بایگانی خرداد ۱۳۹۲ :: شاهدان کویر مزینان

شاهدان کویر مزینان

کویر تاریخی مزینان زادگاه دانشمندان و اندیشمندانی است که سالهاست برتارک زرین صفحات تاریخ و جغرافیای ایران زمین می درخشد. این سایت مفتخر است که جاذبه های گردشگری و متفکرین ، فرهیختگان، علما وشهدای این دیار رابه تمامی فرهنگ دوستان معرفی نماید.
شما مخاطب گرامی می توانید با مراجعه به درباره کویرمزینان بیشتر با مزینان آشنا شوید

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۴۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

۳۱
خرداد
۹۲

مرکز بهداشت  شهرستان سبزوار استان خراسان رضوی برای کار در مرکز بهداشت  مزینان پزشک عمومی استخدام می کند

به گزارش شاهدان کویرمزینان؛ پس از پیگیری های مکرر دهیاری وشورای اسلامی مزینان و تقدیم نامه به دکتر طریقت منفرد وزیر بهداشت ، در مان وآموزش پزشکی بالاخره این اقدامات به نتیجه رسید و مرکز بهداشت و در مان  سبزوار با صدور اطلاعیه ای برای مزینان پزشک عمومی استخدام می کند علاقمندان می توانند برای اطلاعات بیشتر با شماره تلفن: 2647906- 0571 تماس حاصل نمایند

  • علی مزینانی
۳۱
خرداد
۹۲


شفقنا سلامت- سعید برآبادی: 500،600متر به سمت جنوب که بروی دیگر از «مزینان» خارج شده‌ای و کویر تو را بغل کرده است. کویر مطلق، بی‌آنکه حتی راه باریکی برای چوپان‌ها باشد. چوپان‌ها- اگر هنوز در آن ولایت داغ هوس پروارکردن گوسفندان را در سر داشته باشند- می‌روند  شرق دهات، یا شاید هم غرب و شمالش اما جنوب روستا مال دیوانه‌هاست. آنهایی که می‌خواهند شب را در برهوت «بهت» بگذرانند. از آخرین دیدار با آخرین خانه «دکتر» در این روستا، چند سالی می‌گذرد اما تجسم روستای زادگاهش، تجسم کوچه‌های خلوت و تفیده خردادماهی‌اش و حتی تصور آن کتابخانه کوچک، کار چندان سختی نیست. هنوز باید آنجا باشد!

از تهران که به سمت سبزوار می‌روی، درست بعد از تابلوی شهر «داورزن»، یک تابلوی زنگ‌زده و کوچک، سمت راست جاده است که رویش نوشته «به سمت زادگاه دکتر شریعتی» و پایین آن نام «مزینان» قرار دارد. همان روستایی که بعدها «علی» با نام آن توانست کتاب‌هایش را چاپ کند. «علی مزینانی»، حالا اما به دکتر علی شریعتی آشناتر است که در محاصره اس‌ام‌اس‌ها قرار گرفته. اس‌ام‌اس‌های لوده‌ای که تصویر دکتر را هدف قرار داده‌اند، چیزی شبیه به «گل به‌خودی» در فوتبال. تصویر اصلی شریعتی اما هنوز در همان روستای دورافتاده پدیدار است. درست مثل کویر مزینان که تا ابد ادامه پیدا می‌کند، اگر جنون داشته باشی در روزگاری که جنون دیگر خریدار ندارد.

در میان روستا، هر که به استقبالت می‌آید می‌داند که چه می‌خواهی، حتی نیاز نیست سوال کنی. کافی است رد انگشت اشاره‌شان را بگیری و چند کوچه‌پس‌کوچه را جلو بروی تا برسی به خانه‌ای که دکتر سال‌هایی را آنجا گذرانده و هنوز ردپایش عمیق‌ترین حس حضور در این خانه است. خانم پسرعموی دکتر اگر هنوز عمری از دنیا داشته باشد، به استقبال می‌آید، درست عین خود شریعتی که در سخنوری و درویش‌منشی، آنقدر خاکی بود که گویی درست از جنس همین خاک مزینان باشد، رُس سرخ! داخل خانه پر است از کتاب‌ها، پر است از صداها، پر است از تصاویر خاک‌خورده و در حال محوشدن. دکتر اما همچنان در این خانه زنده است به یمن همین امتداد. هر سال 29 خرداد که تاریخ درگذشت دکتر است، خانه شلوغ می‌شود؛ اصلاح‌طلب‌ها، شاگردهای دکتر، جوان‌هایی که دل با او دارند و البته کنجکاوها به مزینان می‌روند، آخرین مدخل شناخت شریعتی در این سرزمین بی‌خاطره. می‌روند و می‌نشینند و خاطره‌بازی آغاز می‌شود و در پایان، هندوانه‌ای «دیمه» قاچ می‌شود! بعد انتخاب با خود آدم است؛ می‌تواند برگردد سمت جاده و مقصدی تازه پیدا کند در اوج آرامش، می‌تواند هم دل بزند به کویر مزینان بی‌آنکه بخواهد مقصدی داشته باشد.

  • علی مزینانی
۳۱
خرداد
۹۲
ماندگار میانِ مردم ۱

در کتاب خاطرات حجت الاسلام جعفری اصفهانی آمده است که تصور ما این بود که دکتر فرد اوباشی است. در حالی که وی را به سلول انفرادی بردند تا صبح بیدار می‌ماند، عبادت می‌کرد. نماز شب می‌خواند؛ این برنامه همیشگی او بود.
به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از سبزوار ما ؛ حجت الاسلام جعفری اصفهانی در کتاب خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی با تدوین ابراهیم عباسی منتشر شده است نقل می‌کند.
یکی از خاطرات من راجع به دکتر در زندان کمیته است. زندان کمیته، برج مانند بود که به دست سرتیپ زندی‌پور اداره می‌شد. آرایشگری آنجا بود که با زندانیان انس گرفته بود و همیشه سر صحبت را با آنها باز می‌کرد. از گرفتاری‌های آنها سئوال می‌کرد. یک روز که به آرایشگاه رفته بودم، از رفتار دکتر در این زندان برایم تعریف کرد و گفت: «شریعتی 18 ماه در سلولی که در حال حاضر شما زندانی هستید، بود. تصور ما این بود که دکتر فرد اوباشی است. در حالی که وی تا صبح بیدار می‌ماند، عبادت می‌کرد.
نماز شب می‌خواند؛ این برنامه همیشگی او بود. هیچ وقت عبوس و گرفته نمی‌شد. دوستان و آشنایانی که به ملاقات وی می آمدند، شیرینی و میوه می‌آورند؛ دکتر آنها را در وضوخانه می گذاشت تا زندانیان استفاده کنند.»

  • علی مزینانی
۳۱
خرداد
۹۲
دکتر شریعتی در سال های پایانی عمر، به شدت تحت نظارت ساواک بود. تا جایی که بالاخره تصمیم گرفت از کشور خارج شود. او به دلیل ممنوع الخروج بودن با نام خانوادگی «مزینانی» گذرنامه گرفت و به بروکسل بلژیک و از آنجا به انگلستان رفت اما سه هفته بعد از اقامن در ساوت همپتون انگلیس، در ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ درگذشت. با وجودی که شریعتی وصیت کرده بود پیکرش در حسینیه ارشاد به خاک سپرده شود، شرایط طور دیگری پیش رفت تا دمشق، آخرین میزبان او در دنیا باشد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از تبریز بیدار ، دکتر ناصر میناچی، مدیر حسینیه ارشاد و یکی از بنیان‌گذران این موسسه‌ فرهنگی – مذهبی، سه سال قبل در مراسم بزرگداشت سی و دومین سالگرد اسارت امام موسی صدر روایت مرگ شریعتی را اینطور عنوان کرد: «مطلع شدیم که تیمی از ماموران و کارشناسان حرفه‌ای ساواک (حدود ۴۰ نفر) عازم لندن شده‌اند و هدفشان ربودن جسد شریعتی و انتقال آن به تهران به هر وسیله‌ای می‌باشد. آنها حتی به منزل آقای فکوهی مراجعه کردند و درخواست خود را اظهار داشته بودند. هدف آنها که توسط شخص شاه و ساواک تعیین شده بود، انتقال جسد شریعتی به ایران و برپایی یک مراسم گسترده و پر سرو صدا برای شریعتی در مشهد بود. آنها می‌خواستند کاری را که در دوران حیات شریعتی نتوانستند با او انجام دهند، در این شرایط محقق سازند و او را بدنام و بی‌آبرو سازند. خودشان برایش مراسم بگیرند و از او تجلیل کنند! و پس از تشییع در حرم امام رضا و طواف او در حرم، در کنار ضریح، جایی او را دفن کنند و برای همیشه به خاطره‌ی شریعتی پایان دهند!

ما در آن روزها بسیار حساس و هوشیار بودیم و حتی تیمی از دانشجویان دائم کشیک می‌دادند که مبادا کسی بیاید و جسد شریعتی را از سردخانه برباید. در همین حال بود که افراد نظرسنجی می‌کردند و هرکس برنامه‌ی خود را برای فرار از چنین موقعیتی شرح می‌داد... با استاد محمدتقی شریعتی تماس گرفتیم و نظر ایشان را پرسیدیم، که در جواب ایشان در جریان امور قرار گرفتند و با این نظریه که شریعتی را به سوریه برده و آنجا دفن کنیم موافقت کردند. ایشان همانجا گفتند که بدلیل علاقه‌ دکتر شریعتی به زینب(س) و ارتباط خوب آقا موسی صدر با روحانیون شیعه، این امر میسر است و قابل قبول.

امام موسی صدر تلاش‌های بی‌دریغ خود را برای کمک به علاقمندان شریعتی و خانواده و شاگردان او انجام داد و با نفوذ و اعتباری که در لبنان و کشورهایی نظیر سوریه و فلسطین داشت، توانست مستقیما با حافظ اسد رئیس‌جمهوری سوریه صحبت کرده و مراحل انتقال پیکر شریعتی را به آن کشور آسان گرداند. حافظ اسد ضمن حمایت از آقا موسی‌صدر در شرایطی که سوریه سه روز در تعطیلات بسر می‌برد، یک هواپیمای اختصاصی برای ما در لندن ارسال کرد و تمام آن جمعیت حاضر در لندن را همراه با جسد دکتر شریعتی، بدون ویزا و مراحل امنیتی سوار هواپیما کرد و به مقصد سوریه فراخواند.

امام موسی صدر از ما پرسید که آیا دکترشریعتی وصیتی کرده است یا خیر؟ پاسخ من مثبت بود و اعلام کردم که طبق وصیتی مکتوب که از شریعتی بجای مانده ایشان قبلا با مشورتی که با من و دوستان کردند، علاقمند به دفن خود، در همین حسینیه ارشاد بودند. از آنجا که این وصیت عهدی است در زمان حیات او، با این وصیت نیز موافقت شده است، بنابراین واجب است که پیکر این مسلمان نهایتا در همین محل دفن گردد و هرکس که با این موضوع به هر طریقی مخالفت کند، گناه بزرگی مرتکب شده است. امام موسی صدر نیز این موضوع را متذکر شدند و از این رو ایشان خود اقدام به برگزاری آن مراسم‌های با شکوه برای شریعتی کردند و بخشی از فعالان و شخصیت‌ها و احزاب سیاسی لبنان و فلسطین و سوریه نظیر «عرفات» نیز در مراسم‌های شریعتی حضور پیدا کرده و اعلام حمایت کردند...»


  • علی مزینانی
۳۱
خرداد
۹۲

 جملات دکتر شریعتی درباره انسان ,www.jazzaab.ir

شعر «خسته ام از این کویر» که مرحوم قیصر امین پور در سالگرد درگذشت دکتر شریعتی در خرداد ۱۳۶۹ سرود.

خسته ام از این کویر، این کویر کور و پیر
این هبوط بی دلیل این سقوط ناگذیر

آسمان بی هدف، بادهای بی طرف
ابرهای سربه راه، بیدهای سربه زیر

ای نظاره شگفت ای نگاه ناگهان
ای هماره در نظر ای هنوز بی نظیر

 آیه آیه ات صریح سوره سوره ات فصیح
مثل خطی از هبوط مثل سطری از کویر

مثل شعر ناگهان مثل گریه بی امان
مثل لحظه های وحی، اجتناب ناپذیر

ای مسافر غریب، در دیار خویشتن
 با تو آشنا شدم با تو در همین مسیر

از کویر سوت و کور تا مرا صدا زدی
دیدمت ولی چه دور دیدمت ولی چه دیر

 این تویی در آن طرف پشت میله ها رها
این منم در این طرف پشت میله ها اسیر

دست خسته مرا مثل کودکی بگیر

با خودت مرا ببر، خسته ام از این کویر

منبع : خبرآنلاین

  • علی مزینانی
۳۱
خرداد
۹۲

بایستن در عصر نتوانستن

 ششمین نشست «تفکر از نمای نزدیک» با عنوان "شریعتی و ادبیات" همزمان با سی‌ و  ششمین  سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی با حضور فرزندش سوسن و مصطفی مستور در خانه‌موزه دکتر شریعتی برگزار شد.

 به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خبرآنلاین ؛سوسن شریعتی در این نشست درباره پدرش گفت: من همیشه سعی کرده‌ام مساله ژنتیک و نسبت خانوادگی‌ام با شریعتی را در حرف‌ها و نظرهایم دخیل نکنم. اما وقتی بعضی از اتهام‌ها را در مورد او می‌شنوم، احساس می‌کنم حالا باید به عنوان دختر شریعتی از حیثیت و آبروی پدرم دفاع کنم.

وی افزود: بعد از گذشت بیش از 30 سال عده‌ای پیدا می‌شوند و می‌گویند اصلا شریعتی نام خانوادگی پدر من نبود. او فردی بود به اسم علی مزینانی که به کمک ساواک از ایران خارج شد و بعد هم از بیماری قلبی مُرد. حتی گاهی پا را فراتر می‌گذارند و می‌گویند، خود ساواک حسینیه ارشاد و جلسات پدرم را تدارک دیده بود و مدیریت می‌کرد.

او درباره حق تألیف کتاب‌های پدرش هم گفت: ما از حق تألیف کتاب‌های او پس از مرگش استفاده می‌کردیم، اما دکتر شریعتی در دوران حیات خود هرگز برای کتاب‌هایش حق تألیفی نگرفت. ایشان نسبت به پول یک روحیه مقدس‌مآب داشت. برخی افراد با گفتن حرف‌هایی مثل این‌که "شریعتی از دست شخص وزیر علوم حقوق می‌گرفته" می‌خواهند چهره آن را تخریب کنند. پدرم پس از اخراج از دانشگاه حقوق بازنشستگی‌اش را می‌گرفت و پس از مرگش خانواده از حق تألیف کتاب‌های او استفاده می‌کردند.

او همچنین با اشاره به تغییر نگاه عده‌ای به آثار شریعتی گفت: مطمئنا برای خود شریعتی هم دردناک است که می‌بیند نوشته‌هایش در کتاب «کویر» امروز به پیامک‌های عاشقانه تبدیل شده است. برخلاف عقیده برخی از افراد که معتقدند با گذشت زمان شریعتی و کتاب‌هایش خسته‌کننده و پیش پا افتاده می‌شوند، معتقدم جنس آگاهی که شریعتی می‌خواهد بدهد، از جنس اطلاعاتی نیست که متوقف شود، بلکه مواجهه با او یک مواجهه‌ وجودی و پایدار است.

سوسن شریعتی ادامه داد: من هم مثل همه‌ی هم‌نسل‌هایم به شریعتی و آثار او مراجعه کردم؛ رجوعی که به بعد از مرگ پدرم مربوط می‌شود و مثل همه هم‌نسل‌هایم با مطالعه آثار او دست‌خوش شادی‌، عصبانیت و لذت شدم و هرچند بارها از او فاصله گرفتم، اما با این حال امروز می‌پذیرم میراث‌دار شریعتی هستم.

وی در ادامه به روحیه مبارزه‌طلبانه پدرش اشاره و اظهار کرد: شریعتی با نه نگفتن به دین دولتی و نظام اجتماعی حاکم بر دوران خود، چالش و تنش مداومی ایجاد کرد. شریعتی از سویی روشنفکر بود و از سوی دیگر افرادی که پای بحث‌های مذهبی او در حسینیه ارشاد می‌نشستند و در تاریخ ادیان او ثبت‌نام می‌کردند، بیش از سه‌هزار نفر می‌شد و همه این‌ها باعث نادیده گرفتن او در جامعه شد.

  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۹۲

فارس در سالمرگ دکتر شریعتی گزارش می‌دهد

شریعتی متفکری مسلمان بود و نگاه سطحی به مدرنیته را برنمی‌تابید، او معتقد بود برای رسیدن به پیشرفت و ترقی در کشورهایی چون ایران باید راه تازه‌ای ولو متفاوت از غرب پیمود.

خبرگزاری فارس: مروری بر اندیشه شریعتی و دیالوگ میان سنت و مدرنیته
خبرگزاری فارس - زهره سعیدی: کوچه نادر در خیابان جمالزاده را به خاطر می‌آورم که چند سالی است برای بزرگداشت مرد بزرگی بدانجا قدم می‌گذارم، این خانه آخرین منزل دنیوی یکی از مشهور‌ترین چهره‌های روشنفکر مذهبی فقید ایران است که تا سال 76 محل زندگی خانواده دکتر شریعتی بود، البته خود او تنها دو سال در این خانه زندگی کرد، چرا که سال‌ها در زندان به سر برد.

این خانه از سال 76 توسط شهرداری خریده شد و به خانه‌موزه و مرکز فرهنگی تغییر کاربری داد در سال 82 توسط سازمان میراث فرهنگی در فهرست آثار ملی ثبت شد.

پا را که در حیاط این منزل می‌گذاری با ساختمانی دو طبقه روبه رو می‌شوی که روزگاری به دکتر علی شریعتی متعلق بود اما خودش معتقد بود این خانه، منزلی لوکس و اشرافی است! البته امروز به همان صورت و با کمترین تغییر باقی مانده است. در طبقه اول آن یک هال، آشپزخانه و اتاق پذیرایی قرار دارد و اتاق کار دکتر در طبقه دوم قرار داد که هنوز هم کتاب‌ها، میز تحریر، صندلی و سایر وسایلش در آنجا موجود است.

 

 بقیه گزارش را درادامه مطلب بخوانید...


  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۹۲

 

به گزارش شاهدان کویرمزینان  به نقل ازروابط عمومی مدیریت فرهنگی دانشگاه فردوسی مشهد  بزودی از تندیس دکتر علی شریعتی در دانشکده ادبیات و علوم انسانی رونمایی می شود.

بنابر این گزارش، طبق مصوبه اخیر شورای فرهنگی دانشکده ادبیات در راستای تجلیل از مفاخر علمی فرهنگی خود و نظر به اینکه این دانشکده مزین به اسم مرحوم دکتر علی شریعتی از استادان سابق خود می باشد تصمیم گرفته شد در صورت تایید شورای فرهنگی دانشگاه اقدامات لازم در خصوص نصب تندیس ایشان در دانشکده انجام شود.

این گزارش می افزاید: خوشبختانه اخیرا شورای فرهنگی دانشگاه با تایید موضوع به دانشکده ماموریت داده تا این مهم را به نحو احسن انجام رساند. بهمین منظور معاون فرهنگی دانشکده دوم آذر ماه 1392 همزمان با سالروز تولد دکتر علی شریعتی را برای اجرای این برنامه انتخاب کرده و در حال برنامه ریزی برای انجام مراسم باشکوه و در خور شان ایشان و دانشگاه می باشند.

  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۹۲

        جملات دکتر شریعتی درباره انسان ,www.jazzaab.ir

«علت اینکه جمعیت زیادی پای منبرش جمع می‌شوند چند چیز است، یکی اینکه کلمه دکتر جلو اسمش دارد که همین کلمه باعث جمع شدن عده‌ای از مردم می‌شود. دوم اینکه از طرفداران سرسخت دکتر علی شریعتی است، سوم اینکه در آخر منبرش ضمن دعا به روحانیون اظهار می‌کند خدایا مراجع ما را مخصوصا مرجع عالیقدرمان را در پناه قرآن حفظ کن که این جمله مرجع عالیقدرمان منظورش خمینی است و همه مستمعین این مطلب را می‌فهمند.» این گزارش مامور ساواک در روز ۱۸ مهر ۲۵۳۶ شاهنشاهی (۱۳۵۶) درباره سخنرانی یک روحانی در مسجد امام است که تقدیر چنین رقم خورد که این «روحانی» ۳۶ سال بعد از مجموع آرای ۳۶ میلیونی انتخابات ریاست جمهوری، ۱۸ میلیون رای کسب کند و هفتمین رئیس‌جمهور ایران شود. آن روحانی جوان چنانکه مامور ساواک نوشت از طرفداران دکتر علی شریعتی بود؛ آنکه شریعتی را «فردی خوش‌ فکر، خوش ‌بیان، خوش ‌قلم و دارای مطالعات وسیع» می‌داند.

 «تاریخ ایرانی» در سی و ششمین سالروز درگذشت دکتر شریعتی، نگاهی دارد به گوشه‌ای از خاطرات دکتر حسن روحانی، رئیس‌جمهور منتخب مردم ایران درباره کسی که به گفته او، «صاحب خدمات فراوانی نسبت به معرفی اسلام به نسل جوان است.»

 ***

 در اواخر سال ۱۳۴۸، آوازۀ دکتر علی شریعتی از حسینیۀ ارشاد فراتر رفته بود و در میان جوانان به ویژه دانشجویان سراسر کشور پیچیده بود. سخنرانی‌ها و درس‌های او در حسینیۀ ارشاد تاثیر فراوانی بر جوانان داشت و سبب جذب بسیاری از آنان به دین و مذهب شده بود. حسینیۀ ارشاد کانون تبلیغی بسیار خوبی بود که در اوایل کار آن، شهید مطهری فعالیت زیادی در آنجا داشت و روحانیون زیادی برای سخنرانی به آن مرکز دعوت می‌شدند. در سال ۱۳۴۸، یک بار که به حسینیه رفته بودم، دیدم آیت‌الله ناصر مکارم دربارۀ فلسفۀ حج سخنرانی دارد. در همان سال در یک نوبت دیگر که به حسینیۀ ارشاد رفتم، علامه مطهری سخنرانی داشت. ولی کم‌کم حسینیه به صورت پایگاه مرحوم شریعتی درآمد و سخنرانی روحانیون در آنجا به حداقل رسید. دکتر شریعتی برای سخنرانی‌های خود عناوین جذابی انتخاب می‌کرد و تحلیل نوینی دربارۀ مسایل اجتماعی – سیاسی اسلام و تشیع از دیدگاه جامعه‌شناسی ارائه می‌داد که در جذاب جوانان موثر بود.

