرد ناخود آگاه اشک را از دیدگان هر بیننده و شنونده ای جاری می ساخت.

سخن از استاد حاج عباسعلی صدیقی است مردی که بیش از سه دهه ایفاگر نقش امام حسین (ع) در مراسم تعزیه خوانی روز عاشورا بود و پس از او آقا حمید پسر کوچکتر او راه پدر را ادامه داد و به راستی پسر کو ندارد نشان از پدر...

مرحوم صدیقی بزرگ نه تنها در عاشورا نقش امام را اجرا می کرد که در دیگر تعزیه خوانی ها به خصوص تعزیه ی بازار شام به خاطر تسلطش به زبان انگلیسی نقش خارجی را برعهده داشت و با سخنان شیرینش موجب گرمی مجلس می شد.

این تعزیه خوان صاحب سبک در اواخر دهه ی شصت نقش امام را به پسرش حمید که او نیز اکنون استاد زبردستی  در تعزیه خوانی است سپرد و بعد از چند سال دعوت حق را لبیک گفت و در کنار اجداد بزرگوارش در بهشت علی (ع) مزینان آرام گرفت.

خاندان صدیقی همگی در مزینان از جایگاه ویژه ای برخوردارند و در طول تاریخ تعزیه خوانی این دیار نقش به سزایی داشته و دارند. حفظ وسایل تعزیه خوانی توسط آق مندلی (آقا محمدعلی) صدیقی و ایفاگری نقش های علی اکبر ، وهب، قاسم و امام از جمله هنر نمایی این خاندان است.

  • علی مزینانی
۰۲
بهمن
۹۴

تشییع پیکر حجت الاسلام شیخ هادی ذاکری

پس از گذشت 4 ماه از واقعه ی تلخ منا مراسم تشییع جنازه شهید حاج شیخ هادی ذاکری امام جمعه ی موقت شهرستان داورزن امروز جمعه برگزار شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان؛ مراسم تشییع جنازه جانباخته ی واقعه ی منا حجت الاسلام حاج شیخ هادی ذاکری با حضور مردم ولایتمدار منطقه به خصوص جمعی از شهروندان مزینانی از مقابل منزل وی در شهرستان داورزن برگزار شد.

حجت الاسلام حاج شیخ هادی ذاکری  به همراه 464 حاجی ایرانی  امسال در واقعه ی اسفناک منا جان خود را از دست داد و پیکر مطهرش به علت عدم شناسایی در هنگام رجعت شهدای این واقعه در مقبره الشهدای مکه مکرمه به خاک سپرده شد که با رایزنی سازمان حج و اوقاف جمهوری اسلامی  بالاخره بعد از گذشت 4 ماه شناسایی و به زادگاهش بازگشت و صبح امروز در گلزار شهدای شهرستان داورزن برای همیشه آرام گرفت.

مراسم بزرگداشت این شهید والامقام امروز جمعه از ساعت 14 تا 16 در مسجد قبای شهرستان داورزن برگزار می شود.

شهیدان علی اصغر شهرآبادی مزینانی و حجت الاسلام هادی ذاکری دو جانباخته ی واقعه ی منا از منطقه داورزن می باشند.

  • علی مزینانی
۰۲
بهمن
۹۴

  • علی مزینانی