 جریان حسینیۀ ارشاد و سخنرانی‌های مرحوم شریعتی از سال ۱۳۴۸ به بعد، در طرح فرهنگ و تاریخ اسلام با بیان جدید و طرح مسائل اجتماعی اسلام از دیدگاه‌های جدید، نشاطی را در میان نسل جوان و دانشجویان به وجود آورده بود. دکتر شریعتی با بیان جذاب و تعبیرات جدید و طرح مسائل اسلامی از زاویۀ جدید باعث شده بود که جوانان سخنرانی چند ساعتۀ او را با اشتیاق استماع کنند. کتاب‌های وی در دانشگاه در میان جوانان دست به دست می‌گشت؛ به گونه‌ای که گروه‌های طرفدار افکار مارکسیستی را به شدت نگران و دکان آنان را بسیار کم رونق کرده بود. این جریان را از یک دیدگاه می‌توان بسیار با اهمیت تلقی نمود، زیرا پس از سال ۱۳۴۳ که امام در ایران نبودند و میان رهبری نهضت و مردم تا حدودی فاصله افتاده بود، اگر جریان‌هایی مانند شریعتی نبودند، شاید نهضت در محیط دانشگاهی دچار نوعی رکود می‌شد. این جریان‌ها سبب شد که حرکت اسلامی با جوش و خروش بیشتری در جریان باشد و نیروهای جوان را بهتر جذب کند؛ لذا باید گفت جریان شریعتی، در نزدیکی بیشتر دانشگاه به انقلاب و گسترش جو مذهبی در آن بسیار موثر بود.

 نسبت به مرحوم شریعتی سخنان ضد و نقیضی وجود دارد؛ عده‌ای به او تا همکار ساواک تهمت زدند و عده‌ای هم او را تحریف‌کنندۀ حقایق دین و خطری برای اسلام و روحانیت و حتی او را وهابی معرفی کردند. عده‌ای هم او را ملجا نسل جوان و عامل اصلی حرکت نهضت اسلامی در اواخر دهۀ چهل و اوایل دهۀ پنجاه می‌دانند. واقعیت این است که نسبت به مرحوم شریعتی معمولا با افراط یا تفریط قضاوت می‌شود. شریعتی فردی خوش‌ فکر، خوش ‌بیان، خوش ‌قلم و دارای مطالعات وسیعی بود و نسبتا اطلاعات خوبی در مورد تاریخ اسلام و برخی احکام اسلامی داشت. کمبود اصلی شریعتی، نداشتن مطالعات عمیق اسلامی، عدم اطلاعات از علوم حوزوی و اندک بدبینی نسبت به روحانیت بود.

 در مسالۀ دکتر شریعتی، آنچه مایۀ تاسف بود، ایجاد نوعی دودستگی و اختلاف در میان مذهبی‌ها بود. بسیاری از جوانان، حامی و طرفدار و حتی شیفتۀ وی و عده‌ای از مردم متدین نیز مخالف و حتی دشمن او بودند. ساواک هم پشت پرده به این مسائل دامن می‌زد؛ چون چنین دعواها و اختلافاتی مردم را از دشمن اصلی غافل می‌کرد. امام(ره) پس از پیروزی انقلاب دربارۀ این‌گونه دعواها فرمودند: «شریعتی را پیش کشیدند، هی دامن بزن! از این‌رو تکفیر؛ از آن‌ور تمجید. هر دو طایفه غافل از اینکه کی دارد کلاه سرشان می‌گذارد! هر دو طایفه غافل. هر دو برای خدا، یعنی محرابی و منبری، و عرض می‌کنم، چیزی که اشکال می‌کرد می‌گفت که برای خدا دارد دین خدا از دست می‌رود! آن جوان چه و چه می‌گفت: نه باز هم او برای خدا، این ما را آشنا کرد به اسلام. هر دو کلاه سرتان رفته و آن‌ها نتیجه بردند و الان فکر این هستند.» (صحیفۀ امام(ره)، ج ۸، ص۵۳۴)

 حتی بین بزرگان هم در جلسات خصوصی که بحث می‌شد، اختلاف نظر بود. مثلا در دهۀ پنجاه، یک‌بار در مشهد خدمت آیت‌الله خامنه‌ای بودم، ایشان از برخی تالیفات شریعتی به ویژه کتاب «فاطمه، فاطمه است» خیلی تعریف می‌کرد و می‌فرمود وقتی این کتاب را خواندم، به منزل مرحوم محمدتقی شریعتی (پدر دکتر شریعتی) رفتم و به ایشان برای این کتاب دکتر شریعتی تبریک گفتم. در همین ایام از شهید مطهری انتقادات بسیار تندی نسبت به مرحوم شریعتی شنیدم. ایشان در ملاقات‌های مختلف، مطالبی دربارۀ شریعتی فرمودند که علاقه‌ای به بازگو کردن آن‌ها ندارم. در همان روزها شهید بهشتی نسبت به شریعتی قضاوت بینابینی داشت. بنابراین حتی بزرگان ما هم نسبت به مرحوم شریعتی نظر واحدی نداشتند. در سال ۱۳۵۲ که برای سخنرانی به گلپایگان رفته بودم، مرحوم آیت‌الله مشکینی که در آنجا تبعید بود، به مرحوم شریعتی خیلی اظهار علاقه می‌کرد و بسیاری از کتاب‌های ایشان را خوانده بود.

 در روز درگذشت شریعتی که من در آن ایام برای ایراد سخنرانی در اصفهان بودم و بسیاری از انقلابیون معروف شهر در آن جلسه شرکت می‌کردند (از جمله آیت‌الله طاهری، آقای پرورش، صلواتی، زهتاب و دیگران)، حدود نیم ساعت راجع به مرحوم شریعتی صحبت کردم و ضمن تجلیل از خدمات ایشان به برخی از مطالب وی و شیوۀ برخورد ایشان با بعضی از بزرگان اسلام انتقاد کردم. بعد از منبر، عده‌ای از آن سخنرانی خوشحال بودند و برخی مثل آیت‌الله طاهری معتقد بودند که حق شریعتی در این سخنرانی به طور کامل ادا نشده است. معمولا در این‌گونه موارد، یک قضاوت عادلانه و دقیق آسان نیست، ولی اتهاماتی از قبیل همکاری با ساواک نمی‌تواند نسبت به مرحوم شریعتی صحت داشته باشد. گرچه نوشتن مقالاتی پیرامون مارکسیسم از طرف ایشان و چاپ آن در روزنامه‌های کثیرالانتشار آن زمان و یا عدم سختگیری ساواک نسبت به ایشان بعد از دستگیری شایعاتی را به وجود آورده بود. شریعتی در یک کلام، صاحب خدمات فراوانی نسبت به معرفی اسلام به نسل جوان است و در عین حال، مواضع و مطالب ایشان از برخی اشکالات نیز مبرا نمی‌باشد.

منبع : منتخب نیوز

  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۹۲

ششمین نشست تفکر از نمای نزدیک با عنوان «شریعتی و ادبیات» با سخنرانی مصطفی مستور و دکتر سوسن شریعتی در خانه ـ موزه دکتر علی  شریعتی برگزار ‌شد.
به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ این برنامه همزمان با سی و ششمین سالگرد درگذشت دکتر شریعتی و در ادامه سلسله نشستهای تفکر از نمای نزدیک، با حضور جمع کثیری از علاقمندان به شریعتی در خانه موزه دکتر شریعتی برگزار شد و در آن مصطفی مستور، نویسنده و محمد زمانی، روزنامه نگار به بررسی آرا و اندیشه های دکتر علی شریعتی و نگاه او به ادبیات پرداختند.
پخش فیلم مستند خانه موزه دکتر شریعتی همراه با نمایشگاهی از آخرین آثار دکتر شریعتی که با نامهای مستعار وی چون علی خراسانی و علی سربداری نگاشته شده است از دیگر برنامه های این نشست بود

جمعی از مزینانی های مقیم تهران به همراه اعضاء فرهنگی شاهدان کویرمزینان و شهروندانی از مزینان که برای حضور در مراسم سی و ششمین سالگرد دکتر علی شریعتی به تهران آمده بودند در این مراسم شرکت کردند و با خانم دکتر سوسن شریعتی به گفتگو پرداختند



  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۹۲


  مردی که جملاتش زینت‌بخش سطرهای کتاب‌ها شد مرحوم دکتر شریعتی


36 سال از درگذشت دکتر علی شریعتی، نویسنده آثاری مانند «فاطمه، ‌فاطمه است»و ‌«گفت‌وگوهای تنهایی» می‌گذرد اما همچنان سوال آن است چه عاملی گفتار او را ماندگار کرد. دکتر محمدامین قانعی‌راد،‌ رییس انجمن جامعه‌شناس ایران، در این باره حرف‌هایی خواندنی دارد.-
به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)_36 سال از زمان هجرت نویسنده آثاری مانند «فاطمه،‌فاطمه است»،‌«میعاد با ابراهیم» و «گفت‌وگوی های تنهایی» می‌گذرد. با وجود این، گویی نوشته‌های دکتر علی شریعتی،‌ همچنان بعد از گذشت سال‌ها‌ در میان بسیاری از مردم جایگاه خود را حفظ کرده است. برخی معتقدند زبان و بیان متفاوت او سبب ‌شد که اقشار مختلف جامعه اعم از تحصیل‌کرده و عامه مردم،‌ به نوشته‌هایش علاقه‌مند باشند. 

فارغ از این دیدگاه،‌ شاید جنبه جامعه‌شناختی شریعتی،‌ نگرش او به مقوله تمدن و فرهنگ، و به زعم برخی چندفرهنگ‌گرا بودن این اندیشمند باعث شد که شریعتی بماند و چنان ماندگار بماند که جملاتش همواره زینت‌بخش سطرهای کتاب‌ها شود. 

در واقع، از دریچه نگاه تاریخی،‌ دکتر شریعتی در شرایطی می‌زیست که جنگ به مفهوم کلاسیک فیزیکی و به مفهوم جنگ سرد در اقصا نقاط گیتی سایه افکنده بود ‌و در چنین اوضاعی بیان اندیشه‌های متناسب با فرهنگ اسلامی و ایرانی مقوله‌ای بود که حقیقتا نیاز به کار عمیق داشت؛ به ویژه در چنان وضعیتی که فوج فوج اندیشه وارداتی غرب،‌ افکار جوانان مملکت را به بازی گرفته بود. ‌شریعتی در چنین کارزاری با سلاح قلم توانست بسیاری را بیدار کند. 

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) به مناسبت 29 خردادماه، ‌سالروز درگذشت دکتر علی شریعتی، گفت‌گویی را با دکتر محمدامین قانعی‌راد،‌ رییس انجمن جامعه‌شناس ایران ‌انجام داده است که حاصل آن از نظرتان می‌گذرد.

جناب دکتر قانعی‌راد!‌ شریعتی را اگر نگوییم همه جامعه، ‌بلکه اکثریت مردم ما می‌شناسند ‌اما بسیاری با توجه به تنوع کارهای شریعتی،‌ این سوال را دارند که اساسا هدف او چه بود و به دنبال پی‌ریزی چه اندیشه‌ای بود؟ 

‌به نظر من، ‌دکتر شریعتی دنبال توسعه و تحول اجتماعی از طریق طرح اندیشه‌هایی برای شکل دادن به تمدنی بود که با فکر و فرهنگ ایرانی در تعامل و پیوند باشد. او معتقد بود آن‌چه  از تمدن با آن رو‌به‌روییم، در واقع سطح بیرونی آن است و مقصود او از این سطح همان تجدد بود. شریعتی درباره آن‌چه به‌عنوان تجدد در آن زمان شکل گرفته بود، چنین نظری داشت که عده‌ای قالب‌هایی را از دیگران گرفته‌اند، بدون آن‌که روی فرهنگ آن قالب‌ها کار کنند و اصلا بدانند که فرهنگ آن چیست. به زعم شریعتی فرهنگ گرفتنی نیست، بلکه ساختنی است؛‌ یعنی ما نمی‌توانیم صورت‌هایی را از دیگر فرهنگ‌ها بگیریم، بدون این که محتوا و وجه اصلی آن را خودمان بسازیم. 

در این زمینه، مثالی می زنم تا مفهوم مشخص‌تر شود. در حوزه علم ممکن است تعداد زیادی کتاب‌های علمی را از خارج وارد کنیم و آخرین مقالات را هم جمع‌آوری کنیم اما این اقدامات علم نمی‌شود و ارایه علم در واقع، همان روحیه علمی است.
درادامه این مصاحبه را بخوانید...

  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۹۲

همایش شریعتی ، انتظار مذهب اعتراض ویژه گرامیداشت سی و ششمین سالگرد فرزند شایسته کویر  دکتر علی شریعتی مزینانی در زادگاهش مزینان برگزار شد

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ در این همایش که با حضور اساتید دانشگاهی و دانشجویان خراسان رضوی و جمعی از دوستداران دکتر علی شریعتی از شهرستان های  مشهد مقدس، اسفراین ، نیشابور و سبزوار و همچنین مردم مومن و معتقد مزینانی برگزار شد دکتر رحیمی استاد دانشگاه ، دکتر حامد احمدی پژوهشگر ، فرماندار اسبق شهرستان سبزوار دکتر گندمی و دبیر جانباز محمد مزینانی  با موضوعیت انتظار سخنرانی کردند. همچنین در ادامه  بیانیه ای توسط یکی از دانشجویان قرائت گردید

از برنامه های  جنبی این همایش برپایی نمایشگاه عکس و  کتاب با محوریت آثار دکتر علی شریعتی مزینانی بود که مورد استقبال شرکت کنندگان در همایش قرار گرفت .

علی رغم دعوت از رسانه های مکتوب کشوری بازهم همانند سنوات گذشته این همایش در سکوت کامل رسانه ای برگزار شد و حتی سایتها و پایگاه های اطلاع رسانی شهرستان سبزوار نیز هیچ گونه خبری از این همایش منتشر نکردند.


  • علی مزینانی
۳۰
خرداد
۹۲


مراد شریعتی از روشنفکر مسئول، کسی‎است که نسبت به وضع انسانی در زمان تاریخی و مکان اجتماعی خود آگاهی دارد و نسبت به آن احساس تکلیف می‌کند.
شریعتی و روشنفکری دینی انقلابی قبل از انقلاب، حتما باید نقد شود؛ اما نباید سوء تفاهم شده و اشتباه گرفته شود با گفتمان‎هایی که به نام روشنفکری دینی در یکی دو دهه اخیر در کشورهای اسلامی مطرح شد، گفتمان‎هایی که درست برای مهار کردن جریانی به‎وجود آمدند که امثال شریعتی قبل از انقلاب می‎خواستند آن جریان به راه بیفتد و خود نیز جزو سازندگان آن جریان بودند.
به جهت این‎که نسل شما این اسم ها را زیاد شنیده و اطلاعاتی در مورد آن ها ندارد، گاهی واقعا افراد را خلاف آن‎چه که بودند، برای‎تان معرفی می‎کنند و متأسفانه شما بعضا این‎ها را می‎پذیرید. اما برای بازخوانی دیدگاه‎های مرحوم دکتر علی شریعتی، در باب روشنفکری و ایدئولوژی و آسیب شناسی روشنفکری، سئوالاتی را مطرح می‎کنیم و پاسخ‎های‎شان را از نگاه دکتر شریعتی خواهیم گفت تا از این رهگذر به درک بهتر گفتمان‎ها نائل شویم.

آیا در گفتمان دکتر شریعتی روشنفکر مساوی بود با دانشمند یا فیلسوف یا انتلکتوئل و افراد آکادمیک؟

درآن زمان در افکار عمومی این تصور وجود داشت که روشنفکر یعنی فردی که تحصیلات دانشگاهی دارد و البته به غرب رفته و برگشته! اما مرحوم شریعتی این هسته از تعریف روشنفکر را مورد حمله قرار داد و روشنفکر را این‎گونه تعریف کرد: روشنفکر کسی است که بین فکر و عمل پل می‎زند و مساوی با تحصیل‎کرده و آکادمیسین هم نیست؛ چه بسا روشنفکری که غیردانشگاهی است و یا دانشگاهیانی که غیر روشنفکرند،که اتفاقا اکثر دانشگاهیان غیر روشنفکراند.

مراد شریعتی از روشنفکر مسئول، کسی‎ست که نسبت به وضع انسانی در زمان تاریخی و مکان اجتماعی خودآگاهی دارد و لذا نسبت به آن احساس مسئولیت می‎کند. در مراحل ابتدایی این روشنفکر مسئول، اگر تحصیل‎کرده هم باشد، چه بهتر؛ ولی در مراحل اصلی انقلاب اکثر تحصیل‎کرده‎های رسمی (انتلکتوئل‎ها) خیلی کارایی نداشتند. ایشان استدلال می‎کردند که رهبران اغلب جنبش‎های مترقی و جوشان در دنیا، جنبش‎های ضداستعماری و آزادی‎بخش، روشنفکران انقلابی و غیرآکادمیک بودند. و البته باید هم این‎گونه باشد، به‎دلیل این‎که تقریبا هیچ‎کدام از رهبران انقلاب‎های بزرگ در آفریقا، آمریکای لاتین و آسیا، تحصیل‎کرده‎های رسمی دانشگاهی نبودند؛ زیرا روشنفکرانی که مورد نظرند و می‎توانند توده‎ها را برآشوبند و مسیر تاریخ را تغییر بدهند، دانشمندان رسمی نیستند، وارثان گالیله و کوپرلیک و ارسطو نیستند، بلکه کسانی بوده‎اند که به‎دنبال الگوهای پیامبران و رهبران بزرگ تاریخ‎ساز و مردمی بوده‎اند و این خود از آن‎روست که تیپ‎های رسمی معمولا حرف‎های تازه ندارند و نمی‎توانند انرژی تازه‎ای در وجدان جامعه جاری کنند، اینان همان چیزهایی که خوانده‎اند، همانند درس پس می‎دهند! اغلب دانشگاهیان تابع دکترین ترجمه‎ای غرب هستند و آن دکترین اصلا تولید نشده برای دگرگون کردن جهان، بلکه تولید شده برای حفظ وضع موجود جهان؛ به‎خصوص در عرصه علوم اجتماعی و انسانی و این یعنی می‎خواهند سلطه سرمایه‎داری غرب را حفظ کنند.

در دیدگاه ما روشنفکر در واقع شخصیتی‎ست انقلابی، آگاه و متعهد در برابر سرنوشت جامعه، تلاش‎گر در جهت تغییر ایدئولوژیک وضعیت جهان و نقشه این تغییر و اصلاح انقلابی، ایدئولوژی است.

رسانه‎های غرب در جنگ سرد، برای سرکوب جنبش‎های ضداستعماری حتی قبل از انقلاب ما، ادبیاتی را در دهه شصت ساختند و تا به الان هم ادامه داده‎اند که بر مبنای آن ایدئولوژی عبارت است از: دگماتیسم و جزمیت. و یا ایدئولوژی چیزی نیست جز: نفی عقلانیت، نفی آزادی و نفی علیت.

اما تفسیر دکتر علی شریعتی از ایدئولوژی: ایدئولوژی انقلابی، آن جهان بینی حرکت آفرین است که شامل توزیع حرف‎ها، باورها، آرمان‎ها و مشی عقیدتی است، برای آگاهی بخشیدن به حرکت اجتماعی، روش شخصی برای زندگی، شکل ایده‎آل برای شخصیت انسان، مسئولیت‎پذیری برپایه آزادی، آگاهی و فداکاری. بنابراین مذهب به عنوان ایدئولوژی انقلاب عقیده‎ای بود که آگاهانه براساس نیازهای عینی برای میل به ایده‎آل‎ها انتخاب می‎شود. مذهب مقداری عقاید موروثی، احساسات تلقینی و رفتار ناخودآگاه نیست، بلکه تکنیک چگونه زیستن و چگونه ساختن جامعه است.

سوال دیگر آن است که آیا آرمان‎گرایی، خیال‎پردازی است؟

یکی از محور‎هایی که تحت عنوان نواندیشی دینی از غرب آمده، این است که هدف توسعه است و روش نیز دموکراسی است، آن‎هم بدون هیچ قید و شرط ایدئولوژیک. و این‎که آیین باید آیین واقع‎گرایانه باشد. واقع‎گرایانه به این معنا که ایدئولوگ‎ها ایده‎آلیست و غیرواقع‎بین هستند .

این حرف به این دلیل در غرب زده شد که انقلابیون جهان متهم شوند به این‎که یک مشت احمقند و ایدئولوگ‎ها‎ی‎شان نز یک مشت خرافی‎اند، واقعیت را درست نمی‎بینند و می‎خواهند روی زمین بهشت درست کنند، اما جهنم درست می‎کنند.

اما گفتمانی که روشنفکری دینی متعلق به انقلاب مطرح می‎کرد، درست در نقطه مقابل این بود و بیان می‎داشت که ما در هدف، ایده‎آلیست باشیم و در روش، رئالیست. یعنی در هدف، مطلق‎گرا باشیم، اما در روش باید به ممکن بودن آن در شرایط کنونی نیز اندیشید. پس می‎توان نتیجه گرفت که در روش باید واقع‎بین بود، نه واقع‎گرا.

واقع‎گرا یعنی توجیه‎گر وضع موجود. و واقع‎گرایی یعنی واقعیت هر وقت هرچه هست بپذیر. آرمان‎گرا حتما واقع‎گرا نیست، اما واقع‎بین می‎تواند باشد. بنابراین اشکالی ندارد که ما شعارهایی انتخاب کنیم، بلکه لازم است شعارهایی انتخاب شوند که درست باشند؛ حتی لازم نیست که همین الان بالفعل به دست من ممکن باشد و اجرا شود، ولی هدف باید درست باشد چون باید مسیر و جهت درست باشند.

پس آیا آرمان‎گرایی خیال‎پردازی‎ست؟ آیا مدینه فاضله و جامعه ایده‎آل و موعود، نوعی اتوپیاسازی و رؤیابینی و یا خواب‎گردی دسته جمعی است؟

مرحوم شریعتی می‎گفت انسان آرمان‎گرا و جنبش آرمان‎گرا به یک معنا ایده‎آلیستی‎ست ، بله به معنای درست کلمه ایده‎آلیستی‎ست چون ایده دارد. کسی که ایده دارد، به یک معنا ایده‎آلیست است، اما نه ایده‎آلیست به معنای ذهن‎گرا و خیال باف بلکه به معنای آرمان‎گرا .
کسی که آرمان دارد، تسلیم واقعیت‎های نادرست نمی‎شود و همواره به یک جامعه‎برین و ‎برتر فکر می‎کند. بنابراین اتوپیا ذاتا موضوع بدی نیست. لازمه آرمان‎خواهی، داشتن مدینه فاضله است، ولو این‎که الان برای من بالفعل قابل دسترس نباشد، ولی جهت مرا مشخص می‎کند و به من انگیزه و نیروی حرکت می‎دهد. ما در هدف، مطلق و در باب وسیله، نسبی هستیم‎. چراکه ما بشریم و در مورد میزان تحقق هدف مجبوریم نسبی عمل کنیم، چون ما خودمان موجودات نسبی هستیم. اما این موجود نسبی باید به تکیه گاه مطلق تکیه کند و نگاهش به یک افق مطلق باشد تا همین موجود نسبی در حد توان خودش به سمت آن مطلق حرکت کند و نزدیک شود. یعنی به جامعه برین بیاندیشید تا به جامعه برتر دست یابید.
هدف این مبنا، که اندیشیدن به جامعه عدل جهانی است، یک اتوپیای ذهنی و خیالی محض نیست؛ بلکه هدفی درست و ممکن، اما بسیار مشکل است و آ« چیزی نیست جز تشکیل یک امت انسانی برادروار جهانی، با جهت‎گیری تکاملی توحیدی و نفی همه اشرافیت‎ها و تبعیض‎ها و تعقیب اهداف بهشتی روی زمین، نه تشکیل بهشت روی زمین که ممکن نسیت.
اگر فلسفه‎ای برای زندگی‎داری، هدفی برای مبارزه‎داری و این هدف نهایی، هدف جامعه را ترسیم می‎کند .
منبع : سبزوار ما

  • علی مزینانی
۲۹
خرداد
۹۲

عکس های دکتر علی شریعتی به مناسبت شهادت ایشانعکس های دکتر علی شریعتی به مناسبت شهادت ایشان

عکس های دکتر علی شریعتی به مناسبت شهادت ایشانعکس های دکتر علی شریعتی به مناسبت شهادت ایشانعکس های دکتر علی شریعتی به مناسبت شهادت ایشانعکس های دکتر علی شریعتی به مناسبت شهادت ایشان

عکس های دکتر علی شریعتی به مناسبت شهادت ایشانعکس های دکتر علی شریعتی به مناسبت شهادت ایشان

تشییع جنازه  دکتر شریعتیwww.ebhamlinks.com | عکسهای تشییع جنازه دکتر علی شریعتی

  • علی مزینانی
۲۹
خرداد
۹۲
بیست ونهم خرداد سالروز درگذشت شهادت گونه فرزند شایسته کویر مزینان دکتر علی شریعتی مزینانی  گرامی باد


سال شمار زندگی دکتر علی شریعتی مزینانی:

۱۳۱۲
تولد ۳ آذر ماه مزینان

۱۳۱۹
ورود به دبستان «ابن یمین»

۱۳۲۵
ورود به دبیرستان «فردوسی مشهد»

۱۳۲۷
عضویت در کانون نشر حقایق اسلامی

۱۳۲۹
ورود به دانش سرای مقدماتی مشهد

۱۳۳۱
اشتغال در اداره ی فرهنگ به عنوان آموزگار
شرکت در تظاهرات خیابانی علیه حکومت موقت قوام السلطنه ‌و دستگیری کوتاه
اتمام دوره دانش سرا. بنیانگذاری ‌انجمن اسلامی دانش آموزان

۱۳۳۲
عضویت در نهضت مقاومت ملی

۱۳۳۳
گرفتن دیپلم کامل ادبی

۱۳۳۵
ورود به دانشکده ادبیات مشهد و ترجمه کتاب ابوذر ‌غفاری

۱۳۳۶
دستگیری به همراه ۱۶‌ نفر از اعضاء نهضت مقاومت

۱۳۳۷
فارغ التحصیلی از دانشکده ادبیات با رتبه اول

۱۳۳۸
اعزام به فرانسه با بورس دولتی

۱۳۴۰
همکاری با کنفدراسیون‌ دانشجویان ‌ایرانی، جبهه ملی، نشریه‌ ایران ‌آزاد

۱۳۴۲
اتمام تحصیلات ‌و ‌اخذ مدرک ‌دکترا در رشته تاریخ و گذراندن کلاس‌های جامعه‌شناسی

۱۳۴۳
بازگشت به ایران و دستگیری در مرز

۱۳۴۵
استادیاری تاریخ در دانشگاه مشهد

۱۳۴۷
آغاز سخنرانی‌ها در حسینیه ارشاد

۱۳۵۱
تعطیلی حسینیه ارشاد و ممنوعیت سخنرانی

۱۳۵۲
دستگیری و ۱۸ ماه زندان انفرادی

۱۳۵۴
خانه نشینی و آغاز زندگی سخت در تهران و مشهد

۱۳۵۶
♦ سفر به مزینان ، هجرت به اروپا و شهادت.


مجموعه آثار

- با مخاطب‌های آشنا
- خود سازی انقلابی
- ابوذر
- ما و اقبال
- تحلیلی از مناسک حج
- شیعه
- نیایش
- تشیع علوی و تشیع صفوی
- تاریخ تمدن (جلد۱-۲)
- هبوط در کویر
- حسین وارث آدم
- چه باید کرد ؟
- زن
- مذهب، علیه مذهب
- جهان‌بینی و ایدئولوژی
- انسان
- انسان بی خود
- علی
- روش شناخت اسلام
- میعاد با ابراهیم
- اسلام شناسی
- ویژگی‌های قرون جدید
- هنر
- گفتگوهای تنهایی
- نامه‌ها
- آثار گوناگون (دو بخش)
- بازگشت به خویش، بازگشت به کدام خویش
- باز شناسی هویت ایرانی ـ اسلامی
- جهت گیری‌های طبقاتی در اسلام
- درس‌های حسینیه ارشاد (۳جلد)



  • علی مزینانی
۲۹
خرداد
۹۲
خبرگزاری فارس: بازخوانی مصاحبه رهبر معظم انقلاب درباره مرحوم شریعتی

شریعتی عمیقاً مؤمن و معتقد به رسالت روحانیت بود
رهبر معظم انقلاب در مصاحبه‌ای با روزنامه کیهان که در پنجمین سال درگذشت مرحوم شریعتی انجام شده است، می‌فرماید: به‌خلاف آنچه گفته می‌شود، شریعتی نه فقط ضد روحانی نبود، بلکه عمیقاً مؤمن و معتقد به رسالت روحانیت بود، او می‌گفت که روحانیت یک ضرورت است.


به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از  خبرگزاری فارس، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، در پنجمین سال درگذشت علی شریعتی، در مصاحبه با روزنامه کیهان به بررسی آرا و اندیشه‌های شریعتی و ابعاد شخصیتی وی پرداختند. این مصاحبه در 30 خرداد 1360 انجام شده است.
 * با توجه به اینکه شما با دکتر شریعتی سابقه صمیمیت دوستی داشتید و با او از نزدیک آشنا بودید، آیا تمایل دارید درمورد چهره و شخصیت او با ما مصاحبه کنید؟
ـ بله من حرفی ندارم که درباره شخصیت شریعتی و معرفی شخصی از جوانب این انسانی که برای مدت‌های مدیدی مرکز و محور گفت‌وگوها و قال‌وقیل‌های زیادی بوده، آشنایی‌های خودم را تا حدودی که در این فرصت می‌گنجد، بیان کنم. به نظر من شریعتی به‌خلاف آنچه که همگان تصور می‌کنند، چهره‌ای همچنان مظلوم است و این به‌دلیل طرفداران و مخالفان اوست؛ یعنی از شگفتی‌های زمان و شاید از شگفتی‌های شریعتی این است که هم طرفداران و هم مخالفانش نوعی هم‌دستی با هم کرده‌اند تا این انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگهدارند و این ظلمی به اوست. مخالفان او به اشتباهات دکتر شریعتی تمسّک می‌کنند و این موجب می‌شود که نقاط مثبتی که در او بود را نبینند. بی‌گمان شریعتی اشتباهاتی داشت و من هرگز ادعا نمی‌کنم که این اشتباهات کوچک بود؛ اما ادعا می‌کنم که در کنار آنچه ما اشتباهات شریعتی می‌توانیم نام گذاریم، چهره شریعتی از برجستگی‌ها و زیبایی‌هایی هم برخوردار بود. پس ظلم است اگر به خاطر اشتباهات او برجستگی‌هایش را نبینیم. من فراموش نمی‌کنم که در اوج مبارزات که می‌توان گفت که مراحل پایانی قال و قیل‌های مربوط به شریعتی محسوب می‌شد، امام ضمن صحبتی بدون اینکه نام از کسی ببرند، اشاره‌ای کردند به وضع شریعتی و مخالفت‌هایی که در اطراف او هست. نوار این سخن همان وقت از نجف آمد و در فرونشاندن آتش اختلافات مؤثر بود. در آنجا امام بدون اینکه اسم شریعتی را بیاورند، اینجور بیان کرده بودند: (چیزی نزدیک به این مضمون) به‌خاطر چهار تا اشتباه در کتاب‌هایش بکوبیم، این صحیح نیست. این دقیقاً نشان می‌داد موضع درست را مقابل هر شخصیتی و نه تنها شخصیت دکتر شریعتی، ممکن بود او اشتباهاتی بعضاً در مسائل اصولی و بنیانی تفکر اسلامی داشته باشد؛ مثل توحید، یا نبوت یا مسائل دیگر؛ اما این نباید موجب می‌شد که ما شریعتی را با همین نقاط منفی فقط بشناسیم. در او محسّنات فراوانی هم وجود داشت که البته مجال نیست که الآن من این محسّنات را بگویم، برای اینکه در دو مصاحبه دیگر درباره برجستگی‌های دکتر مطالبی گفته‌ام. این درباره مخالفان. اما ظلم طرفداران شریعتی به او کمتر از ظلم مخالفانش نبود، بلکه حتی کوبنده‌تر و شدیدتر هم بود. طرفداران او به‌جای اینکه نقاط مثبت شریعتی را مطرح کنند و آنها را تبیین کنند، در مقابل مخالفان صف‌آرایی‌هایی کردند و در اظهاراتی نسبت به شریعتی، سعی کردند او را یک موجود مطلق جلوه دهند. سعی کردند حتی کوچکترین اشتباهاتی را از او نپذیرند. یعنی سعی کردند اختلافی را که با روحانیون یا با متفکران بنیانی و فلسفی اسلام دارند، در پوشش حمایت و دفاع از شریعتی بیان کنند. در حقیقت شریعتی را سنگری کردند برای کوبیدن روحانیت یا کلا متفکران اندیشه بنیانی و فلسفی اسلام. خود این منش و موضع گیری کافی است که عکس‌العمل‌ها را مقابل شریعتی تندتر و شدیدتر و مخالفان او را در مخالفت حریص‌تر کند. بنابراین، من امروز می‌بینم کسانی که به نام شریعتی و به‌عنوان دفاع از او درباره شریعتی حرف می‌زنند، کمک می‌کنند تا شریعتی را هرچه بیشتر منزوی کنند. متأسفانه به نام رساندن اندیشه‌های او یا به نام نشر آثار او یا به عنوان پیگیری خط و راه او ،فجایعی در کشور صورت می‌گیرد. فراموش نکرده‌ایم که یک مشت قاتل و تروریست به نام «فرقان‌ها» خودشان را دنباله‌روی خط شریعتی می‌دانستند. آیا شریعتی به‌راستی کسی بود که طرفدار ترور شخصیتی مثل شهید مطهری باشد؟ او که خودش را همواره علاقه‌مند به مرحوم مطهری و بلکه مرید او معرفی می‌کرد. من خودم از او این مطلب را شنیده‌ام. در یک سطح دیگر، کسانی که امروز در جنبه‌های سیاسی و مقابل یک قشری یا جریانی قرار گرفته‌اند، خودشان را به شریعتی منتسب می‌کنند از آن جمله هستند بعضی افراد خانواده شریعتی. این‌ها در حقیقت از نام و از عنوان و از آبروی قیمتی شریعتی دارند سوءاستفاده می‌کنند برای مقاصد سیاسی و این طرفداری و جانبداری است که یقیناً ضربه‌اش به شخصیت شریعتی کمتر از ضربه مخالفان شریعتی نیست. مخالفان را می‌شود با تبیین و توضیح روشن کرد. می‌شود با بیان برجستگی‌های شریعتی، آنها را متقاعد کرد و اگر در میان مخالفان معاندی وجود دارد او را منزوی کرد. اما این‌گونه موافقان را به هیچ وسیله‌ای نمی‌شود از جان شریعتی و از سر شریعتی دور کرد؛ بنابراین من معتقدم چهره شریعتی در میان این موافقان و این مخالفان چهره مظلومی است و اگر من بتوانم در این باره یک رفع ظلمی بکنم، به مقتضای دوستی و برادری دیرینی که با او داشتم، حتما ابایی ندارم


  • علی مزینانی
۲۹
خرداد
۹۲

به گزارش به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از سرویس فرهنگی مشرق؛ «از شگفتی‌های زمان و شاید از شگفتی‌های شریعتی این است که هم طرفداران و هم مخالفانش نوعی هم‌دستی با هم کرده‌اند تا این انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگه‌دارند.» این سخنان آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب درواقع اعتراضی است به آنچه که از سوی دو طیف موافقان و مخالفان علی شریعتی نسبت به او روا داشته می شود و سعی می‌شود تا او را آن طور که می‌خواهند و نه آن چنان که بود معرفی کنند.

در آستانه 29 خردادماه سالروز درگذشت مرحوم شریعتی، بازخوانی سخنان رهبر انقلاب که شریعتی را از دوران پیش از سفر به فرانسه می‌شناخته‌اند، بهترین منبع و ماخذ برای شناخت شخصیت علمی مرحوم شریعتی از منظر رهبر انقلاب است. در زیر متن کامل  یک سخنرانی ایشان در موضوع شریعتی بدون افزوده و تلخیص و بی‌هیچ توضیحی منتشر می‌شود.

متن کامل بیانات حضرت آیت‌الله العظمی امام خامنه‌ای در سومین سالگرد دکتر علی شریعتی مزینانی 

این سخنرانی رهبر معظم انقلاب در اولین مراسم سالگرد وفات دکتر علی شریعتی پس از انقلاب ایراد شده است که در سومین سال فوت وی، در مسجد اعظم قم برگزار شده است. این سخنرانی با عنوان «شریعتی بارها به من می‌گفت مرید مطهری است» در تاریخ 4 تیرماه 1359 در روزنامه جمهوری اسلامی منتشر شده است:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

از شما برادران طلبه به خصوص مخلصانه و برادرانه می‌گویم بیایید به گل و میوه بنشینید، ای نهال‌های انقلاب فرهنگی، ای فرزندان راستین انقلاب اسلامی و همان‌طوری‌که از برادرامان دکتر نقل کردید، ای چشمان همیشه‌ بیدار، ای روشنفکران همیشه‌ آزاد، یقینأ شما برادران و خواهران عزیز و گردانندگان این مجلس عظیم و مهم که یادبود سالگرد فقدان شریعتی عزیز در قلب حوزه‌های علمیه تشییع است که مرا به خصوص برای گویندگی این مجلس خواستید، لابد به خاطر این بوده که می‌دانستید، سوابق دوستی و برادری و الفت و انس میان ما را و حقیقت هم همین است. در سال 50 یا 51 آن وقتی که احساسات ضدشریعتی‌گران در اوج تخاصم بود و اینجا و آنجا و بحث‌ها و قلم‌زدن‌های بی‌ثمر و احیانأ زیان‌بخش و گفتن و شنیدن‌های بی‌فرجام پایان‌ناپذیر وقت عزیز جامعه و ما و انقلاب ما را می‌گرفت جوان طلبه‌ای در مدرسه فیضیه قم و یا ظاهرأ در صحن آمد پیش من گفت من از قم با شوق و علاقه‌ی وافری برای شرکت در کلاس اسلام‌شناسی حسنیه ارشاد هر هفته به تهران می‌روم و این هفته هم رفته بودم و شریعتی را استاد خود می‌دانم.

شریعتی حقیقت‌پذیر و منصف بود

اما رفتم آن‌جا در ضمن بیانات دکتر جمله‌ای گفته شد در راجع به روحانیون من احساس ناراحتی و شرم کردم و خجالت کشیدم اهانت بود و گله کرد که چرا این استاد عزیزی که ما به او علاقه داریم گاهی در حرف‌ها تعبیرات نیش‌داری بکار ببرند. من عیناً این مطلب را به مرحوم دکتر گفتم. از خصوصیات دکتر شریعتی حقیقت‌پذیری بود، برخلاف آنچه که گفته‌اند و نوشته‌اند حرف را گوش می‌کرد و اگر درست می‌یافت می‌پذیرفت و اگر کسی به خط فکری این متفکر عزیز در میانه سالهای 46 و 47 تا 52 نگاه کند، به روشنی این تغییر جهت را در چند بخش می‌بیند. دائمأ رو به بهتر شدن و تکامل‌یابی و رفع‌ عیب حرکت می‌کرد. از این گله و شکایت برادرانه ناراحت شد و گفت جبران خواهم کرد و چند سخنرانی پرشور و تغییرات واقع‌بینانه درباره حوزه‌های علمیه و روحانیت و بخصوص طلاب گوشه‌ای از این جبران بود.

در آن دیدار راجع به حوزه علمیه و طلاب تغییرات یادم نیست نقل نمی‌کنم، اما نشان می‌داد که این ذهن بیدار و این چشم نافذ دقیقأ موضع حوزه‌های علمیه و طلاب جوان را دریافت کلی جامعه ایران و انقلاب ایران احساس و لمس می‌کند. چیزی که نه قبل از او و نه متأسفانه بعد از او مدعیان پرچمداری روشنفکری نیمه اسلامی آنرا از بن دندان درک نکردند، او می‌فهمید و درک می‌کرد و راستی امروز جایش خالی است.

روشنفکری در ایران قهر کرده با دین به دنیا آمد

خط روشنفکری در ایران از حدود مشروطه شروع شد چون نمی‌خواهم تاریخچه روشنفکران را بگویم، کاری به اندکی قبل و اندکی بعد ندارم، این یک خط است آشنایی با فرهنگ بیگانه و فرهنگ غربی آشنایی با محصولات اندیشه انسان‌هایی در ماوراء این مرزها، اینها میزات خط روشنفکری میرزا ملکم خانم و افرادی از این قبیل نمونه‌هایی از این جهت‌گیری و این جریان بودند. اندکی از فرهنگ بسته داخل ایران چشم‌هایشان افق‌های دورتری را دیده بود و آن‌ها در اینجا بازگو می‌کردند، مردمانی از لحاظ هوش و درک از سطح متوسط مردم بالاتر و از لحاظ مطالعات متوجه به فرهنگ و اندیشه‌نویسی که از آن‌سوی مرزها برای ما به ارمغان می‌آمد، اینها روشنفکرها بودند. اما روشنفکری از آغاز ولادتش در ایران قهر کرده با مذهب بدنیا آمد و این یک چیز تقلیدی‌بود، چون اروپایی که آنها جریان روشنفکری را از آن تغذیه شده بودند و به عاریت گرفته بودند با مذهب قهر بود و حق داشت مذهب در اروپا یک حرکت ضدعلم، یک حرکت ضدروشن‌بینی و روشنفکری و روشن‌یابی، شما نگاه کنید در نوشته‌جات محققین روشنفکر دور و بر مشروطیت امثال تقی‌زاده‌ها و غیره، اینها که سوابق مذهبی و اسلامی هم داشتند شرط لازم و اصلی روشنفکر را روی‌گردانی از مذهب می‌دانستند. در ایران آن‌طور شد. کار به جایی رسید که روشنفکر یعنی لا مذهب- یعنی ضدمذهب، یعنی بی‌خبر از حقایق مذهب. داستان آن منجم را تداعی می‌کرد. ماجرای روشنفکران ایران در گذشته‌ها که سعدی نقل می‌کرد زیر پایش حفره‌ای بود آنرا ندید و افتاد توی چاه و سعدی می‌گوید تو که داری هفت آسمان را رصد می‌کنی، چرا جلوی پایت را نمی‌بینی، اینها دنبال زوایای فرهنگ از یونان به ارث مانده فرانسوی و اروپایی کندوکاو می‌کردند و می‌گشتند. اما به فکر آثار فرهنگی اسلامی نمی‌افتادند. آنچه را که امروز حجم عظیمی از مایه‌های روشنفکری اسلامی را تشکیل می‌دهد و در بطن اسلام بوده و در داخل این مرزها بوده و در کتاب‌ها و کتابخانه‌های ما بوده از چشم این روشنفکران غرب‌زده دور مانده بود. لذا روشنفکری با اسلام از اول ساز مخالفت ساز کرد.

در ادامه سخنرانی رهبر فرزانه انقلاب را بخوانید ...

  • علی مزینانی
۲۹
خرداد
۹۲




یکی از مارکسیست‌های انقلابی‌نما در جمع دوستانش در اروپا می‌گفت: «دکتر علی شریعتی، انقلاب کمونیستی ایران را هفتاد سال به تأخیر انداخت» و من می‌گویم که: «دکتر علی شریعتی، سیر تکاملی مبارزه در راه حقّ و عدالت را هفتاد سال به جلو برد»


 

 شاهدان کویرمزینان به نقل هجرت نیوز: با گرامیداشت یاد و نام پرچمدار جهاد و مبارزه شهید دکتر مصطفی چمران، آنچه در ادامه می آید مروری بر فراز هائی از مرثیه زیبای آن شهید عزیز بر مزار یار دیرینه اش ، معلم شهید دکتر علی شریعتی است.

به روایت دکتر محمد صادق طباطبایی (پسر‌ خواهر امام‌موسی صدر) که در انتقال جنازه دکتر از لندن به دمشق حضور داشتند:

برای انتقال جنازه دکتر به زینبیه (ع) و همچنین مراسم هفتم و چهلم دکتر در لبنان، امام موسی صدر سنگ تمام گذاشتند. در فرودگاه بین‌المللی دمشق، امام موسی صدر، دکتر چمران، نماینده آقای حافظ اسد، وزیر اوقاف سوریه و نیز حجت‌الاسلام دکتر محمد مفتح که در آن موقع در دمشق بود و آقای سیدمحمود دعایی که از نجف شبانه خود را به آنجا رسانده بود، منتظر ما بودند. حال و روزگار عاطفی ما در آن لحظات قابل بیان نیست.

" دکتر مصطفی چمران در لحظه خاکسپاری، مرثیه ای زیبا و جانسوز را بر جنازه شریعتی قرائت می کنند که با هم فرازهایی از آن را می خوانیم:

«… ای علی! همیشه فکر می‌کردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت و چقدر متأثرم که اکنون من بر تو مرثیه می‌خوانم!

ای علی! من آمده‌ام که بر حال زار خود گریه کنم، زیرا تو بزرگتر از آنی که به گریه و لابه ما احتیاج داشته باشی.

...خوش داشتم که وجود غم‌آلود خود را به سرپنجه هنرمند تو بسپارم، و تو نیِ وجودم را با هنرمندی خود بنوازی و از لابلای زیر و بم تار و پود وجودم، سرود عشق و آوای تنهایی و آواز بیابان و موسیقی آسمان بشنوی. می‌خواستم که غم‌های دلم را بر تو بگشایم و تو «اکسیرْ صفت» غم‌های کثیفم را به زیبایی مبدّل کنی و سوز و گداز دلم را تسکین بخشی. می‌خواستم که پرده‌های جدیدی از ظلم وستم را که بر شیعیان علی(ع) و حسین(ع) می‌گذرد، بر تو نشان دهم و کینه‌ها و حقه‌ها و تهمت‌ها و دسیسه‌بازی‌های کثیفی را که از زمان ابوسفیان تا به امروز بر همه جا ظلمت افکنده است بنمایانم.

ای علی! تو مرا به خویشتن آشنا کردی. من از خود بیگانه بودم. همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمی‌دانستم. تو دریچه‌ای به سوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز بردی و زشتی‌ها و زیبایی‌های آن را به من نشان دادی.

ای علی! تو را وقتی شناختم که کویر تو را شکافتم و در اعماق قلبت و روحت شنا کردم و احساسات خفته وناگفته خود را در آن یافتم. قبل از آن خود را تنها می‌دیدم و حتی از احساسات و افکار خود خجل بودم و گاهگاهی از غیرطبیعی بودن خود شرم می‌کردم؛ اما هنگامی ‌که با تو آشنا شدم، در دوری دور از تنهایی به در آمدم و با تو هم‌راز و همنشین شدم.

ای علی! تو مرا به خویشتن آشنا کردی. من از خود بیگانه بودم. همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمی‌دانستم. تو دریچه‌ای به سوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز بردی و زشتی‌ها و زیبایی‌های آن را به من نشان دادی.

ای علی! شاید تعجب کنی اگر بگویم که همین هفته گذشته که به محور جنگ «بنت جبیل» رفته بودم و چند روزی را در سنگرهای متقدّم «تل مسعود» در میان جنگندگان «امل» گذراندم، فقط یک کتاب با خودم بردم و آن «کویر» تو بود؛ کویر که یک عالم معنا و غنا داشت و مرا به آسمان‌ها می‌برد و ازلیّت و ابدیّت را متصل می‌کرد؛ کویری که در آن ندای عدم را می‌شنیدم، از فشار وجود می‌آرمیدم، به ملکوت آسمان‌ها پرواز می‌کردم و در دنیای تنهایی به درجه وحدت می‌رسیدم؛ کویری که گوهر وجود مرا، لخت و عریان، در برابر آفتاب سوزان حقیقت قرار داده، می‌گداخت و همه ناخالصی‌ها را دود و خاکستر می‌کرد و مرا در قربانگاه عشق، فدای پروردگار عالم می‌نمود... .

ای علی! همراه تو به کویر می‌روم؛ کویر تنهایی، زیر آتش سوزان عشق، در توفان‌های سهمگین تاریخ که امواج ظلم و ستم، در دریای بی‌انتهای محرومیت و شکنجه، بر پیکر کشتی شکسته حیات وجود ما می‌تازد.

ای علی! همراه تو به حج می‌روم؛ در میان شور و شوق، در مقابل ابّهت وجلال، محو می‌شوم، اندامم می‌لرزد و خدا را از دریچه چشم تو می‌بینم و همراه روح بلند تو به پرواز در می‌آیم و با خدا به درجه وحدت می‌رسم.

ای علی! همراه تو به قلب تاریخ فرو می‌روم، راه و رسم عشق بازی را می‌آموزم و به علی بزرگ آن‌قدر عشق می‌ورزم که از سر تا به پا می‌سوزم... .

ای علی! همراه تو به دیدار اتاق کوچک فاطمه می‌روم؛ اتاقی که با همه کوچکی‌اش، از دنیا و همه تاریخ بزرگتر است؛ اتاقی که یک در به مسجدالنبی دارد و پیغمبر بزرگ، آن را با نبوّت خود مبارک کرده است، اتاق کوچکی که علی(ع)، فاطمه(س)، زینب(س)، حسن(ع) و حسین(ع) را یکجا در خود جمع نموده است؛ اتاق کوچکی که مظهر عشق، فداکاری، ایمان، استقامت و شهادت است. راستی چقدر دل‌انگیز است آنجا که فاطمه کوچک را نشان می‌دهی که صورت خاک‌آلود پدر بزرگوارش را با دست‌های بسیار کوچکش نوازش می‌دهد و زیر بغل او را که بی‌هوش بر زمین افتاده است، می‌گیرد و بلند می‌کند!

ای علی! تو «ابوذر غفاری» را به من شناساندی، مبارزات بی‌امانش را علیه ظلم و ستم نشان دادی، شجاعت، صراحت، پاکی و ایمانش را نمودی و این پیرمرد آهنین‌اراده را چه زیبا تصویر کردی، وقتی که استخوان‌پاره‌ای را به دست گرفته، بر فرق «ابن کعب» می‌کوبد و خون به راه می‌اندازد! من فریاد ضجه‌آسای ابوذر را از حلقوم تو می‌شنوم و در برق چشمانت، خشم او را می‌بینم، در سوز و گداز تو، بیابان سوزان ربذه را می‌یابم که ابوذر قهرمان، بر شن‌های داغ افتاده، در تنهایی و فقر جان می‌دهد ... .

‌ای علی! تو در دنیای معاصر، با شیطان‌ها و طاغوت‌ها به جنگ پرداختی، با زر و زور و تزویر درافتادی؛ با تکفیر روحانی‌نمایان، با دشمنی غرب‌زدگان، با تحریف تاریخ، با خدعه علم، با جادوگری هنر روبه‌رو شدی، همه آنها علیه تو به جنگ پرداختند؛ اما تو با معجزه حق و ایمان و روح، بر آنها چیره شدی، با تکیه به ایمان به خدا و صبر و تحمل دریا و ایستادگی کوه و برّندگی شهادت، به مبارزه خداوندان «زر و زور و تزویر» برخاستی و همه را به زانو در آوردی.

ای علی! دینداران متعصّب و جاهل، تو را به حربه تکفیر کوفتند و از هیچ دشمنی و تهمت فروگذار نکردند و غربزدگان نیز که خود را به دروغ، «روشنفکر» می‌نامیدند، تو را به تهمت ارتجاع کوبیدند و اهانت‌ها کردند. رژیم شاه نیز که نمی‌توانست وجود تو را تحمّل کند و روشنگری تو را مخالف مصالح خود می‌دید، تو را به زنجیر کشید و بالاخره «شهید» کرد.

یکی از مارکسیست‌های انقلابی‌نما در جمع دوستانش در اروپا می‌گفت: «دکتر علی شریعتی، انقلاب کمونیستی ایران را هفتاد سال به تأخیر انداخت» و من می‌گویم که: «دکتر علی شریعتی، سیر تکاملی مبارزه در راه حقّ و عدالت را هفتاد سال به جلو برد»... .

تو ‌ای شمع زیبای من! چه خوب سوختی و چه زیبا نور تاباندی، و چه باشکوه، هستی خود را در قربانگاه عشق، فدای حق کردی. من هیچ‌گاه از سوزش قلب تو و کوه اندوه تو و هاله حزنی که بر وجودت سایه افکنده بود، احساس نگرانی نمی‌کردم؛ زیرا می‌دانستم که تو شمعی و باید بسوزی تا نور بدهی. سوختن، حیات است و آرامش، مرگ تو؛ و حرام است که شمع مقدّس وجود تو، قبل از آن‌که سر تا به پا بسوزد، خاموش و تاریک گردد.

ای علی! ای نماینده غم! ‌ای دریای درد! این رحمت بزرگ خدا بر تو گوارا باد... .

ای علی! شیعیان «حسین» در لبنان زندگی تیره و تاری دارند، توفان بلا بر آنها وزیدن گرفته است، سیلی بنیان‌کن می‌خواهد که ریشه این درخت عظیم را براندازد. همه ستمگران وجنایت پیشگان و عمّال ظلم و کفر و جهل، علیه ما به میدان آمده‌اند، قدرت‌های بزرگ جهانی، با زور و پول و نفوذ خود در پی نابودی ما هستند. مسیحیان به دشمنی ما کمر بسته‌اند و مناطق فلک‌زده ما را زیر رگبار گلوله‌ها به خاک و خون می‌کشند و همه روزه شهیدی به قافله شهدای خونین‌کفن ما اضافه می‌شود، متحدین و عوامل کشورهای به اصطلاح چپی نیز ما را دشمن استراتژیک خود می‌دانند و در پنهان و آشکار، به دنبال نابودی ما هستند. عدّه‌ای از روحانی‌نمایان و مؤمنین تقلیدی و ظاهری نیز ما را محکوم می‌کنند، که چرا با انقلاب فلسطین همکار و همقدم شده‌ایم. به شهدای ما اهانت می‌کنند و آنها را «شهید» نمی‌نامند، زیرا فتوای مرجع برای قتال ضد اسرائیل و کتائب هنوز صادر نشده است! این روحانی‌نمایان، ما را به حربه تکفیر می‌کوبند.

ای علی! به جسد بی‌جان تو می‌نگرم که از هر جانداری زنده‌تر است؛ یک دنیا غم، یک دنیا درد، یک کویر تنهایی، یک تاریخ ظلم وستم، یک آسمان عشق، یک خورشید نور و شور و هیجان، از ازلیّت تا به ابدیت در این جسد بی‌جان نهفته است.

تو‌ ای علی! حیات جاوید یافته‌ای و ما مردگان متحرک آمده‌ایم تا از فیض وجود تو، حیات یابیم. قسم به غم، که تا روزگاری که دریای غم بر دلم موج می‌زند، ‌ای علی، تو در قلب من زنده و جاویدی... . قسم به شهادت، که تا وقتی که فداییان از جان گذشته، حیات و هستی خود را در قربانگاه عشق فدا می‌کنند، تو بر شهادت پاک آنها شاهدی و شهیدی!

و تو ‌ای خدای بزرگ! علی را به ما هدیه کردی تا راه و رسم عشق‌بازی و فداکاری را به ما بیاموزاند؛ چون «شمع» بسوزد و راه ما را روشن کند و ما به عنوان بهترین و ارزنده‌ترین هدیه خود، او را به تو تقدیم می‌کنیم، تا در ملکوت اعلای تو بیاساید و زندگی جاوید خود را آغاز کند...»

منبع : پایگاه تحلیلی خبری هجرت نیوز

  • علی مزینانی
۲۹
خرداد
۹۲

سی و ششمین سالگرد معلم شهید انقلاب دکتر علی شریعتی مزینانی مثل همیشه آرام آرام فرا رسید ولی باز به بهانه های مختلف ؛ انتخابات ریاست جمهوری ، شورای اسلامی شهرها و مهمتر از همه صعود به جام جهانی و البته این از همه مهمتر کاهش کاشت خربزه و هندوانه در شهرستان داورزن و خرابی سایتها و پایگاه های اینترنتی موجب شد هیچ گونه اطلاع رسانی صورت نگیرد حتی رسانه های محلی شهرستان سبزوار که انتظار می رفت به خاطر این تنهاترین اندیشمند توانا و شهیر خطه ی سبزوار بزرگ غوغا به پا کنند ولی نه تنها این اتفاق نیفتاد که حتی به خبر تنظیم شده شاهدان کویر مزینان  که بارها به سایتها اطلاع رسانی شد هیچ التفاطی نشد و فقط به خبری سرد و بی روح که البته نه خبر که تنها قسمتی از بیو گرافی علی شریعتی را بعضی ار رسانه های نه چندان مطرح کشوری آن هم با تأمل به آن پرداختند بسنده شد که به خاطر خالی نبودن عریضه بی هیچ کم و کاستی منتشر می شود.

سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی

دکتر علی شریعتی در سال 1312 شمسی در شهرستان مزینان در استان خراسان متولد شد. وی پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و متوسطه، راهی پاریس شد و در آنجا موفق به اخذ دکترای جامعه‏شناسی گردید. او در ضمن تحصیل در فرانسه، جهت آزادی کشور مسلمان‏نشین الجزایر نیز کوشش‏های چشمگیری داشت. دکتر در سال 1343 به ایران بازگشت و بلافاصله به خاطر مبارزاتی که علیه رژیم ستم‏شاهی انجام داده بود دستگیر و روانه زندان شد. پس از آزادی از زندان ضمن اشتغال به تدریس، به سخنرانی‏های روشنگرانه همت گماشت. در این زمان، شریعتی مبارزات خود را با برگزاری جلسات سخنرانی و بحث، در حسینیه ارشاد تهران ادامه داد. او در کنار استادان و متفکرانی نظیر استاد شهید مرتضی مطهری و باهنر، حسینیه ارشاد را به پایگاهی جهت تغذیه فکری نسل جوان تبدیل نمودند. دکتر شریعتی به امام خمینی(ره) علاقمند بود و محققی فعال به شمار می‏رفت، به طوری که در طول زندگی کوتاه خود، بیش از 200 اثر به صورت کتاب، جزوه و مجموعه نوار سخنرانی از خود به جای گذاشت. فعالیت‏های فرهنگی دکتر شریعتی، سبب دستگیری مجدد او گردید و پس از آزادی، در تاریخ 16 اردیبهشت 1356 به لندن مسافرت کرد و در 29 خرداد همان سال در آن شهر به طرز مشکوکی درگذشت. بدنش را پس از چند روز به سوریه منتقل کرده و در زینبیه به خاک سپردند. برخی سخنان و نوشته ‏های وی در عین داشتن نکات بدیع و احساس برانگیز، در خور تأمل و نقد می ‏باشند.

  • علی مزینانی
۲۸
خرداد
۹۲

دکتر شریعتی دست مایه طنز نیست

همزمان با سی و ششمین سالگرد شهادت معلم شهید انقلاب دکتر علی شریعتی مزینانی همایش شریعتی ، انتظار مذهب اعتراض؛ روز چهارشنبه  بیست و نهم خرداد  در مزینان برگزار می شود .

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ احمد صباغ مزینانی مدیر برگزار ی سی و ششمین سالگرد زنده یاد دکتر علی شریعتی مزینانی با اعلام این خبر اظهار داشت : سالگرد دکتر علی شریعتی امسال مصادف شده با ایام ولادت باسعادت دوازدهمین اختر فروزان آسمان ولایت و امامت حضرت مهدی موعود (عج)لذا ستاد برگزاری بزرگداشت دکتر علی شریعتی تصمیم گرفت این مراسم را با عنوان شریعتی ، انتظار مذهب اعتراض که یکی از آثار ممتاز زنده یاد دکتر شریعتی پیرامون بحث انتظار و فرج امام زمان (عج)  است در زادگاهش مزینان برگزار نماید.

وی افزود : در این همایش که  از ساعت 9 صبح در هیئت ابوالفضلی (ع) مزینان و با حضور صاحب نظران برجسته کشوری و اساتید و دانشجویان خراسان رضوی برگزار می شود دکتر احسان شریعتی مزینانی فرزند برومند دکتر علی شریعتی سخنرانی خواهد کرد.

وی اظهار امیدواری کرد :  این روزها ملت بزرگ و قدر شناس ایران با حضور در پای صندوقهای رأی حماسه ی بزرگ سیاسی را رقم زدند انشاء الله همچون گذشته یاد فرزندان بزرگ انقلاب را که زحمات بسیاری برای برپایی این نظام الهی کشیدند بدانند و در این گونه مراسم که به یاد آنها برگزار می شود شرکت فعال داشته باشند البته نیاز به توصیه ی ما نیست و مردم ایران به ویژه جوانها خودشان قدر دان وآگاه تر  هستند و انشاء الله  در روز برگزاری همایش شاهد حضور اقشار مختلف مردمی از سراسر کشور خواهیم بود و مردم مزینان نیز قرار است مثل سالهای گذشته میزبان شرکت کنندگان در همایش باشند

صباغ در خصوص برنامه های جنبی بزرگداشت خاطر نشان کرد : میدان ورودی مزینان به نام  استاد محمدتقی شریعتی مزینانی پدر ارجمند علی شریعتی نام گذاری شده و انشاء الله با حضور شرکت کنندگان در همایش از تندیس استاد در این میدان رونمایی خواهد شد.  

  • علی مزینانی
۲۷
خرداد
۹۲

چیزی که خلاف اسلام باشد از شریعتی ندیدم
 


شاهدان کویرمزینان ؛ سی و ششمین سالگرد شهادت معلم شهید انقلاب آرام آرام فرا می رسد و در هیاهوی برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ،مهم ترین رویداد سیاسی سال 92 ؛ هستند افرادی که یادشان بیاید روزگاری مردی از کویر برخاست و برای برپایی حکومت عدل علی فریاد بر آورد و به خاطر این فریاد سالها رنج زندان و هجرت وتبعید را به جان خرید و سرانجام به آرزوی دیرینه اش رسید و در غربت، شهادت او را برگزید تا راهش استوار وپایدار و پس از  گذشت یک سال از مرگ مبهمش  جاودانه شود و در بهار انقلاب تصاویر مبارکش پیشتاز حرکت راهپیمایان گردد و از آن پس شریعتی ، شریعتی شد .
هرچند گاه نامش در لابلای جریانها و حادثه ها و رویدادها و بی مهری ها سعی شد  کم رنگ شود اما باز هستند افرادی که نمی توانند یادش را فراموش کنند و بزرگمردی از این تبار شاعر توانای سبزوار است که روزگاری با علی زیسته و همراه بوده است . واین بار به بهانه ی رسیدن سالی دیگر از نبودن شریعتی، شاعر توانای سبزوار بزرگ استاد حمید سبزواری از او می گوید و ترنم سرود با او بودن را زمزمه می کند.  


استادحمیدسبزواری:
چیزی که خلاف اسلام باشد از شریعتی ندیدم
زندگی و کارنامه دکتر علی شریعتی در دهه‌های پیشین، محمل داوری‌ها و اختلافاتی پردامنه بوده است. اینک پس از سپری شدن سال‌ها و فرونشستن غبار بسیاری از شیفتگی‌ها و نیز دشمنی‌ها به نظر می‌رسد که برای بازخوانی و نقد میراث او، فرصتی مناسب پدید آمده است. در آستانه سالروز درگذشت دکتر، استاد حمید سبزواری دوران با او بودن را به روایت و تحلیل نشسته است. امید آنکه مقبول افتد.

ظاهراً نقطه آشنایی جنابعالی با مرحوم استاد محمدتقی شریعتی و به تبع آن دکتر علی شریعتی، دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد است. لطفاً در آغاز سخن مقداری فضای آن دوره را برای ما توصیف کنید.
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. من پس از کودتای ۲۸ مرداد دنبال پناهگاهی می‌گشتم، از حزب توده سرخورده شده بودم، آخر سر بعد از کودتا همه را با یک چوب راندند. بسیاری را به عنوان اینکه توده‌ای هستند از کار برداشتند، منتها برخی را که کارشان سبک‌تر بود از فرهنگ بیرون نکردند. برای مثال آقای فخرالدین حجازی را به مشهد، و دوستم آقای محمودی را به تهران منتقل کردند. پس از این جریان، آقای حجازی به مشهد رفت و در آنجا روزنامه خراسان را در اختیارش گذاشتند. ایشان تقریباً مدیر داخلی روزنامه شدند و سرمقاله‌های آن را هم می‌نوشتند و آقای صادق طباطبایی که مدیر آنجا بود، اهل قلم و سواد نبود و تقریباً کنار رفت. روزنامه خراسان از وقتی که حجازی به آنجا رفت رنگ دیگری به خود گرفت. در موقع انتخابات مجلس چهاردهم در روزنامه خراسان دو سه رباعی دیدم با چند شعر حجازی که درباره وکلا گفته بود. اینگونه می‌خواستند القا کنند که وظیفه نماینده ما پیروی از قانون و حکومت مردمی است. در آن موقع من دو سه رباعی بر وزن رباعی‌های چاپ‌شده گفتم، «ای دوستم آئینه تابنده کجاست»، ولی حالا شعر آن را از یاد برده‌ام. «در مجلس هفدهم نماینده کجاست.»
با این وکلا که حامی زور و زرند
ای دوست بگو امید و آینده کجاست؟
این شعر را نوشتم و فرستادم. البته تغییری در آن شعر دادم. شعری که برای حجازی فرستادم این بود:
بر فلک یک نقطه روشن نمی‌بینم چرا
زان همه روشنگران یک تن نمی‌بینم چرا؟
جز سیاهی جز تباهی، جز مناهی، جز ستم
گر به جا ماندست چیزی من نمی‌بینم چرا؟
در دیار ما مگر شیطان حکومت می‌کند
وای من جز نقش اهریمن نمی‌بینم چرا؟
گرنه همراه است میر کاروان با رهزنان
کاروان را ایمن از رهزن نمی‌بینم چرا؟
یعنی اگر شاه با دزدهای مملکت نساخته است، چرا دارند این مملکت را می‌چاپند و صدایی از کسی درنمی‌آید؟
اهل دانش را ز جهل‌آموزی بد گوهران
جز سرشک دیده بر دامن نمی‌بینم چرا؟
مرغ آزادی نمی‌سازد سرود زندگی
جز غراب شوم در گلشن نمی‌بینم چرا؟
این شعر در موقعی بود که امتیاز نفت را از نو به بیگانگان، یعنی «کنسرسیوم» دادند که در سال ۱۳۳۳ صورت گرفت.
با استاد محمدتقی شریعتی چگونه آشنا شدید؟ ظاهراً ایشان یکی از اشعار شما را دیده و پسندیده بود.
این آشنایی وقتی بود که روزنامه خراسان به دستم رسید و اولین دوره‌ای بود که بعد از ۲۸ مرداد انتخابات برگزار می‌شد و چند وکیل از مشهد هم انتخاب شده بودند. وقتی دیدم در روزنامه خراسان یکی دو رباعی راجع به وکلایی که از مشهد انتخاب شده بود، گفته شده است ـ‌تملق در شأن آنها نبود، زیرا می‌دانستیم چگونه انتخاب می‌شوند‌ـ وقتی این رباعی‌ها را دیدم، این گونه جواب گفتم و شعر و غزلی برای روزنامه فرستادم، «بعد از این ما هم به مدح شه سخن خواهیم گفت». به هر صورت یک روز پدر شریعتی به آقای حجازی گفته بود هر وقت این شاعر به مشهد آمد او را ببینم. یک روز بلند شدم و به حوزه محل تدریسشان رفتم، تقریباً ساختمانی بود که ایشان به عده‌ای از جوانان آنجا مسائل اسلامی را تعلیم می‌داد. در آن کانون خدمت ایشان رفتم. ایشان گفتند: «شعرتان را خواندم و خیلی خوشم آمد. خواستم شما را بشناسم» و گفتند: «بوی احزاب چپ را از این شعر می‌شنوم». گفتم: «والله من چپ هستم و در هیچ حزبی اسم ننوشته‌ام. اگر چپ به معنی و در باور، این راستایی است که امروز مطرح هستند، ما چپ هستیم و به هیچ عنوان در عمرم عضویت محلی را نپذیرفته‌ام، ولی رفتم داخل آنها شدم تا ببینم چه می‌گویند. وقتی پی بردم صلاح من نیست خودم را کنار کشیدم.»
آشنایی شما با دکتر علی شریعتی چگونه انجام پذیرفت؟
یک روز به یکی از دهات اطراف مشهد رفتم و علی را دیدم که در «جاقر قارود» بود. رودخانه‌ای بود یا چیز دیگری که حالا یادم نیست، چند نفری بودیم که به آنجا رفتیم که علی نیز یکی از آنها بود. آن روز با علی، حجازی و دوستان دیگر ـ‌که فکر می‌کنم آقای محمدرضا حکیمی هم آن روز حضور داشتندـ نشستیم. یادم می‌آید از آن موقع علی را شناختم. آنجا نشستیم و مدتی مشاعره و صحبت کردیم. بعد متوجه شدم علی اندیشه‌های خاصی نسبت به مسائل سیاسی دارد و این قبل از رفتن ایشان به فرانسه بود. در تهران متوجه شدم ایشان در حسینیه ارشاد است، به آنجا می‌رفتم و با ایشان ارتباط داشتم. ایشان سخنانی می‌کرد که از جهاتی برایمان جالب بود. از آن نظر خوب می‌دانید که انسان در یک حالتی برخی از مسائل را از یک استاد دانشگاه بهتر می‌پذیرد، به‌خصوص با تبلیغاتی که آن روزها نسبت به روحانیت می‌شد.

عیار اعتقادات دکتر را چگونه دیدید؟ به ویژه از جنبه تطابق با اندیشه دینی؟ این سؤال را از این بابت می‌پرسم که بسیاری از ایرادات به او در این بستر مطرح شده است.
چیزی که خلاف اسلام باشد از علی ندیدم. برداشت‌های خاصی از برخی مسائل اجتماعی و سیاسی داشت که اگر در آنها بعضی دیدگاه‌های خلاف دارند، نمی‌دانم. برای اینکه از ما که متفرق بودیم، جمعی بسازد شبی به منزل حاج آقا فاضل در سبزوار آمد. آنجا کاملاً نماز خواندن ایشان را دیدم و در جاهای دیگر هم دیدم. این طور نبود که ایشان معتقد به اسلام نباشد و حالا افرادی که همیشه با او بودند شاید کاهلی در بخشی از کارش دیده‌اند یا اعتقادی که این قضای آن را در خفا برود و اجرا کند. من مسائلی را که دیده‌ام عرض می‌کنم و از قلب کسی خبر ندارم. آثار ایشان را می‌خوانده‌ام. در آن موقع با توجه به مسائلی که در مملکت ما مطرح بود احساس می‌کردم صد در صد مسائلی را که نسل جوان به آن گرایش دارند بایستی تقویت کنیم. از آن نظر ایشان را دوست داشتم و در مجالس ایشان شرکت می‌کردم و بارها و بارها پیش ایشان شعر می‌خواندم و شعرهایی بود که در تهران، مشهد و در منزل خود او نیز می‌خواندم.

از جنبه مبارزاتی او را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ چون برخی مدعی‌اند که شریعتی صرفاً به بازگویی دیدگاه‌های خود می‌پرداخت و به طور رسمی و واضح وارد رویارویی با رژیم شاه نمی‌شد.
وی آدمی بود که منتظر یک دگرگونی در ایران بود. حکومت پهلوی را نمی‌پذیرفت. هیچ شکی ندارم که معتقد به مبانی اسلام بود. با دیگران کاری ندارم، ولی معتقدم نباید علی را از تاریخ اسلام حذف کنیم، به علت اینکه دیگران ادعای مالکیت می‌کنند. می‌بینیم اگر یک نفر مثل شریعتی دم از اسلام می‌زند، بعد به عقیده من همین راه را هم می‌رود.
شعر و شاعری از دیدگاه دکتر چه جایگاهی داشت؟ ظاهراً در مواردی خود شعر هم می‌گفت؟
روزی فخرالدین حجازی به خانه ما تلفن زد و گفت: «لباس‌های نوی خود را بپوش و به خانه ما بیا. اگر شعر جدیدی داری نیز بیاور». فهمیدم شخصی در خانه ایشان است. رفتم و شعری را که سال‌ها پیش سروده بودم و بین کراواتم تا کرده و گذاشته بودم برداشتم. به خانه فخرالدین رفتم و دیدم علی شریعتی آنجاست و طاهایی ـ‌که مدتی استاندار شمال، گیلان یا مازندران بودـ در آنجا حضور دارد. آن کنار تشکی انداخته بودند و پدر شریعتی هم روی آن نشسته بود و تقریباً نیم چمباتمه زده بود و سیگار می‌کشید. علی هم روبه‌روی ایشان نشسته، طاهایی نیز آن طرف و یک دانشجویی هم بود.
خواهش کردند شعر بخوانم و من همان شعر را درآوردم و خواندم.
بسته دارد لب من دشمن تر دامن
تا بر دوست نگویم سخن از دشمن
رازها دارم در پرده و نتوانم
پرده برداشتن از راز درونی من
بس که در پرده سخن گفتم و کس نشنود
خود همان به که ز گفتار شوم الکن
یا سخن سازم آن سان که پسندد خصم
از می ‌و باده و از ساده سیمین تن
طلب وصل کنم از صنمی زیبا
که نه در ملک ختن باشد و نی آرمن
مفصل است. این شعر را خواندم یا شعری در این حال و هوا و شعری در تقابل با مسائلی که آن روز در جامعه ما تقریباً داشت مشروعیت می‌یافت. وقتی این شعر را خواندم، علی شروع به صحبت درباره اشعاری که تا شاعر زنده است آنها زنده هستند و اشعاری که بعد از زندگی شاعر زنده می‌شوند، کرد و سپس گفت: «تعدادی از آثاری که امروز دارد در جامعه ما منتشر می‌شود، درباره مسائل روزمرگی است، مسائلی است که در هر قالبی که باشد به درد نمی‌خورد و اولاً بیشتر آنها اشعاری هستند که به درد جامعه ما نمی‌خورند. تعدادی از اشعاری که در روزنامه‌ها چاپ می‌شوند، بدآموزی دارد». به شعرهای جلفی اشاره می‌کرد که بعضی از شعرا در روزنامه‌های آن روز می‌سرودند و جوان‌ها را به طرف سکس و بی‌عفتی می‌کشیدند و غیر انسان بودن را تبلیغ می‌کردند. اشعاری که آن روز در جامعه سروده می‌شد در محافلی خوانده می‌شد و از جهاتی ضعیف یا شعری بود که فقط مسائل روز را مطرح می‌کرد، مثل «نان گران است و غم فراوان است/ گوشت کمیاب و غصه ارزان است» یا مثلاً برخی از کارهایی که نسیم شمال کرده و اشعاری است که باقی خواهد ماند که جامعه را نیز می‌سازد و از نظر اخلاقی و انسانی راه مبارزه و بهتر زیستن را در جامعه پیش پای آنها باز می‌کند. چون همیشه نیازهای جوامع بشری مشترک است و یک مسیر اعتقادی است که انسان باید بداند چرا به دنیا آمده است و چه باید بکند، چه راهی را انتخاب کند و در این راه اشعاری که سروده شده مورد لزوم است. کما اینکه امروز اشعاری از سعدی و فردوسی درباره مسئله توحید، اعتقادات اسلامی، گناه تکبر و... داریم.
در هر دوره‌ای از تاریخ اینها ضرورت دارند و شاعری که در این زمینه کار کرده همیشه زنده است. آن موقع علی شریعتی این حرف را بیان کرد و بعد نمونه‌های زیادی را از این طرف و آن طرف آورد. مثلاً گفت: «برخی از شعرا با چند رباعی و دیوانشان زنده هستند». این قدر و مقام شعرا واقعاً همین طوری است. بعد از اینکه این شعر را خواندم پدر شریعتی مرا قدری مورد لطف قرار داد.

ظاهراً‌ این دیدار شما به مقطع بعد از آزادی شریعتی از زندان مربوط می‌شود. او معتقد بود که علت آزادی‌اش چیست؟
بله، پس از اینکه شعر را خواندم، در آن مجلس صحبت از مسائل روز شد و اینکه چطور شد که آزاد شدید؟ علی شریعتی حرفی را زد که من با دو گوش خود شنیدم. گفت: «مرا آزاد کردند تا بکشند» و واقعاً متأثر شدم و گفتم: «چرا این فکر را می‌کنید؟» گفت: «این برداشتی است که من دارم» و دیدیم وقتی به انگلستان رفت خبر مرگ وی را از انگلستان آوردند. درباره مرگ علی نیز اشعاری را سرودم.
در سوگ دکتر شریعتی شعری هم سرودید؟ برحسب اسناد در برخی از مجالس بزرگداشت او هم شعر خوانده بودید.
پس از فوت ایشان چون در تهران کارمند بانک بودم، نمی‌توانستم به شهرستان‌ها بروم. در دانشگاه به این مناسبت مجالسی بود که یکی دو بار در آنها حضور داشتم. وفات ایشان ضایعه‌ای برای دانشجویان بود. سخنرانانی که در آنجا بودند بیشتر وعاظی بودند که مردم آنها را می‌شناختند. استادان دانشگاه‌ها بودند. همین آقای فخرالدین حجازی بود و من نیز در آن مجلس شعر خواندم. آن زمان این شعر را در موقعیتی بین دانشجویان خواندم که کسی مرا نمی‌شناخت، فقط مرا آنجا بردند. رفتم دیدم جمعیت زیاد است، نزدیک ظهر و هوا گرم بود و مردم ایستاده بودند. این شعر را خواندم. همان روزهای آتش و خون بود که آن شعر را در آنجا خواندم. علی آدمی نبود که وقتی رفت مردم او را فراموش کنند، چون هر کس پس از آشنایی حتی دورادور نیز از ایشان بهره می‌برد.
پس از شهادت ایشان ختم‌های دیگری نیز برای ایشان گرفتند و من رفتم و شعر خواندم. در آن موقع در مجلسی که عده‌ای بازاری تشکیل داده بودند و به دهات می‌رفتند، این شعر را خواندم:
خفتی چرا‌ ای روز و شب بیدار بوده
روشنگر این شامگاه تار بوده
با خستگان خفته در پیکار بوده
شب تا سحر با رنج و محنت یار بوده

خفتی چرا‌ ای خفته را بیدار کرده
ای خلق ناهشیار را هشیار کرده
ای در ره حق بی‌امان پیکار کرده
ای راه علم و حق و دین هموار کرده

خفتی چرا‌ ای فکرتت مهر جهان‌تاب
ای خامه‌ت برده ز چشم هرمن خواب
ای چهر رخشان تو شمع جمع اصحاب
ای جان من از خفتن جان تو بی‌تاب

سوگند به آزادی و اسلام و قرآن
سوگند به ارواح پاکان و شهیدان
سوگند به تو، ‌ای میهن فرزند انسان
ما بر سر عهدیم و سوگندیم و پیمان
من این شعر را بعد از ارتحال علی سروده بودم.

میراث و تأثیر دکتر شریعتی را بعد از درگذشت او، چگونه ارزیابی می‌کنید؟ نقش او در تحولات بعد از حیاتش چقدر بود؟
ببینید به عقیده من بعضی از انسان‌ها می‌میرند، مردنشان مردن انسانی است و یک عده نیز حیوانی و اثری از ایشان باقی نمی‌ماند، اگرچه مالکیت همه شهرها و روستاها را داشته و شاه باشند و غیره، بعضی‌ها تا زنده هستند کسی قدر آنها را نمی‌داند، وقتی که می‌میرند، زنده می‌شوند و علی از آنهایی بود که بعد از مرگش زنده‌تر شد، زنده بود در حیاتش هم یک آموزگار بود، عده‌ای از فضل او بهره برده بودند، از مجالست و مؤانست او سود جسته بودند. بعد از مرگ او هم آثار او باقی ماند.
درمورد چند و چون مرگ دکتر چه دیدگاهی دارید؟ قائل به مرگ طبیعی او هستید یا بالعکس؟
مطمئنم ایشان را مسموم کردند، چون از عزیزانی شنیدم که کسی آنجا آمده و مهمان ایشان بود و بعد از اینکه ایشان رفتند حال علی آشفته شد و ما قبل از ایشان نیز افرادی داشتیم که این گونه جان سپردند، ولی خب غالباً اینها بعد از مرگشان زندگی دارند. زندگی آنها یکی این آثار است که هر گاه به این آثار بنگرید اینها حضور دارند و تا جامعه باشد این آثار آموزندگی دارد، نامشان باقی می‌ماند، مگر حیات چیست؟ بقای نام انسان خود زندگی است و بعد خیری که از انسان صادر می‌شود. وقتی یک نفر شعری می‌سراید، سخنی می‌گوید، کتابی می‌نویسد که جامعه را به خیر راهنمایی کند، چگونه زیستن، چگونه بودن و چگونه رفتن را مشخص می‌کند. اگر در اینجا توشه‌ای برای خودش فراهم کند، اگر خودش را نجات داد کار فردی کرده است و اگر به خانواده‌اش اثر گذاشت جمعیت کمتری را دربرمی‌گیرد، ولی وقتی جامعه‌ای را در‌برگرفت، این زندگی ابدی است.
علی از نظر دینی یک مسلمان عادی نبود، مسلمانی را دربرگرفت، این زندگی ابدی است.
علی از نظر دینی یک مسلمان عادی نبود، مسلمان مبارز و مجاهدی بود. مسائل اسلامی را با زبانی که دانشجوها می‌پسندیدند مطرح می‌کرد و آن روز ضرورت داشت افرادی این کار را بکنند. چون:
«روزی به کشته گشتن و روزی به کشتن است
ترویج دین به هر چه زمان اقتضا کند»
علی نیز دستگاه را رژیم چپاول می‌دانست که منافع مملکت ما را به بیگانگان می‌داد و ما در تنگدستی در اینجا زندگی می‌کردیم. او از نظر اعتقادی این عقیده را داشت و من بیشتر از این نمی‌توانم بگویم، چون ممکن است گفته شود: «واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند/ چون به خلوت می‌رسند آن کار دیگر می‌کنند» این امکان هم وجود داشت، من در خلوت ایشان حضور نداشتم، آنچه را که من از علی دیدم، نمی‌توانم بگذرم و ایشان نیز یک مسلمان معتقد مخصوصاً معتقد به امام عزیز بودند و این را از حاج آقا فاضل پدر شهید علی فاضل که از شهیدان جنوب ایران بود، شنیدم. با این همه دلم می‌خواهد اشخاص در مورد علی شریعتی غلو نکنند. ایشان مرجع دانشجویان بود، استاد دانشگاهی بود، در حوزه دانشگاهی همین که بدآموزی و مردم را از اسلام دور نکرد و سعی می‌کرد اسلام را به عنوان یک مکتب انسان‌ساز مترقی مدافع حقوق انسانیت معرفی کند، کافی است و اگر گاه‌گاهی افرادی خطاهایی از آنها دیدند، ان‌شاءالله خدا خواهد بخشید. چون خودم هم چشمی به بخشایش الهی دارم، «ورنه زین بحر که سالم به کنار آمده است؟» و گرنه آنچه را که پیامبران خدا زندگی می‌کردند، از من بی‌سواد و کوته نظر نباید انتظار داشت، چون ما با وحی سر و کار نداریم و آنها از منبع اصلی باخبر هستند. نمی‌توانم این را بگویم که علی بدون این اعتقادات از دنیا رفت.

 
یکشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۲

  • علی مزینانی
۲۶
خرداد
۹۲

ششـمین نشست ˈتفکر از نمای نزدیکˈ با بررسی موضوع ˈشریعتی و ادبیاتˈ در خانه موزه دکتر شریعتی روز چهارشنبه (29 خردادماه) برگزار می شود.

به گزارششاهدان کویرمزینان به نقل از ایرنا، رضا دوستعلی، مدیر مراکز فرهنگی هنری منطقه 6، با اعلام این خبر گفت: خانه موزه دکتر شریعتی در ادامه برگزاری سلسله نشست های تفکر از نمای نزدیک، نشست ˈشریعتی و ادبیاتˈ را در آخرین چهارشنبه خردادماه، با سخنرانی مصطفی مستور برگزار می کند.

وی با اشاره به اینکه دکتر محمدامین قانعی راد در آخرین روزهای بهمن ماه سال گذشته ˈشریعتی و جامعه شناسیˈ را مورد مباحثه قرار داد، گفت: همزمان با سی و ششمین سالگرد دکتر شریعتی، نشست شریعتی و ادبیات با حضور مصطفی مستور، نویسنده و مترجم برجسته برگزار خواهد شد. دبیری این نشست نیز برعهده محمد صادقی، روزنامه نگار و نویسنده است.

به گفته دوستعلی، رونمایی از نخستین کتابچه خانه موزه دکتر شریعتی و نیز نخستین فیلم مستند خانه موزه و نیز نمایشگاهی از آخرین آثار دکتر شریعتی که با نام های مستعار وی، علی خراسانی و علی سربداری نگاشته شده است از دیگر برنامه های نشست روز 29خردادماه خواهد بود.

دوستعلی افزود: در این روز نمایشگاهی از سروده های شاعرانی همچون علی معلم دامغانی،موسوی گرماروی، مرحوم طاهره صفارزاده که در سال های 1356 تا 1358 در سوگ وی به یادگار مانده است، سوگنامه شهید چمران که در تیرماه 1356 هنگام خاکسپاری دکتر شریعتی در دمشق، از سوی وی قرائت شد و نیز وصیت نامه دکتر در سال 1348 در معرض دید عموم قرار می گیرد.

مدیر مراکز فرهنگی هنری منطقه 6 با اشاره به سوابق برگزاری سلسله نشست های تفکر از نمای نزدیک تصریح کرد: سلسله نشست های تفکر از نمای نزدیک با بررسی آراء و اندیشه های امام موسی صدر در 22تیرماه سال 90کلید خورد.

ˈبررسی شخصیت، آرا و تفکرات اقبال لاهوریˈ وˈ سید جمال الدین اسدآبادیˈ و نیز ˈشریعتی و جلال در برابر غربˈ عنوان سه نشست دیگر است که با حضور دکتر محمد بقایی(ماکان)،دکتر قاسم صافی، سید مسعود رضوی، حبیب الله اسماعیلی و نیز دکتر غلامرضا امامی مورد مباحثه قرار گرفت.

دوستعلی خاطرنشان کرد:ˈآسیب شناسی کتاب حسین وارث آدمˈ،ˈشریعتی و تفکر آیندهˈ وˈنقد غرب – بازگشت به خویشتنˈ عنوان سه نشست دیگری است که با سخنرانی حجتالاسلام والمسلمین دکتر عبدالحسین خسروپناه، دکتر بیژن عبدالکریمی و نیز دکتر غلامرضا امامی برگزار شد.

نشست ˈشریعتی و ادبیاتˈ از ساعت 17 تا 20 روز چهارشنبه 29 خردادماه در خانه موزه دکتر شریعتی واقع در خیابان جمالزاده شمالی، نرسیده به خیابان دکتر فاطمی غربی، کوچه نادر، پلاک 9 برگزار خواهد شد.


*برگزاری بزرگداشت دکتر شریعتی در خانه فرهنگ میثاق

این نشست با حضور ˈاردشیر منصوریˈ استاد زبان و ادبیات فارسی برگزار می شود و اجرای موسیقی سنتی و محلی و ارائه اشعار و مقالات ادبی در این زمینه از دیگر برنامه های گنجینه های پارسی در خانه فرهنگ میثاق است.

ˈعلی شریعتی مزینانیˈ، ۲ آذر ۱۳۱۲ در کویر مزینان  به دنیا آمد و ۲۹خرداد ۱۳۵۶،از دنیا رفت.

وی نویسنده، جامعه شناس، تاریخ شناس، پژوهشگر دینی اهل ایران، از مبارزان و فعالان مذهبی و سیاسی و از نظریه پردازان انقلاب اسلامی ایران بود.

شریعتی در به ثمر رسیدن انقلاب ایران سهم بسیاری داشت،کارنامه فعالیت های او برای احیای مذهب و سنت در جامعه و بیدادگری نسبت به سلطنت وقت نیز شهرت دارد.

شریعتی را در ادبیات معاصر معلم شهید می نامند و از زمان انقلاب تاکنون یادبودهای بسیاری به یاد او برگزار و اجرا کرده اند.
منبع : خبرگزاری ایرنا

  • علی مزینانی
۲۵
خرداد
۹۲

تعهد سیاسی روشنفکر تعهد سیاسی روشنفکر

  به گزارش شاهدان کویر مزینان ؛ تعدادی از اساتید و پژوهشگران در حوزه‌ی علوم انسانی، در دفتر بنیاد فرهنگی شریعتی گرد آمدند و در ایام سی‌ و ششمین سالگرد درگذشت دکتر علی شریعتی مزینانی در مورد «الگوی تعهد سیاسی روشنفکر نزد شریعتی» بحث و تبادل نظر کردند. حمیدرضا جلائی‌پور، هادی خانیکی، محمدامین قانعی‌راد، محمدجواد غلامرضاکاشی، عمادالدین باقی، عباس منوچهری از مهمانان بنیاد بودند که در این میزگرد به سخنرانی پرداختند.


دکتر احسان شریعتی مزینانی موضوع جلسه را طرح کرد: «از میان انواع مدل‌های تاکنونیِ تاریخِ دخالت روشنفکران در عرصه‌ی اجتماع و قدرت سیاسی، الگوهایی چون: مشاور سلطان (وزرای مصلح)، روشنفکر همچون وجدانِ مستقل-و-منتقدِ قدرت (سارتر)، روشنفکر مداخله‌گر مستقیم در عرصه‌ی سیاست روز و دولت (واسلاو هاول)، و …، الگوی راهبردی-و-راهکاری شریعتی و به‌اصطلاح ‪"‬نوشریعتی‌ها‪"‬ چیست؟»

وی رد پای تغییر نگاه شریعتی را در میان آثارش توضیح داد: «در آثار اولیه‌ی شریعتی در امت و امامت در سال 1348 شریعتی، میان مردم و روشنفکران تفکیکی قائل نمی‌شود. وقتی می‌گوید روشنفکران وقتی قدرت را در دست می‌گیرند نباید رها کنند، منظورش نیروی انقلابی مردمی است که روشنفکر هم هستند. اما در دوره‌ی بعد  شریعتی میان روشنفکر و مردم تفکیک قائل می‌شود. در بازگشت به خویش وی اشاره دارد که تجربه‌ی روشنفکرانی که قدرت را در دست می‌گیرند مثلا در تجربه‌ی الجزایر منفی است. در امت و امامت وی متاثر از کنفرانس باندونگ، تجربه‌ی روشنفکر در قدرت را هنوز مثبت می‌داند و دمکراسی متعهد و هدایت‌شده را طرح می‌کند. اما بعدها تحت تاثیر عواملی چون تجربه‌ی منفی روشنفکران در کشورهای  به استقلال رسیده و همچنین کودتای مجاهدین خلق، تجدید نظر می‌‌کند. و اشاره می‌کند که روشنفکران نباید قدرت را در دست بگیرند و نقش روشنفکران تنها انتقال آگاهی به مردم است تا از میانشان رهبرانی پیدا شوند تا قدرت را به دست بگیرند. شریعتی در آخرین آثار خود، در تولد دوباره اسلام، و دریغ‌ها و آرزوها، که در مجموعه 27 آمده است، نقدی به تمام جنبش‌های مبارزاتی در کشورهای اسلامی و مشخصاً ایران دارد و نقد خود را از سید جمال آغاز می‌کند.»

 دکتر هادی خانیکی، سخنران بعدی بود. او شریعتی را در سه نقش مطرح کرد: شریعتی آکادمیک، شریعتی روشنفکر، شریعتی انقلابی-سیاست‌ورز. و در توضیح گفت: «در ایران به دلایلی این سه چهره با هم آشنا نیستند و از هم فرار می‌کنند. فرد دانشگاهی هر چه از روشنفکری و انقلابی‌گری بیشتر فاصله می‌گیرد انگار آکادمیسین‌تر است؛ سیاست‌ورزان وقتی که می‌خواهند پروژه‌ای را نقد کنند می‌گویند جای این بحث‌های علمی و دیربازده نیست و… باید به این چهره‌ی سوم شریعتی، یعنی شریعتی سیاست‌ورز‪،‬ بیشتر پرداخته شود. این‌که شریعتی چگونه سیاست‌ورزی کرده است. البته در کتاب دکتر رهنما (مسلمانی در جستجوی ناکجاآباد) فراز و فرودهای شریعتی سیاست‌ورز را به‌فراوانی می‌بینیم. یعنی شریعتیِ ضدحزب در جاهایی کار حزبی و تشکیلاتی کرده؛ وارد انجمن اسلامی دانش‌آموزان در مشهد می‌شود، روی دیوار شعار می‌نویسد، به زندان می‌افتد و کارهایی را می‌کند که علی‌القاعده فکر می‌کنیم روشنفکر نباید انجام دهد.»

 

 این گفتمان را درادامه مطلب بخوانید...

  • علی مزینانی
۲۵
خرداد
۹۲
مزینانی: نگاه مدیران فرهنگی دولت جدید نگاه قیم مآبانه نباشد
انتخابات یازدهم و انتظارات حوزه فرهنگ؛

محمد‌کاظم مزینانی معتقد است انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی با عناصر و زیربنای فرهنگی بوده و هست و داعیه فرهنگی دارد اما دولتمردان نتوانستند آن را برآورده کنند لذا اگر این نگاه تلطیف شود بخش عظیمی از مشکلات حل خواهد شد.

به گزارش شاهدان کویر مزینان ؛ محمد کاظم مزینانی شاعر و نویسنده ادبیات مقاومت در گفتگو با خبرنگار هنرنیوز در خصوص انتظارات اهالی قلم از دولت یازدهم در حوزه فرهنگ گفت: مشکلی که عمیقاً به آن معتقدم که در سطح حاکمیت، تصمیم گیران و تصمیم سازان مملکت وجود دارد درک نا به جای فرهنگ و هنر و ادبیات است.


وی با بیان این مطلب افزود: متأسفانه نگاه آنها به تفکر و فرهنگ و هنر نگاه پدر سالارانه و از بالا به پایین و یک نگاه قیم مأبانه و نگاه عاقل اندر سفیه است که خود را در جای جای سیاست گذاری سال های اخیر نشان داده است.

مزینانی با ابراز ناخرسندی از رویه جاری مسئولین عنوان نمود: گو اینکه نویسندگان و آفرینندگان هنری و ادبی رعیتهایی هستند که این آقایان باید به آنان برسند و سکه ای جلویشان پرتاب کنند و اگر خواستند می توانند سر آنها داد بزنند و بالاخره یک جور نگاه قیم مأبانه که با ذات انقلاب در تناقض و تنافر است وجود دارد؛ زیرا انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی با عناصر و زیر بنای فرهنگی بوده  و هست و داعیه فرهنگی دارد اما به نظر من دولتمردان نتوانستند آن را برآورده کنند لذا اگر این نگاه تلطیف شود و نگاه سالمی شود به نظر من بخش عظیمی از مشکلات حل خواهد شد.

وی با اشاره به برخی آسیب های این حوزه گفت: یکی از دلایل آن این است که معمولاً مسئولان فرهنگی خود اهل فرهنگ نیستند، اهل کتاب و نوشتن نبوده اند و یا در جریان پروسه چاپ و نشر قرار ندارند و رویاها و آرزوهایی که در این عرصه وجود دارد را نمی شناسند، مشکلات ما از همین مسئله است که متأسفانه مسئولین جنس کا را نمی شناسند، مگر می شود کسی که اقتصاد را نمی شناسند وزیر اقتصاد بشود ولی این اتفاق در جمهوری اسلامی می افتد که مسئولان فرهنگی حتی در سطح وزارت و ریاست، متأسفانه اهل فکر و فرهنگ نیستند و یا به صورت رانتی به آن مرحله رسیده اند و فقط شعار فرهنگ  می دهند ، ممکن است که چند جلد کتاب هم داشته باشند اما با بده بستان عادلانه به این مرحله نرسیده اند که به اعتقاد من این مشکل حقیقی و بزرگ فرهنگ است که در جامعه ما وجود دارد.

مزینانی در پاسخ به این پرسش که«آیا راهکاری برای درک صحیح از فرهنگ وجود دارد؟»  تصریح نمود: تناقض ظریفی این میان وجود دارد و آن اینکه اساسا نویسندگان اهالی خلاقیت و ابداع هستند و البته هنرمندان هم همینطور اینان متأسفانه مدیران خوبی نیستند و این تناقض ماهیتی است که وجود دارد بنابراین باید کار را به یک مدیر اصلح سپرد؛ من معتقدم دلیل نمی شود که فرضاً یک استاد موسیقی و آواز به صرف هنرمند بودن  مدیر بخش موسیقی وزارت ارشاد شود به واقع ممکن است چنین شخصی یک هنرمند خوب باشد اما لزوما مدیر خوبی نیست لذا این دو با هم در تناقض است.

وی افزود: من فکر می کنم اگر ساختاری که در همه جای دنیا جواب هم داده در حوزه فرهنگ اجرا شود یعنی بدون آنکه نویسنده جایگاهش تغییر کند – جایگاه مدیریتی و نشستن بر این جایگاه–  اگر قدرت به اتحادیه ها، شورا ها و اصناف واگذار شود _در صورتیکه نویسنده بتواند در این عرصه حضور داشته باشد بدون اینکه به خلاقیتش آسیب برسد و حلقه رابط باشد می تواند نقش اصلی خود را بازی کند _ به این صورت فرهنگ بهتر مدیریت خواهد شد.

مزینانی در خصوص بحث گرانی کاغذ و تولید ملی آن و پیشنهاد آن به دولت یازدهم بیان نمود: احساس من این است که حتی حکومت هایی که اقتصاد تک محصولی مثل نفت ندارند به بخش فرهنگ و خصوصاً کاغذ یارانه می دهند و اَشکال متفاوتی هم دارد؛ ولی جامعه ما و ساختار ما با توجه به عدم سودآوری حوزه نشر نسبت به سایر بخش هایی چون خدمات و تولید به نوعی باید تقویت بشود و این بدان معنی نیست که اگر به کاغذ یارانه می دهند به نویسندگان هم تعلق بگیرد_ منظورم این نیست که رانتی به نویسندگان از این رهگذر اختصاص داده شود _منظور من این است که دولت از چاپ و نشر با ساختاری که راجع به اصناف گفتم حمایت کند و لذا نقش دولت نقش هدایت و حمایت بدون دخالت داشته باشد که در این صورت اتفاقات بهتری پیش خواهد آمد.

وی با تاکید بر اینکه مملکت در حال حاضر روزهای سختی را می گذارند گفت: در حال حاضر بخش فرهنگ زیر فشار شدیدی قرار دارد و من نویسنده با بیست و هفت و هشت سال کار حرفه ای انجام دادن، با گوشت و پوست و استخوان درک می کنم که شرایط نامناسبی بر حوزه فرهنگ حاکم است.

مزینانی در خاتمه خاطرنشان ساخت: احساس می کنم همانطور که میوه دارد از سبد خانوار کمرنگ یا حذف می شود و یا خریدن خانه به آخر خط رسیده است؛ ممکن است کتاب خریدن یا چاپ کتاب هم به آخر خط برسد و این احساس هراسانگر و خوف ناکی است لذا امیدوارم که در دولت جدید این مشکلات حل شود چرا که ایران و جامعه ما شأن بالایی دارد و می تواند آینده روشنی داشته باشد.

منبع : پایگاه خبری هنر نیوز

  • علی مزینانی
۲۵
خرداد
۹۲

مردم  ولایتمدار مزینان همراه  با آحاد ملت حماسه سرای ایران اسلامی در یازدهمین دوره انتخابات ریاست  جمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا با حضور در پای صندق های رأی حماسه آفرینی کردند

به گزار شاهدان کویرمزینان  به نقل از مزینان سیتی پس از پایان رأی گیری کار شمارش آرا با حضور نمایندگان فرمانداری شهرستان داورزن  و ستاد انتخابات وزارت کشور آغاز شد که در  انتخابات چهارمین دوره شوراهای اسلامی شهر و روستا با شمارش دو صندوق حاضر در هیئت حسینی(ع) و ابولفضلی (ع)  نتایج قطعی  به شرح زیر مشخص گردید:


1 . آقای مهدی مزینانی (آزاده )  با 568 رای مأخوذه نفر اول

2. خانم فاطمه مزینانی گلستانی با 482 رای مأخوذه نفر دوم

3. آقای وهب غنی آبادی با 433 رای مأخوذه نفر سوم

4. آقای غلامرضا مزینانی با 187 رای ماءخوذه نفر چهارم

بنابر این  آقای مهدی مزینانی  و خانم فاطمه گلستانی و آقای وهب غنی آبادی به ترتیب به عنوان نفرات اصلی  شورا مشخص شدند .  همچنین  آقای غلامرضا مزینانی به عنوان نفر چهارم و عضو علی البدل انتحاب گردید  .

درادامه عکسهای این حماسه سیاسی را ببینید...

  • علی مزینانی
۲۵
خرداد
۹۲
[تصویر :  marg2.jpg]

شاهدان کویرمزینان ؛حجت الاسلام والمسلمین مهدوی راد، قرآن پژوه برجسته و استاد دانشگاه تربیت مدرس که زمانی در کنار استاد محمدتقی شریعتی مزینانی (پدر دکتر شریعتی) بوده، ناگفته ها و خاطراتی از ایشان را برشمرده است.که پیش از این در سالگرد استاد شریعتی در شاهدان کویرمنتشر شده است .اینک به مناسبت فرا رسیدن سی وششمین سالمرگ شهید دکتر علی شریعتی مزینانی قسمتی از این خاطرات تقدیم می شود.
روز بدرود زندگی دکتر علی شریعتی من از قم به مشهد رسیدم و پس از زیارت مضجع مطهر حضرت رضا(ع) به محضر استاد رسیدم. کسی نبود، استاد تنها بود و از ماجرا خبر نداشت از اینجا و آنجا سخن گفتیم و برخاستم و در هنگام خداحافظی استاد با نهایت مهربانی دست بر شانه‌ام نهادند و فرمودند کجا می‌روید، عرض کردم به ده و دیدن والدین، فرمودند برگشتید شما را ببینم. گفتم حتماً استاد، به قفسه کتابهای استاد کاغذی چسبانده بودند: «برای بهبودی حال استاد سیگار نکشید». گفتم چقدر خوب است که سیگار نمی‌کشید. و رفتم.

 روز هفتم تیر اندکی پس از ظهر برگشتم سر کوچه میرعلم خان دوست عزیز و فرزانه‌ام حضرت آقادریاباری را دیدم (اکنون از استادان موفق سطوح عالیه حوزه علمیه قم) چشمش که به من افتاد بغض گلویش را گرفت گفتم چه شده است؟ گفت: مگر خبر نداری گفتم من ده بودم از چی؟ گفت دکتر را کشتند.

ساک از دستم افتاد. بر زمین نشستم و بعد گفتند امروز بعد از ظهر در «مسجد جامع ملاهاشم» مجلس ترحیم است. خیلی زودتر از موعد رفتم. زمان مراسم که رسید جای سوزن انداختن نبود، برقها را قطع کرده بودند، دانشجویی قرآن می‌خواند، نیم ساعتی گذشت عکسی از شریعتی را وارد مجلس کردند قیامتی شد در و دیوار گریه می‌کردند همه ضجه می‌زدند، زیر بغلهای استاد را گرفتند، بلند کردند، عبای تابستانی نازکی بر دوش داشت، به عصا تکیه کرد اندکی صحبت کرد، بلندگو نبود، صدا به جایی نمی‌رسید، اما محفل یکسر اشک و آه بود.

فردای آن روز رفتم محضر استاد نشستم، استاد سیگار می‌کشید، عرض کردم استاد باز هم سیگار می‌کشید. فرمود: مرگ علی همه چیز من را به هم ریخت. و بعد فرمودند آن روز که شما اینجا بودید، اتفاق افتاده بود و من خبر نداشتم، اما رفت و آمدها زیاد شده بود، آقای خامنه‌ای مرتب می‌آمدند، از صدر اسلام سخن می‌گفتند از مصیبتهای بزرگ، از رشادتها، از فرزند از دست دادن‌ها، گویا می‌خواستند مرا آماده کنند من که راضی به رضایت خدا بودم، تسلیم بودم، بالاخره ملاحظه سن و حال و احوال مرا می‌کردند، خوب ایشان که همیشه به ما لطف داشتند ولی آنقدر آمدن و آنگونه سخن گفتند برایم شگفت انگیز بود، تا اینکه در منزل یکی از دوستان و در جمعی از یاران دکتر خبر را به من گفتند.


استاد اضافه کردند که علی در آستانه هجرت به خراسان آمد و از همه اقوام و خویشان خداحافظی کرد به من چیزی نگفت ولی حال و هوایی عجیب داشت، از کمترین فرصت استفاده می‌کرد و به حرم مطهر مشرف می‌شد، به مزینان رفت و از همه خداحافظی کرد، آن روز آخر دکتر معالج من اینجا بود، و از دکتر هم نوار قلب گرفت و گفت: «دکتر ماشاءالله قلبت مانند قلب یک جوان بیست ساله می‌زند» بعد فرمودند این لطف خدا بود که آن روز این اتفاق بیفتد و حداقل ما بدانیم که دستی تو کار بوده است.

منبع :http://www.entekhab.ir/fa/news/67260

  • علی مزینانی
۲۴
خرداد
۹۲
9196گرامیداشت اعیاد شعبانیه و مقام جانبازدر دانشکده علوم ریاضی برگزار ‌شد

همزمان با روز ولادت با سعادت ماه منیر بنی هاشم حضرت ابو الفضل العباس علیه السلام وروز جانباز طی مراسمی در دانشگاه فردوسی مشهد از جانباز جان برکف مزینانی تجلیل شد

به گزارش شاهدان کویر مزینان به نقل از روابط عمومی دانشگاه فردوسی مشهد دراین مراسم  که با حضور مسئولان و کارکنان دانشکده  علوم ریاضی دانشگاه فردوسی مشهد و در سالن شورای این دانشکده برگزار شد  از طرف آقایان دکتر خشیارمنش  و دکترکامیابی گل رئیس و معاون دانشکده علوم ریاضی ،ضمن تبریک میلاد مسعود حضرت ابوالفضل العباس (ع) و روز جانباز،  از حسین مزینانی جانباز و کار مند این دانشکده  تقدیر به عمل آمد.

اسامی چندتن ازجانبازان معززمزینانی:

حاج مهدی حسن زاده مزینانی - سیدابوالفضل مزینانی میرزاحسن- محمدمزینانی(ساعت ساز) - اکبر مزینانی حاج عباس - محمود مزینانی محمد- غلامحسین مزینانی حاجی - محمدرضامزینانی حاج اکبر- قاسم باقری - حسن دست مراد- علی رضا دانایی -علی رضا همت آبادی - حسن شریفی - حسین ضیایی - علی رضا امین آبادی - رضامزینانی (عسکری)- احمدعسکری - سیداصغرمیرزامندلی - علی رضا مزینانی اکبراحیا- علی رضا صانعی- حاج علی رضا مزینانی اکبرعباسعلی - علی لیلا - مهدی آزاده - قاسم سلیمان- یدالله تهرانچی- حاج قاسم خیرخواه - حمید کربلایی عباس رئیس - عباسعلی صانعی - علی اصغرمزینانی حاج ابوالقاسم - حبیب الله مزینانی حاج ابوالقاسم - محمدرضاصانعی-حاج محمدصانعی -محمود باقری اصغر - محمود باقری(بدیعی)- قاسم مزینانی(نیکدل) -سیدنورالله جلالی -حسین مزینانی حاج عباس - حسن نهالدانی(عطار) -خلیل مزینانی شاه رضا - سیدحسین مزینانی قوچعلی - رمضان غلام مراد -ابوطالب فصیحی مزینانی-موسی علیشاه مزینانی

مرحوم میرزااحمدحسینی- مرحوم رضاقالیباف- مرحوم حاج اکبر مزینانی حاج حسین- مرحوم دایی قربان -مزحوم استاد حسن مزینانی

*یاران ودوستان همراه ؛ افتخار آفرینان وجانبازان مزینانی بی شمارندواگراسامی این عزیزان را می دانید اعلام بفرمایید تادرلیست جانبازان ثبت شود.

  • علی مزینانی
۲۴
خرداد
۹۲

http://www.khorasan.rmto.ir/upload/portals/MainPortal/contents/IMG_13901298712423.JPG


همزمان بامیلاد خجسته سه گل از باغ نبوت و امامت حضرت امام حسین ،قمربنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس  و حضرت سیدالساجدین زین العابدین علیهم السلام درروزجانبازمراسم جشن و سرور دراداره کل حمل و نقل وپایانه های خراسان رضوی برگزارشد.

به گزارش شاهدان کویر به نقل از روابط عمومی اداره کل حمل و نقل و پایانه های خراسان رضوی درسالروزمیلاد قمربنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام و روزجانبازمراسم جشن و سروری درنمازخانه اداره کل برگزارگردید این مراسم با آیاتی چندازکلام الله مجید آغاز و درادامه حجه الاسلام محمد مزینانی دبیرکمیته فرهنگی اداره کل سخنرانی کرد.
وی با اشاره به  مقام شامخ قمربنی هاشم اظهارداشت: امام صادق علیه السلام فرمودند:« ان لعمی العباس منزله یوم القیامه یغبطه علیها کل الشهداء والصدیقین همانا عمویم عباس علیه السلام درروز قیامت جایگاه بسیار رفیعی دارد که تمام شهدا و صدیقین به مقام ایشان غبطه می خورند.»
مزینانی افزود:ملت ایران همیشه و در همه جا و در تاریخ پر آوازه و بلندش قهرمانان نام آوری دارد که همواره به وجود آنان می بالد.شما جانبازان جان برکف افتخار این مرزو بوم هستید، قهرمانان جسم و پهلوانان روح ، کسانی که عضوی از وجود خود را تقدیم حضرت رب العالمین کردند.
وی ادامه داد:زندگانی حضرت ابوالفضل (ع) دائره المعارفی است که چگونه زیستن و آگاهانه رفتن را به شما آموخت و شما را در مسیر دوست قرار داد.
درپایان ،دبیر شورای فرهنگی اداره کل حمل ونقل وپایانه های خراسان ،ضمن اشاره به  اهمیت شرکت درانتخابات ،خاطرنشان ساخت: هررایی  که درصندوق آرا ریخته شود تیری برقلب استکبارجهانی خواهد بود.

  • علی مزینانی
۲۳
خرداد
۹۲

یک روز دیگر تا خلق حماسه سیاسی بزرگ سال 92 باقی مانده است و ملت حماسه ساز ایران اسلامی آماده می شوند یک بار دیگر با حضور حداکثری خود در پای صندوق های رأی چشمان فتنه را کور نمایند و مشت محکمی بر دهان یاوه سرایان و دشمنان قسم خورده نظام جمهوری اسلامی به ویژه آمریکای جنایتکار و صهیونیست غاصب  بزنند. در این برهه از زمان آحاد مردم ایران  تعیین  سرنوشت خویش را برعهده دارند هر رأی همانند تیری است بر قلب دشمن.

شاهدان کویر مزینان بنا بر رسالت عظیم اطلاع رسانی و روشنگری که برعهده دارد با درخواست از صاحب نظران ، مدیران ، کارشناسان و چهره های سرشناس مزینانی در باره این رویداد تاریخی نظر خواهی نموده است که یاران و  همراهان  مزینانی با ارسال پیام به این دعوت لبیک گفتند و مانیز برای بهرمندی مخاطبان شاهدان کویر این نظرات ارزشمند را منتشر می نماییم .

دکتر کاظم مزینانی کارشناس ارشد ارتباطات و معاون مرکز ملی افکار سنجی ایران : حماسه سیاسی فقط با حضور اقشار مختلف مردم با هر نگرش سیاسی محقق خواهد شد . این اساسی ترین اصل دموکراسی است و جمهوریت هر نظامی از صندوق های رأی حاصل می شود.

به گمان من قهر با صندوق رأی قهر با دموکراسی و جمهوریت است درنظام اسلامی این قهر دوری از آرمان های انقلابی نیز خواهد بود

حضور در پای صندوق های رأی همواره و تحت هر شرایطی مسیر را برای حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش خواهد گشود و هرچه این حضور پر رنگ تر باشد این معبر برای جامعه گشوده تر خواهد بود

حجت الاسلام هادی مزینانی رئیس عقدتی سیاسی نیروی انتظامی غرب تهران :در دنیای اسلام فقط یک کشور پرچم اهلبیت را برافراشته دارد و هر اقدامی که منجر به حفظ اقتدار این کشور شود قطعا مأجور است. شرکت در انتخابات به فرموده امام خمینی (ره) واجب عینی است.

محمد شریفی عضو شورای اسلامی و معلم باز نشسته: حماسه سیاسی به انسجام و حرکت پرشور همراه با فهم ودرک صحیحی گفته می شود که بتواند بایک انتخاب درست سرنوشت یک ملت را رقم بزند

دکتر علی رضا مزینانی فرمانده یگان حفاظت سازمان محیط زیست : دراین وضعیت حساس کشورمان و تهدیدات غربیان ، بایستی پای صندوق های رأی حاضر شده و پاسخ عملی حداکثری به آنهابدهیم این مهم از وظایف ایرانی دلسوز می باشد

دکتر احمد باقری مزینانی استاد دانشگاه :انتخابات خرداد 92 برای مردم و نظام اسلامی حامل و حاوی دستاوردهای متعدد است که مهمترین آنها عبارت است از؛یکم؛ گذر از چالش تحریم و رسیدن به دستاورد تحکیم نظام اسلامی.دوم؛ ارائه و معرفی یک الگوی متقن و شایسته از مردم سالاری دینی برای جهانیان ـ بویژه پس از بیداری اسلامی و تحولات منطقه.سوم؛ پشت سرگذاشتن دوره های چالش، بحران، تثبیت، تحکیم جمهوری اسلامی و تکمیل دوره تکثیر سلول های مقاومت در سراسر منطقه و جهان و زمینه سازی.چهارم؛ گذر از پیچ تاریخی تحولات و باز تولید اقتدار مبتنی بر تمدن اسلامی ـ ایرانی در هندسه قدرت جهانی.پنجم؛ زمینه سازی برای ایجاد یک تمدن بزرگ اسلامی ـ ایرانی مبتنی بر اندیشه اسلام ناب.ششم؛ایجاد انگیزه در جنبش های مقاومت جهت ایفای نقش سازنده و مؤثر در پازل تعاملات جهان

علی رضا هاشمی مدیر ارشد بانک ملت :به دور از هر گونه جناح بندی سیاسی به خاطر اقتدار جمهوری اسلامی و خواست رهبر و ملت و به امید بهبود وضعیت اقتصادی و معیشت مردم در این انتخابات سرنوشت ساز شرکت می کنیم

حجت الاسلام محمدتقی تاج مزینانی   : نظر ما همان نظر بزرگان ، شهدا ، امام شهدا و رهبر فرزانه انقلاب می باشد که حضور در پای صندوقهای رأی و انتخاب اصلح در مقطع کنونی واجب است  . امام علی (ع)می فرماید : کسی که هنگام نیاز رهبرش خواب باشدزیر پای دشمنش بیدار می شود . امروز نیاز به جواب  است فردا دیر است

مصطفی جلالی پور استاد موسیقی و آواز سنتی:  رأی دادن و انتخاب کردن اولین و اصلی ترین حق مردم در یک جامعه مردمسالار است از این رو مردم به عنوان صاحبان اصلی این کشور از حق خود استفاده کرده و به کاندیدای اصلح و مردمی رأی می دهند.

مهندس سیدرضا حسینی مزینانی مدیر ارشد کمیته امداد امام خمینی (ره):حضور در انتخابات یک ضرورت است . مدرسه بدون مدیر نمی ماند مدیر خوب را ما انتخاب می کنیم.

نورالله مزینانی کارمند ارشد بنیاد سینمایی فارابی : شرکت در انتخابات یک تکلیف الهی است که بر هر ایرانی حضور در آن جزو واجبات بوده و مشت محکمی است بر دهان یاوه گویان .

این نظام الهی با خون شهدا آبیاری شده است پس روی خون شهدا پا نگذاریم

فاطمه گلستانی مدیر مجتمع غیردولتی بهزیستی مزینان :  به فرموده امام خمینی (ره)برهر فرد ایرانی واجب است که در انتخابات شرکت کند و با حضور پر شکوه خود  غیرت ایرانی و مسلمانی خویش را در سال حماسه سیاسی و در پای صندوق های رأی که نشان دهنده وحدت و همدلی و به نوعی مبارزه با استکبار جهانی است به دنیا اثبات نماید.

طیبه مزینانی نویسنده ادبیات مقاومت : روز قبل در همایش انتخاباتی بودم فریاد هموطنانم گوش فلک را کر کرده بود؛ امروز حمایت می کنیم ، جمعه قیامت می کنیم . پس بیاییم صبح جمعه برای برپایی قیامتی زود هنگام جهانیان را به حیرت اندازیم




  • علی مزینانی
۲۳
خرداد
۹۲

http://behbahan-org.ir/home/wp-content/uploads/382.jpg

همزمان با فرخنده میلاد با سعادت سرور و سالار شهیدان حضرت حسین بن علی (ع) سامانه پیامکی مجتمع غیر دولتی بهزیستی مزینان راه اندازی شد

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ روابط عمومی مجتمع غیر دولتی بهزیستی مزینان به منظور اطلاع رسانی بیشتر در باره اقدامات و خدمات این مجتمع اقدام به راه اندازی این سامانه نموده است و ازین پس تمامی اطلاعات و اخبار مربوطه از طریق این سیستم و وب شاهدان کویرمزینان به اطلاع شهروندان مزینانی و خیرین گرامی خواهد رسید.

 دراولین پیام افتتاحیه سامانه اطلاع رسانی بهزیستی مزینان که برای شهروندان ارسال شده آمده است :

« با وزیدن نسیم خوش شعبان المعظم  وعرض تبریک اعیاد شعبانیه ، سیستم پیامکی بهزیستی مزینان راه اندازی شد . نظرات و پیشنهادهای شما در راستای ساخت توانبخشی و خدمت به محرومان موجب دلگرمی ما خواهد شد»

 شماره سامانه پیامکی مجتمع غیر دولتی بهزیستی مزینان برای ارسال ودریافت پیام شهروندان مزینانی  30002166002166 می باشد

نورالله مزینانی مسئول روابط عمومی مجتمع بهزیستی مزینان در تماس تلفنی با شاهدان کویر اظهار امیدواری کرده است : همولایتی های معزز مزینانی در صورت عدم دریافت پیام برای اقوام و دوستان و آشنایان خود شماره آنان را به شماره سامانه  فوق ارسال نمایند .

 وی با تشکر از خیرین و همیاران محترم که به صورت جداگانه و مسقل اقدام به ارسال پیام می نمایند در خواست نموده که :  از این پس به منظور خدمات بیشتر و سازمان یافته از ارسال پیام خوداری نمایند و در صورت احساس مورد فوری ، در خواست خود را از طریق شماره مذکور به روابط عمومی  ارسال کنند.

  • علی مزینانی
۲۱
خرداد
۹۲

برای مشاهده تولیدات فیلم کوتاه در باره مزینان لطفا روی هر مطلب کلیک کنید و پس از ورود به آپارات می توانید آنها را دانلود و یا به صورت آنلاین و باز تماشا نمایید.

شایان ذکر است به دلیل مشکلات بارگذاری فیلم بر روی وبلاگ، تا بر طرف شدن این اشکال از همین طریق در خدمت مخاطبین همیشه همراه هستیم.

1- شهیدان کویر مزینان این فتوکلیپ به مدت 5:39دقیقه به کارگردانی محسن مزینانی و با استفاده از تصاویر شهدای سرافراز مزینان و مراسم آئنی عاشورا ساخته شده است برای مشاهده این اثر روی عنوان ویا  لینک زیر کلیک کنید

http://www.aparat.com/v/a0VPv


2- عاشورا در مزینان این نماهنگ با نام مرو ای دوست و با صدای محمد اصفهانی در باره مراسم روز عاشورای مزینان توسط  علی مزینانی عسکری تهیه شده است شده است تاریخ تولید اربعین 1391ه.ش و به مدت 5:21 دقیقه می باشد برای مشاهده می توانید روی عنوان ویا لینک زیر کلیک کنید.

http://www.aparat.com/v/wBukK

  • علی مزینانی
۱۹
خرداد
۹۲

فرهنگسرای فردوس از 20 تا 27 خردادماه، میزبان نمایشگاه بزرگ صنایع دستی با عنوان دیار کهن در گالری پردیسان است.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از خبرگزاری مهر، این نمایشگاه همزمان با هفته صنایع دستی و روز جهانی صنایع دستی، با حضور آثاری از هنرمندان برجسته کشور که تعدادی از آنها برای آثارشان نشان اصالت یونسکو نیز دریافت کرده اند برپا می شود.

آثاری از رشته های ملیله سازی، سفالگری، لایه چینی، دوخت های سنتی، تذهیب و گل مرغ، فیروزه کوبی، معرق، فرش و گلیم، قلمزنی، حجم، منبت، میناکاری، شیشه فیوزینگ و گره چینی در نمایشگاه دیار کهن به نمایش گذاشته خواهد شد.

سارا کاظمی، حسن رحمانی، فریبا ربیعی، رویا عبدالوندی، پروین مبین علی، باقر نفری، جواد عبادی، حسن مزینانی(شهیدی) و فرشاد ساعی تعدادی از هنرمندانی از استان های مختلف هستند که آثارشان برای نمایش و فروش عرضه می شود.

همچنین برپایی سیاه چادر به صورت نمادین در محوطه فرهنگسرای فردوس، پخت نان سنتی و نمایش اشیای سنتی در آن از دیگر برنامه هایی است که همزمان با نمایشگاه و به مناسبت هفته صنایع دستی برگزار خواهد شد.

علاقه مندان برای بازدید از این نمایشگاه می توانند به فرهنگسرای فردوس واقع در فلکه دوم صادقیه، بلوار فردوس، بعد از چهارراه مخابرات مراجعه کرده و یا برای کسب اطلاعات بیشتر با شماره تلفن 44000203 تماس بگیرند

شایان ذکر است استاد حسن مزینانی (شهیدی) طی پیامی به شاهدان کویرمزینان اظهار داشت : وی در این نمایشگاه در رشته صنایع دستی ، فرش ، گلیم ، انواع کیف های سنتی و لوازم تجهیزات بافت با نام شرکت عرشیان نقطه تا گره  حضور فعال دارد.

  • علی مزینانی
۱۷
خرداد
۹۲

همزمان با عیدفرخنده  مبعث، فتو کلیپ شاهدان کویر  به همت گروه هنری شاهدان کویر مزینان آماده نمایش شد

به گزارش شاهدان کویر مزینان ؛ فتوکلیپ شاهدان کویر مزینان با استفاده از حدود هفتاد فریم عکس ا ز شهدای سرافراز و مراسم آئینی عاشورای مزینان به کارگردانی هنرمند جوان مزینانی آماده نمایش در فضای اینترنتی شده است .

در این اثر پنج دقیقه ای محسن مزینانی دانشجوی کارشناسی علوم و قر آن حدیث دانشگاه علامه طباطبایی تهران ،  مطالبی از کتاب کویر ؛اثر جاودانه ی فرزند شایسته ی کویر معلم شهید انقلاب دکتر علی شریعتی مزینانی به همراه قسمتی از بیانات مقام معظم رهبری پیرامون زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا اسفاده شده  و قرار است اثر فوق به زودی در سایت آپارات به نمایش گذاشته شود.

 همچنین این اثر به فرمت بلوتوث تبدیل شده است و شهروندان مزینانی می توانند تصاویر شهدای زادگاه خود  را از این پس در گوشی های تلفن همراه  تماشا نمایند.

 شاهدان کویرمزینان تا کنون موفق به تولید دونماهنگ پیرامون شهادت وعاشورا شده است که در اربعین سال گذشته نماهنگ مرو ای دوست با موضوعیت عاشورای مزینان به مدت پنج دقیقه از شبکه تلویزیونی خراسان رضوی پخش شد و پس از آن این اثر هنری با نام عاشورا درمزینان به نشانی اینترنتی http://www.aparat.com/v/wBukK بر روی سایت آپارات قرار گرفته است .

  • علی مزینانی
۱۷
خرداد
۹۲

با حضور  جمعی از مسئولین استانی و محلی شهرستان داورزن  اولین رئیس اداره بهزیستی شهرستان داورزن معرفی شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از داورزن نیوز ؛ در این مراسم که  معاون پشتیبانی اداره کل بهزیستی استان خراسان رضوی  حضور داشت حجت الاسلام  محمود مداحی در سخنانی استقرار ادارات در این شهرستان را زمینه اعتلا و پیشرفت شهرستان داورزن عنوان کرد.

حجت الاسلام و المسلمین محمود مداحی با اشاره به موقوفات فراوان  شهرستان داورزن در قسمت بهزیستی تصریح کرد: باید مسئولان استانی تلاش کنند که این موقوفات صرف هزینه های افراد  تحت پوشش این اداره  شود.

وی ایجاد یک مرکز بهزیستی در روستای مزینان را خاطر نشان شد و ادامه داد: باید این مرکز نیز مورد حمایت اداره کل بهزیستی قرار گرفته تا خدمات بیشتری را به افراد تحت پوشش خود ارائه کند.

در پایان این مراسم رضا شایان به عنوان اولین رئیس اداره بهزیستی شهرستان داورزن معرفی گردید.

شایان ذکر است بعد از استقرار  مدیریت جهاد کشاورزی و اداره کتابخانه عمومی  و دفتر هیات نظارت بر انتخابات  این اداره چهارمین اداره مستقل بعد از استقرار فرمانداری محسوب می شود .

شاهدان کویرمزینان ؛ ساختمان مجتمع خدمات بهزیستی  غیردولتی مزینان مدت دو سال است که به همت یکی از بانوان موفق و جهادی مزینان و با یاری خیرین مزینانی و غیرمزینانی  در متراژ1550متر بنا  شده است ودر حال حاضر با پیشرفت خیلی خوبی رو به ساخت می باشد و هم اکنون یکصد و بیست ستون این مرکز برافراشته شده است

این مرکز تا کنون چندین بار از سوی امام جمعه ی محترم شهرستان داورزن مورد توجه و حمایت قرار گرفته است وحجت الاسلام مداحی بارها بر کمک نهادها وادرات کل بهزیستی به این مرکز تأکید نموده است اما علی رغم این تأکیدات تا کنون کمترین امکاناتی از دستگاه های دولتی دریافت نشده و هرگونه پیشرفت آن توسط خیرین صورت گرفته است. این درحالی است که کارکنان نوعدوست مجتمع خدمات بهزیستی مزینان بیش از 600نفر مددجو اعم از افراد کهنسال ، معلولین و کم توانیان ذهنی ، خانواده های بی سرپرست وبد سرپرست را تحت حمایت خود قرار داده اند و به طور مداوم از آنها سرکشی و دستگیری می نمایند.


  • علی مزینانی
۱۶
خرداد
۹۲

امام جمعه داورزن گفت: با پیگیری های صورت گرفته با حوزه های علمیه مشهد و سبزوار  حوزه علمیه شهرستان داورزن مستقر در  مزینان مجددا احیا خواهد شد.

به گزارش شاهدان کویرمزینان به نقل از مهری خبرنگار ایرنا ؛ حجت الاسلام و المسلمین محمود مداحی با اشاره به وجود دهها عالم و اندیشمند که از این شهرستان به جهان اسلام معرفی شده اند گفت: علمای بزرگی همچون علامه بهمن آبادی و محمد تقی شریعتی مزینانی  را می توان از این جمله یاد کرد.

وی در عین حال به برخی  مشکلات موجود در گسترده آموزشی اشاره کرد و گفت: متاسفانه در رشته های دانشگاهی نامی از حوزه های علمیه برای جذب طلاب برده نمی شود.

وی تاکید کرد: وجود روحانیون و طلاب جوان و در عین حال متعهد می تواند بسیاری از مشکلات فرهنگی و اجتماعی جامعه را از بین ببرد.

امام جمعه داورزن با اشاره به سابقه حوزه علمیه مزینان در سنوات گذشته گفت: بزرگان فراوانی از این حوزه به به کشور معرفی شده اند که با احیا مجدد آن می توان به این روند ادامه داد.

شایان ذکر است  مدرسه شریعتمدار(حوزه علمیه) در خیابان اصلی مزینان و در کنار مسجد جامع مزینان واقع شده است.شکل معماری ساختمان و مصالح به کار رفته در آن شباهت زیادی به معماری دوران صفویه دارد، اما آنچه از آثار مکتوب به دست آمده نشان می دهد این است که حکیم میرزا ابراهیم شریعتمدار در تاسیس این مدرسه نقش مهمی را داشته است.وی از بزرگان علم سبزوار بوده که طی سفری که به مزینان داشته،پس از ارشاد مردم،قصد بازگشت به سبزوار نموده که با اصرار مردم، مقیم مزینان می شود و حوزه علمیه مزینان را تاسیس می کند.از محضر حکیم شاگردان زیادی تربیت می شوند که از جمله شاگردان معروف وی ملا قربانعلی شریعتی از خاندان محترم شریعتی است.

منبع :اخبارفرهنگی اجتماعی شهرستان داورزن

  • علی مزینانی
۱۶
خرداد
۹۲

مراسم بزرگداشت بیست و چهارمین سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) و شهدای قیام پانزدهم خرداد در مزینان برگزار شد

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ همزمان با چهاردهم خرداد  سالروز ارتحال جانگداز معمار کبیر انقلاب مراسم بزرگداشتی در هیئت حسینی مزینان برگزار گردید و شرکت کنندگان دراین مراسم با تلاوت آیات نورانی کلام مجید و همچنین استماع مصیبت خوانی  وسخنرانی یاد و خاطره ی امام خمینی (ره)را گرامی داشتند

همچنین در مراسمی دیگر که به مناسبت پنجاهمین سالگردشهدای قیام پانزده خرداد 42 وسالروز شهادت امام هفتم شیعیان در هیئت ابوالفضلی  برگزار گردید مردم مومن و انقلابی مزینان با آرمانهای امام راحل و تداوم راه شهدا و اطاعت از ولایت تجدید عهد و پیمان کردند.

در این مراسم حجت الاسلام علیمحمدی رئیس حوزه علمیه شهرستان سبزوار ضمن عرض تسلیت شهادت امام موسی کاظم (ع) در زمینه ی قیام پانزده خرداد و  نهضت امام خمینی (ره) و شخصیت والای امام راحل سخنرانی نمود.

وی ولایتمداری و اطاعت از ولایت فقیه را مهمترین عامل موفقیت انقلاب اسلامی دانست و افزود: تا این اطاعت پذیری از ولایت در وجود امت اسلامی ما هست هیچ نگرانی وجود ندارد و هیچ تهدیدی نمی تواند به کشور ما آسیب بزند.

این استاد حوزه با اشاره به انتخابات پیش رو  تاکید کرد : شرکت حداکثری در انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا دشمنان قسم خورده نظام مقدس اسلامی را از هر گونه حرکتی مأیوس خواهد کرد و مردم ما با این حضور حماسه ای دیگر در کشور خلق می نمایند .

  • علی مزینانی
۰۹
خرداد
۹۲

 شریعتی دیروز، امروز، فردا





دکتر احسان مزینانی شریعتی  در آستانه سی و ششمین سالگرد هجرت فرزند شایسته کویر، معلم شهید انقلاب  دکتر علی شریعتی مزینانی ، در جمع دانشجویان دانشگاه حکیم فردوسی سبزوار   به بررسی نقش پدرش بر رشد تعالی فرهنگ جامعه پرداخت

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ در این مراسم که به همت کانون قلم و اندیشه٬ دانشگاه حکیم سبزواری و با عنوان همایش اندیشه کویر  به مناسبت هفته معلم برگزار شد دکتر احسان مزینانی شریعتی با بررسی نقش  معلم و دانشجو دررشد فرهنگ واندیشه جامعه به ویژه  نقش شریعتی در این اثر گذاری اظهار داشت: شریعتی فرزند خراسان است و مردم ما حرکت  او را ٫آغازگر بیداری٬ نامیدند و این بهترین تعریف از نقش او بود. شریعتی با رویکرد منطقی-معتدل به نسبت میان دو مقوله‌ی «ملیت و مذهب-مکتب» و اجتناب از افراط-و-تفریط در این دو حوزه، تالیف و تبیینی نو عرضه داشت (م.آ. باز شناسی هویت ایرانی و اسلام در مجموعه 27).

وی دکتر شریعتی را در مقام طراح ٫هیات هندسی٬ جهان‌بینی و مکتب (در دروس اسلام شناسی)، از پر تاثیرترین پیرایشگران اندیشه دینی در جهان اسلام، پس از سیدجمال اسدآبادی و اقبال لاهوری، دانست، که میراث آن بنیانگذاران را جهشی تازه بخشید و هنوز در سرزمین های اسلامی به عنوان متفکر  و مبتکر مسیر جدیدی مطرح است.

دکتر احسان شریعتی  مهمترین نقش پدرش  را در دیروز، بخشیدن اعتماد به نفس به نسل جوان و روشنفکر ما در برابر ایدئولوژی های جذاب  و مطرح در سطح جهان دیروز دانست. آنگاه به رمزگشایی از دلایل بقاء نام و آثار و اندیشه آن معلم شهید در شرایط امروز، به ویژه در دو بط امروز، به ویژه در دو بُعد ٫نقادی سنت٬، آزادمنشی، و ٫کویریات٬، یعنی انسانشناسی عرفانی، شهودی-وجودی، شریعتی برشمرد.

وی در پایان ، با اشاره به ٫نیاندیشیده‌مانده ها، یا ظرفیت‌های هنوز ناشناخته‌ی تفکر و تداوم آن توسط پویندگان راه ٫نوزایی و دین‌پیرایی٬ (رنسانس و رفرماسیون)، شریعتی را بیشتر، با وام‌گیری تعبیر یکی از روشنفکران، «متفکر فردا» دانست. فردایی که محصول نهایی نهضت و انقلاب دیروز و اصلاح و تحول نظام امروز به نظم آتی شوراهای تحقق‌بخش عینی و عملی آرمان‌های سه‌گانه‌ی «آزادی، برابری، و عرفان» خواهد بود. و با قرائت این شعر از اقبال لاهوری سخنان خود را به پایان برد که: «گمان مبر که به پایان رسید کار مغان، هزار باده‌ی ناخورده در رگ تاک است».

پس از سخنرانی ایشان دانشجویان به طرح پرسش‌های خود پرداختند. از میان سوالات، ایشان در پاسخ به چرایی بازگشت به ایران برغم بی‌مهری‌ها و بی‌اعتنایی‌ مسئولین، بیان نمود که بی‌اعتنا به بی‌اعتنایی‌ها، به میهن خود توجه داشتیم و کسی نمی‌توانست مانع این تعلق باشد. و دلیل بازگشت خود به میهن را این دانست که، برغم همه محدودیت‌ها، وجود و حضورش را در ایران موثرتر می‌یابد. در ادامه با توجه به سوالات مطرح‌شده در زمینه فلسفی به توضیحاتی پیرامون دیدگاه‌های خود، از جمله ویژگی‌های اندیشه‌ی حکیم هادی سبزواری، پرداخت.

در پایان پس از پرسش و پاسخ  رونمایی از تندیس استاد محمد تقی شریعتی توسط ایشان انجام شد، و لوحی از سوی ٫کانون قلم و اندیشه٬ با متن ذیل به ایشان تقدیم شد: «به نام پروردگار اندیشه جناب آقای دکتر احسان شریعتی، یادگار سروش بیداری، رسالت نسل امروز پاسداری از پیشینه ناریخی و بهرمندی از  آیین و تفکر خردمندان متاخری چون  استاد محمد تقی شریعتی  و دکتر علی شریعتی است و این دغدغه جز با یاری اندیشمندان و  روشن گرانی چون شما محقق نخواهد شد. حضور سبزتان را در دیار قلم های سازنده و زادگاه اندیشه های بیدار و روشن فکران کویر ارج می نهیم. کانون قلم و اندیشه».

  • علی مزینانی
۰۹
خرداد
۹۲

  خرداد ماه یاد آور بسیاری از رویدادها و  مناسبتهای بزرگ در رابطه با انقلاب شکوهمند اسلامی ایران است؛ سوم خرداد سالروز فتح خرمشهر ، چهاردهم خرداد غم آورترین لحظه ی وداع امت با امام خمینی (ره) ، پانزدهم خرداد خیزش ملت به سوی رهایی از بند طاغوت و بیست ونهم خرداد روز هجرت ابدی مردی از تبار شیعه علوی رهپوی حسین (ع) وارث آدم ، دکتر علی شریعتی مزینانی که عاقبت پس از عمری مجاهدت همانند ابوذر در هجرت و تنهایی ره سرخ شهادت را پیمود و شریعتی برای همه ی تاریخ شریعتی شد

شاهدان کویرمزینان که همواره سعی می نماید تا مزینان و مزینانیان به ویژه نخبگان و مشاهیر و فرهیختگان کویر را به جهانیان بشناساند و در هرمناسبتی فقط از مزینان می گوید مصمم است این بار تا سالروز سی و ششمین سالمرگ این فرزند شایسته کویر همانند بیست و ششمین سالگرد رحلت استاد و مرادش محمدتقی شریعتی مزینانی آنچه در سایتها و یا خبرگزاری ها را و یا تحقیق صاحبان قلم بیابد تقدیم دوستدارانش نماید

شریعتی شناسی 3 در حقیقت ادامه ی سلسله مطالبی است که به دوستداران شریعتی در آن سوی مرزها می پردازد و مجله اندیشه پویا طی یک پرونده به انتشار آن اهتمام ورزید و پس از آن به همت بنیاد فرهنگی شریعتی در پایگاه اطلاع رسانی این بنیاد به صورت چند پست منتشر گردید

 افغان‌ها در پی شبح شریعتی 

نوشته‌ی لطیف پدرام (سیاستمدار، نویسنده و شاعر، رهبر حزب کنگره ملی و عضو پارلمان افغانستان) در باب ظهور و تاثیرگذاری اندیشه علی شریعتی در کشور افغانستان.

لطیف پدرام، سیاستمدار، نویسنده و شاعر، رهبر حزب کنگره ملی و عضو پارلمان افغانستان

*لطیف پدرام در دورانی که برای ادامه تحصیل در ایران به سر میبرد در انجمن حکمت و فلسفه آموزش دید و در محضر عبدالکریم سروش فلسفه تاریخ خواند و از ضیا موحد منطق جدید آموخت و با احمد شاملو دوستی نزیک برقرار کرد.


یکم: چه شد که شریعتی به افغانستان آمد؟

سال 1352خورشیدی سردار محمد داوود طی یک اقدام نظامی و از طریق کودتا رژیم سلطنتی افغانستان را سرنگون کرد و برای بار نخست در تاریخ افغانستان رژیم جمهوری تاسیس شد. فضای سیاسی نوین که در پی این کودتا ایجاد شد این فرصت را فراهم کرد که احزاب سیاسی اسلامی، احزاب ملیگرا و احزاب چپ (مارکسیست ـ لنینیست) وارد مرحله نوینی از کار و پیکار سیاسی خود شوند. در راستای این دگردیسیها در سال1354خورشیدی دو گروه چریکی یکی در جنوب‌شرق و دیگری در شمال‌شرق افغانستان مبارزات مسلحانه خود را بر ضد رژیم داوودخان آغاز کردند. گروه چریکی شمال‌شرق یک گروه مارکسیست - لنینیست بود متاثر از افکار ارنستو چه‌گوارا. گروه چریکی جنوب‌شرق شاخه‌ای از جنبش اخوان‌المسلمین بود با عنایت و توجه کامل به افکار حسن‌البناء و سیدقطب. این دو گروه که به‌سرعت سرکوب شدند هیچ ارتباطی با یکدیگر نداشتند. در همین سال‌ها (1352تا 1357 و سقوط رژیم داوود به‌وسیله کمونیست‌های شوروی) بود که تفکر شریعتی وارد افغانستان شد و آثار، سخنرانیها و نوشته‌های دکتر شریعتی به همت فعالان سیاسی و انقلابیون افغانستان در اختیار جنبش‌های انقلابی کشور ما قرار گرفت. در دهه50 خورشیدی یک جریان و دو شخصیت در افغانستان اثرگذار بودند. دکتر شریعتی و احسان طبری به عنوان دو نظریه‌پرداز انقلابی و جنبش سیاهکل(1349) به عنوان یک جریان سیاسی. مبانی تئوریک جنبش سیاهکل کتاب «مبارزه مسلحانه هم استراتژی و هم تاکتیک» و «مبارزه مسلحانه چگونه توده میشود؟» مسعود احمدزاده و «مبارزه مسلحانه رد تئوری بقا» از بهروز دهقانی (برادر اشرف دهقانی) بود که در زندان ساواک بعد از شکنجه‌های وحشیانه کشته شد. «چه باید کرد؟» و «صفات یک انقلابی» از دکتر شریعتی و برخی بررسیهای طبری، اصول فلسفه از ویکتور افاناسیف (ترجمه حزب توده)، دفاعیه خسرو روزبه در دادگاه نظامی، آثار مربوط به گروه فلسطین به‌ویژه زندگینامه شکرالله پاکنژاد (رهبرگروه)، در محافل سیاسی افغانستان دست به دست میشدند. البته در این سال‌ها، حلقه‌های انقلابی افغانستان با گروه فداییان اسلام به رهبری نواب صفوی و نیز فعالیت‌های علیاکبر صفاییفراهانی (از رهبران قیام سیاهکل) و بیژن جزنی و بقیه رهبران سازمان چریکهای فدایی خلق نیز آشنا شده بودند.

در سال1357 کمونیست‌ها یعنی حزب دموکراتیک خلق افغانستان در افغانستان به قدرت رسید و گروه‌های اسلامی و مارکسیست‌های مخالف شوروی به نبرد مسلحانه علیه رژیم کمونیستی افغانستان پرداختند. در این زمان آثار و سخنرانیهای شریعتی با موج جدیدی به‌وسیله مبارزان متعلق به جریان‌های مختلف به جبهه‌های جنگ و مقاومت و محیط‌های دانشگاهی افغانستان وارد شد. در سال‌های نبرد با اتحاد شوروی و شدت یافتن جو سیاسی، لایه‌های مختلف اجتماعی اعم از روشنفکران دینی، نوگراهای مذهبی و حتا لایه‌های مختلف نوگرای لائیک و مارکسیست‌ها و چپ‌های منتقد شوروی به آثار دکتر شریعتی علاقه‌مند شدند. در تمام سال‌های جهاد، مبارزه و مقاومت مردم افغانستان تا سقوط حکومت دکتر نجیب، آثار شریعتی نه‌تنها دست به دست میشدند که در شماری از جبهه‌های جنگی رسما تدریس هم میشد. جالب این است که یکی از گروه‌هایی که آثار دکتر شریعتی را به افغانستان انتقال میداد گروه مربوط به شاعر انقلابی بسیار برجسته اما گمنام (اکنون هم نمیدانم کجاست، زنده است یا مرده، در تمام عمر فقط دو بار او را ملاقات کردم)، «عزیز سیاهپوش» بود. گروه آنها به «عیاران خراسان» معروف بودند و به رسم «سیاه‌جامگان» لباس سیاه میپوشیدند؛ این گروه نه مارکسیستی بود و نه اسلامی و نه ناسیونالیستی به معنای مدرن. الگوی آنها سمک عیار بود. این مرد اولین‌بار «چه باید کرد؟» علی شریعتی را در اختیار یکی از برجسته‌ترین و متفکرترین مارکسیست‌های افغانستان قرار داده بود و باز این فعال سیاسی مارکسیست بود که «چه باید کرد؟» را در اختیار من قرار داد. آن سال‌ها شاید 13یا 14 ساله بودم.

آنچه تاکنون به تلویح و اشاره بیان کردم ویژگی داخلی افغانستان بود. اما در همین زمان اوضاع بین‌المللی هم برای گسترش اندیشه‌های دکتر شریعتی فراهم بود. در دوران جنگ سرد و شکل گرفتن پیمان‌های ناتو، سنتووسیتو، و پایه‌ریزی جنبش عدم تعهد، علی شریعتی به عنوان یک نظریه‌پرداز انقلابی در صدر توجه نیروهای فکری و سیاسی افغانستان قرار گرفت.


دوم: آنچه من و روشنفکران افغان از شریعتی خواندیم

آشنایی من با شریعتی در سال‌های مهاجرت به ایران، به‌خصوص یکی دو سال بعد از انقلاب ایران، که طرفداران او در مقابل دانشگاه تهران کتاب‌ها، نوارها و تصویرهای او را پخش میکردند، بیشتر شد. در این سال‌ها فرصت یافتم ـ بدون مبالغه ـ همه آثار چاپ‌شده او را بخوانم و به بسیاری از نوارهای سخنرانی او گوش دهم. چند بار هم شخصا «روش شناخت اسلام» را تدریس کردم. «کویر» از کتاب‌های دوست‌داشتنیام بود. اسلام‌شناسی مشهد و تهران را به دقت خوانده و نامه‌هایش را به احسان و سارا مرور کرده بودم. نامه به پدر و تقریبا تمامی نامه‌های دهه50 او و آخرین نامه ناتمام به دخترانش را، همگی از نظر گذرانده بودم.

در افغانستان به زبان‌های پشتو، ازبکی، ترکمنی، بلوچی، پامیری و نورستانی مینویسند یا سخن میگویند. گویندگان این زبان‌ها با زبان فارسی آشنا هستند چراکه اکثریت زبانی، زبان فارسی است. از همین‌رو آثاری که در ایران تولید میشود در کشور من ترجمه مجدد نمیشود. آثار شریعتی را بدین‌ترتیب ترجمه نکردیم و در متن اصلی خواندیم. من ابتدا چه باید کرد؟ را خواندم، کتاب دوم کویر بود. سپس ترجمه دکتر از کتاب ابوذر غفاری را خواندم. امت و امامت، حسین وارث آدم، مذهب علیه مذهب، روشنفکر و مسئولیت او در جامعه، آری این‌چنین بود برادر، فاطمه فاطمه است، پدر مادر ما متهمیم، بازگشت به خویشتن، تشیع علوی و تشیع صفوی، قاسطین و مارقین و ناکثین، اگر پاپ و مارکس نبودند، کتاب‌هایی بودند که در دوره اول زندگی خود خواندم. بعد اسلام‌شناسی مشهد و اسلام‌شناسی تهران را خواندم و پایان غم‌انگیز زندگی یونگ و روش شناخت اسلام را. نیاز من و «ما» به آثار شریعتی برخاسته از عشق به آزادی و عدالت بود. عرفان شریعتی را خوب نمیشناختیم. اما میدانستیم، شریعتی مبارز خستگیناپذیر راه عدالت و آزادی است. نیاز دیگر ما شناخت تازه از اسلام بود. چه «چپ»، چه «راست»، چه مارکسیست و چه مسلمان نیاز داشتیم راه‌های مبارزه در کشوری اسلامی را به کمک شریعتی بیاموزیم. مبارزه علیه امپریالیسم، اشغالگری و استعمار، اندیشه معطوف به رهایی در همه سطوح، به‌ویژه تامین عدالت اجتماعی، ملی و طبقاتی نظریه‌ای بود که به گفتمان مسلط در سرزمین ما مبدل شده بود. شریعتی خود یکی از فرازهای بینظیر یا کم‌نظیر این گفتمان بود. اما آنچه در من علاقه‌مندی مضاعفی نسبت به او ایجاد میکرد قدرت بیان ادبی او بود. شیوایی گفتار، سلطه بر واژگان زبان، اندیشه فورانی (که به‌گونه‌ای مولوی را در غزلیات شمس تداعی میکند) و پروازهای بلند او مرا حیرت‌زده میکرد؛ «آشیان گرمی گذاری بر بلندیها گذار». (لایق شیرعلی، شاعر تاجیکستانی). گفت‌وگوهای تنهایی (1346)، هبوط (1348)، خداحافظ شهر شهادت (1351)، علی تنهاست (1348)، کویر (1350) و آری این‌چنین بود برادر، سرشار از این تواناییهای ادبیاند. شماری از جمله‌ها و نوشته‌های او قطعا به شعر پهلو میزنند. او عاشق شعر و تئاتر بود؛ وسواس، نگرانیها و عمق افکار او، مرا به یاد نوالیس و هولدرلین میانداخت: «اگر همه هستیام را از من بگیرند و بگویند فقط دو چیز را میتوانی برای خودت از هر چه هست و داری برگیری، من هر دو چیز را شعر انتخاب میکنم.» (گفت‌وگوهای تنهایی). بدعت‌گذاریها و سنت‌شکنیهای او شجاعانه بودند. نه‌تنها مرد اندیشه که مرد عمل هم بود: عضویت در جنبش آزادیبخش الجزایر، همکاری با جبهه ملی و نهضت آزادی، همسویی با کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و همکاری با نشریه ایران آزاد، زندان رفتن‌ها و تسلیم نشدن‌ها در برابر وعده‌های رژیم به اراده، ایمان و آگاهی شریعتیوار نیاز داشت.


سوم: چرا مارکسیست‌ها و اهل تسنن هم شریعتی میخوانند؟

در دهه60 میلادی، در اوج تنش‌های سیاسی و ایدئولوژیکی میان حزب کمونیست شوروی و حزب کمونیست چین، مجموعه‌ای از نوشته‌های مارکسیست‌های چینی با عنوان «9 تفسیر» منتشر شد. چینیها شوروی را به سوسیال ـ امپریالیسم متهم کردند. جریان‌های چپ انقلابی در افغانستان باور داشتند که شوروی از مسیر واقعی سوسیالیسم منحرف شده است. نقد بر مارکسیسم ـ لنینیسم رسمی اندکاندک آغاز و تردیدهایی ایجاد شده بود. حالا این سخن شریعتی که میگفت مارکسیسم رقیب است نه خصم برای این گروه از مارکسیست‌ها موردپسند بود. شریعتی از سوسیالیسم، اگزیستانسیالیسم و عشق یاد میکرد و مترادف‌های آن عدالت، انسانیت و پرستش. ردپای این آرمان‌ها در درس‌های اسلام‌شناسی مشهد و اسلام‌شناسی تهران کاملا هویدا بود. رفع تبعیض در همه جلوه‌های آن، آرمان شریعتی بود و برای این‌که این آرمان را استوار سازد از مفهوم قرآنی «قسط» استفاده میکرد؛ بدیلی در برابر آرمان‌های سوسیالیسم و مارکسیسم. از همین روی مارکسیست‌های افغانستان شریعتی را یک چهره ضدارتجاع، استعمار و امپریالیسم میشناختند و برای او و مبارزاتش احترام قائل بودند. از سوی دیگر شریعتی هر از گاهی به جد، از اقبال، سیدجمال، عبده و رشید رضا یاد میکرد. هر چهار چهره از اهالی اهل سنت و جماعت بودند. بنابراین جوانان اهل سنت و نواندیشان سنی بر این باور بودند که شریعتی به جست‌وجوی آزادی و عدالت است. دین و مذهب را برای انسان میخواهد و گرفتار خشکاندیشیهای مذهبی نیست.


چهارم: وقتی ناامید شدیم شریعتی باز هم بود

سقوط رژیم دکتر نجیب در افغانستان از دید مجاهدان که علیه کمونیسم میجنگیدند نشانه رهایی تلقی میشد اما جنگ‌های داخلی مجاهدین تمام امیدهای مردم افغانستان را به یأس مبدل کرد. دیگر نه به اسلام سیاسی و نه کمونیسم امیدی بسته نشد. شکلی از نومیدی ایجاد شد که تفسیر آن را در دیالکتیک منفی مکتب فرانکفورت میشد مشاهده کرد. امیدی به رهایی نبود و پراکسیس و عمل تا آینده‌های دور تعطیل به نظر میرسیدند. باری! آدرنو، هورکهایمر و گادامر بعد از سلطه فاشیسم و ایجاد اردوگاه‌های کار اجباری و کوره‌های آدم‌سوزی معتقد به دیالکتیک منفی شدند و سرودند که بعد از آشوویتس دیگر لازم نیست از انسانیت سخن بگوییم. والتر بنیامین در مرز فرانسه و اسپانیا خودکشی کرد. شریعتی در دوره‌هایی از حیات فکری خود تحت تاثیر مترلینگ هم بود و جنید، حلاج، ملک دینار، فضیل عیاض، بایزید، شبستری و قشیری را خوب میشناخت. یأس‌های فلسفی و گرایش‌های عرفانی شریعتی بعد از فروپاشی روایت‌های کلان مورد توجه نسلی از مبارزان، مجاهدین و جوانان دانشگاهی افغانستان که وضعیت جدید آنها را ناامید کرده بود قرار گرفت. اما تسلط فضای فکری یأس‌آلود و فروکش کردن شور انقلابی، نسل جدید ما را به تاملاتی نوین واداشت. در این مقطع از ناامیدی و شکست بود که آثار عبدالکریم سروش به دست نخبگان فکری افغانستان رسید: مدارا و مدیریت، قبض و بسط تئوریک شریعت، آفات ایدئولوژی و... . این سوال برای روشنفکران افغان نیز مطرح شد که آیا میشود بر بنیاد اندیشه‌های دکتر شریعتی نظامی سیاسی ایجاد کرد یا خیر؟ آن اندیشه‌ها آیا به درد انقلاب میخورند یا برای معمارگری اجتماعی در عمل هم حرفی دارند؟ در ادامه همین مسیر، ورود غربیها به افغانستان بعد از سپتامبر2001 توهم‌هایی در افغانستان ایجاد کرد و مردم چند صباحی هیجان‌زده بودند که غربیها بهشت موعود را خواهند ساخت. مردم دیگر به انقلاب فکر نمیکردند؛ عنصری که در همه آثار شریعتی برجسته بود و روح آن آثار را شکل میداد. اما این دوره کوتاه بود.


پنجم: حالا که غرب میشکند، شبح شریعتی دوباره میآید

شریعتی و آثار او برای جامعه افغانستان کلاسیک شده‌اند، کلاسیک نه به معنای از مد افتاده و رانده شده به پستوها. کلاسیک به معنای جاافتاده، رفرانس، مرجع و کانون اندیشه‌های متفق علیه (به تعبیر بابک احمدی در کتاب شناخت موسیقی). در دانشگاه‌ها، در کنفرانس‌ها، در تظاهرات، در بحث‌های روشنفکری، کماکان به شریعتی ارجاع میدهند. علامه طباطبایی، مطهری، مجتهدشبستری، کدیور، ملکیان و سروش هنوز نتوانسته‌اند شریعتی را از دور خارج کنند. در میان جوانان ما و محیط‌های دانشگاهی هنوز هم حرف اول را شریعتی میزند.

شکست غرب در افغانستان به‌دلیل گسترش روزافزون فقر و تشدید شکاف‌های طبقاتی، تعطیل شدن عدالت به تبع اشغالگریها، شکست اخلاقی غرب در زندان ابوغریب هشداری به نخبگان و مردم افغانستان بود. امروز شریعتی بار دیگر به محور اصلی بحث‌های دانشگاهی، آزادی، اخلاق و عدالت‌خواهی مبدل شده است. برگشته‌ایم تا شریعتی را بازخوانی کنیم. این تولدی تازه بعد از وقفه‌ای کوتاه است. امروز هم نواندیشان دینی او را میخوانند و هم مارکسیست‌ها و هم نسلی که به سخن فریدریک نیچه و داستایفسکی سیر نزولی تاریخ روح را تماشا میکنند.

شکست اخلاقی غرب و آمریکا و تشدید شکاف‌های طبقاتی که جامعه را به‌سرعت به طبقاتی فقیر و ثروتمند تقسیم کرده، باز و باز رادیکالیسم شریعتی و نیاز به شبح مارکس (به بیان خود شریعتی) را در برابر ما قرار داده است. این روزها، بیش از هر زمان دیگر اندیشه‌های عدالت‌جویانه در کشور ما مطرح شده‌اند. بازخوانی شریعتی نشان گرایش به سوی سوسیال دموکراسی است نه نولیبرالیسم و لیبرال دموکراسی. در لیبرال دموکراسی برخلاف سوسیال دموکراسی از عدالت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خبری نیست. اگر روشنفکران نواندیش دینی افغانستانی از پایگاه ارزشی خود دفاع میکنند و به نبرد امپریالیسم میروند چنان‌که قرضاوی در کتاب آمریکایی شدن میگوید، نیروهای چپ بر مواضعی پای میفشارند که اگر نه به کمونیسم لااقل به سوسیال دموکراسی راه باز کند. نخبگان افغانستانی در اندیشه‌های شریعتی گرایش به سوسیال دموکراسی را شناخته‌اند و دردهای او برای عدالت اقتصادی و طبقاتی را علامت زده‌اند. فکر میکنم بار دیگر فرصت آن فراهم شده تا با تکیه بر شریعتی به نقد جدی امپریالیسم بپردازیم و بر ناامیدیهامان غلبه کنیم. امروز در افغانستان این صدا را میشنویم. این روح دوباره بازگشته است. مردم بار دیگر به شریعتی نیاز پیدا کرده‌اند.



منبع: مجله‌ی «اندیشه پویا»، شماره 1، خرداد 1391

  • علی مزینانی
۰۵
خرداد
۹۲

همزمان با میلاد فرخنده امام مظلوم شیعیان حضرت علی (ع) مراسم معنوی اعتکاف در مسجد جامع مزینان آغاز شد

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ در این مراسم برنامه های مذهبی مانند قرائت ادعیه های وارده ، تشکیل حلقه های معرفت و مجالس پرسش و پاسخ با استادی حجت الاسلام علی رضا تاج مزینانی  ، برگزاری نماز جماعت به امامت امام جمعه داورزن برای معتکفین اجرا می شود.

حضور نوجوانان و جوانان مزینانی در مراسم معنوی اعتکاف یکی از جالبترین حاشیه های این مراسم است

 

 

عکس: مهدی تاج مزینانی

  • علی مزینانی
۰۴
خرداد
۹۲

ali3

مزینان در روز میلاد فرخنده  مولای متقیان حضرت علی (ع) غرق در شادی و معنویت بود

به گزارش شاهدان کویرمزینان ؛ همزمان با زادروز میلاد با سعادت امیر مومنان حیدر کرار حضرت علی (ع) و در روز پدر، مزینان نیز همانند دیگر شهرها و روستاهای ایران اسلامی یکپارچه  سرور و شادمانی بود.

مردم مومن و متعهد مزینان با حضور در مسجد جامع و شرکت در مراسم جشن میلاد به استقبال ایام پرخیر وبرکت اعتکاف رفتند و خیل عظیمی از معتکفین با همراهی و مساعدت شهروندان مزینانی اولین روز از  ایام البیض را با سخنرانی حجت الاسلام علی رضا تاج مزینانی در این مسجد آغاز نمودند.

این گزارش می افزاید علاوه برمزینان شهروندان مزینانی مقیم پایتخت نیز با شرکت در مراسم معنوی مهدیه شرق تهران (مزینانیها) 13رجب را جشن گرفتند . 

  • علی مزینانی